بیرون ز تو نیست هرچه در عالم هست
در خود بطلب هر آنچه خواهی که توئی...
بسیار دل‌نشین در کمال سادگی♡. بارها و بارها می‌شه خوند، فکر کرد و لذت برد. 
این داستان رو بیش‌تر از "در جست‌و‌جوی قطعه‌ی گمشده" دوست داشتم. چون آخرش، یک باهم‌بودن بالغانه بود! 
پنج‌شنبه، بیست‌و‌سوم آذر ماه ۱۴۰۲. کلاس اورژانس.
        

          این داستان می‌خواد به ما بگه هیچکس نمی‌تونه ما رو کامل کنه و لازم نیست به دنبال قطعه گمشده خودمون بگردیم و از کسی بخوایم که ما رو کامل کنه!
ما با نقص‌هامون زیبا هستیم.


بخشی از کتاب:
"من قطعه گمشده تو نیستم. من قطعه گمشده هیچکس نیستم. من قطعه خودم هستم."
        

          مثل یک قطعه شعر کوتاه، که بعد از خواندنش دوست داری انقدر مرورش کنی تا از بر شوی. یک داستان ِ کوتاه و ساده، اما فوق العاده، زیبا و سرشار از معنا.
از آن کتاب ها که بعد خواندنش به نویسنده اش غبطه خوردم. 
        

          عمو شلبی نازنین! 
این داستان فوق‌العاده الهام‌بخشه. عجیبه که فکر می‌کنم برای بزرگسالان درس‌های عمیق‌تری داره تا کودکان...
        

          خوب، عمیق، شاد، غم انگیز...
منحصر به فرد مثل همه ی کارهای عمو شلبی
        

          درست مثل ما آدمها، نیازمند، تنها و در حرکت. خیلی دوستش داشتم. با غم و شادی زیاد.
        

          قطعه گمشده و برخورد قطعه گم‌شده با دایره‌ی بزرگ!
دو کتاب از عمو شلبی، که خوندنش پنج دقیقه‌ هم زمان طلب نمی‌کنه. اما باهمه کوتاهی و کم حجمیش ممکنه ساعت‌ها ذهنتون رو درگیر کنه.
 یهو به خودتون میاین می‌بینین
 عمیقا دارین پازل چندتا استدلال رو تو ذهنتون جابه جا می‌کنید و زیرلبی می‌خونید؛
بیرون ز تو نیست هر چه در عالم هست 
 در خود بطلب هر آنچه خواهی که توئی^^