معرفی کتاب Court of Silver Flames, A اثر undefined

Court of Silver Flames, A

Court of Silver Flames, A

4.1
8 نفر |
6 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

7

خواهم خواند

10

ناشر
Bloomsbury
شابک
9781526620644
تعداد صفحات
757
تاریخ انتشار
2021/1/2

توضیحات

متاسفانه توضیحاتی برای این کتاب یافت نشد.

یادداشت‌ها

          اولین کتابی از سارا جی ماسه که انقدر امتیاز پایینی بهش میدم، حالا چراشو تو ادامه میگم‌.

اول از همه چون خیلی خیلی زیاد از سکس نوشته بود، به نظرم اگه صحنه های سکسش رو حفظ کنیم کتاب قشنگ نصف بشه. دیگه واقعا زیاده‌روی بود این حجم از جمله‌های کلیشه‌ای و مسخره.

دوم اینکه نستا هیچ ثبات شخصیتی ای نداشت. اینکه تو طول زمان تغییر کنه واقعا عادیه اما اینکه از یه جمله تا جمله بعدیش یهو عوض بشه با عقل جور در نمیاد.

چرا واقعا این جمله تو چند صفحه باید هی تکرار بشه تا آدم حالش ازش بهم بخوره؟ جمله هم این بود: Like calls to like.

احتمالا چیزای دیگه‌ای هم هست که الان یادم نمیاد.

قسمت‌های سکس رو که کنار بذاریم میتونم بگم خط داستانی رو در کل دوست داشتم.

همچنان شخصیت‌های مکمل دوست‌داشتنی‌ای داشتیم که خیلی به جذابیت داستان کمک می‌کردن.

ریس و فیرا هم که طبق معمول عالی ⁦❤️⁩

فقط امیدوارم الین و ازریل با هم ازدواجی چیزی نکنن چون خیلی مسخره میشه اگه ۳ تا خواهر با این ۳ تا دوست ازدواج کنن.
        

0

مینااا

مینااا

1403/5/27

          تقریبا دیگه همه می‌دونند رابطه‌ی من و سه جلد اول مجموعه‌ی درباری از خار و رز چه شکلیه.
نه اینکه متنفر باشم ازش  ولی عاشقش هم نیستم. کاملا خنثی. اما جلد چهارم یا به عبارتی جلد اول سه گانه دوم...از همین تریبون اعلام می‌کنم این کتاب تمام عشق و علاقه ی من رو برای خودش داره! 
نستا شخصیتیه که تقریبا همه از همون جلد اول ازش متنفر می‌شن در حالی که من دوستش داشتم! نه اینکه بگم کارهای درستی انجام می‌داد...اما به قول یکی از دوستام  واقعی‌تر از بقیه به نظر می‌رسید و البته همیشه توی ذهن من این موضوع روشن بود که  پشت این رفتار تند و زننده حتما دلیلی هست! بابا بیخیال مگه می‌شه یه نفر با این اخلاق متولد بشه؟  برای همینه که وقتی فهمیدم جلد چهارم قراره درمورد نستا(و البته کاسین) باشه یه جورایی به آرامش رسیدم. گفتم آخیش! می‌دونستم نوبت توهم می‌رسه... بله دیگه اینجوری شد که من که از خوندن سه‌گانه اول فرار می‌کردم با کله رفتم جلد چهارم رو خوندم! 
یعنی دیگه رسما برام روشن شد که مشکل من توی سه جلد قبلی با شخص فیرا و شخص ریسنده چون واقعا توی این جلد کنار نستا و کاسین آرامش بیشتری داشتم.
        

0

محدثه ز

محدثه ز

1404/4/11

          ☆ سه ستاره‌ی کم فروغ ☆
کتاب رو دقیقا ۱۰ روز پیش تموم کردم. و تو تمام این مدت با خودم فکر می‌کردم من چه حسی نسبت به این کتاب دارم؟ آیا اصلا دوسش دارم؟
"دربار شعله‌های سیمین" کتابی بود که من باهاش خندیدم، گریه کردم، پوکر فیس •___• شدم و یه عالمه حرص خوردم!
‌
بذارید یه خلاصه کوتاه بی‌اسپویل بگم:
داستان در مورد نستاست، نستایی که خودش رو بعد از جنگ گم کرده و از خودش و حس عذاب وجدانش فرار می‌کنه. برای همین ریسند و بچه‌ها تصمیم می‌گیرن بفرستنش سرای باد تا با کاسین تمرین کنه و بعد هم تو کتابخونه مشغول به کار شه تا از اون وضع اسفبار نجات پیدا کنه.
اما داستان جایی پیچیده می‌شه که می‌فهمن نیروی نستا دقیقا چیه، و سروکله‌ی سه شی باستانی به اسم گنجینه مرگ که مثل نستا ساخته‌ی تیانه پیدا می‌شه و...
‌
واسه خوندن این کتاب خیلی ذوق داشتم اما تو همون صد صفحه‌ی اول ریدینگ اسلمپ شدم. :-هِق
کاسین و نستا واقعا زوج مورد علاقه‌م تو کتاب بودن، خصوصا که شخصیت نستا خیلی واقعی و دارک بود. با کلی حس متناقض تو وجودش و برخلاف سایر شخصیتای جی‌ماس، خدای جذابیت و مهربونی و عدالت نبود.
ولی کلا فضای این کتاب برای من تکراری بود اول که همه‌ش بارها و بارها به اتفاقات جلد ۳ برمی‌گشت، هیجانی که منتظرش بودم تا نفسم رو بند بیاره نداشت جز ۳تا لحظه که اونم واقعا لحظه‌ای بود و نفس‌گیر نبود. (این‌طوری بود که می‌گفتی بالاخره به جایی رسیدم که کتاب رو با میل و رغبت پیش ببرم.)
جی‌ماس سعی می‌کنه تو کتاباش تابوشکنی کنه و بهش عمق ببخشه، مثلا ایلریا رو جهان سوم نشون می‌ده و در مقابلش ریسند و بروبچه‌ها روشنفکرانه سعی می‌کنن تغییر ایجاد کنند اما از طرفی با بخش‌های اروتیک پایان ناپذیر و گاها بی‌جاش گند می‌زنه تو همه چی!
احساس می‌کنم نمی‌‌دونه کجا باید چی رو وسط بیاره.
مثلا نستا برای اولین بار نیروهاش فوران کرده، سرای باد به معنای واقعی کلمه پوکیده ولی فصل بعد به جای این که بیاد در این مورد حرف بزنه میاد از دغدغه‌ی ریسند برای زایمان فیرا می‌گه. خب من چی کار کنم؟ این رو نمی‌شد بعدا اشاره می‌کردی؟
یا کاسین آش و لاش شده، ولی نستا تو توهماتش خودش رو تو تخت با ایزد مرگ می‌بینه! :/// لعنتی جفتت در دو قدمیت داره جون می‌‌ده چه‌طور ممکنه؟
آیا من برای تو یک لطیفه هستم، جی‌ماس؟
کلا میزان اروتیک بودن نابه‌جای جی‌ماس رو نمی‌تونم هضم کنم. و این‌که چرا همه باید این‌قدر جذاب و بی‌نقص باشن؟ •___•
در کنار این جذابیت‌شون کلا شخصیت پردازی خلاقانه نیست، بک‌گراند همه‌ی شخصیتا یکیه: یه آدم بدبخت رنج‌کشیده که همه رهاش کردن به نوعی ولی میاد و با تلاش به یه جایی می‌رسه و دوستای خودش و خانواده جدیدش رو پیدا می‌کنه.
من به افتخار این پیام زیبای جی‌ماس که میگه "تلاش کن، تو می‌تونی، تو لایق خوبی‌هایی" بلند می‌شم و تمام قد دست می‌زنم. ولی دوست عزیز ۱ شخصیت این‌جوری، ۲تا، نه نهایت ۵تا ولی آخه ۱۰_۱۲ تا؟!
یعنی هیچ آدم نرمالی نمی‌تونه پیشرفت کنه؟ :))
حتما باید بدخت، حرومزاده، مورد تجاوز قرار گرفته، طرد شده باشن؟
بعد لعنتی تو به آدما هم رحم نکردی و اومدی به یه مکان ادراک دادی و حتی اونم همین‌طوری؟ :)) چه‌طور ممکنه؟!
‌
آخرشم که رسما ماست مالی بود به نظرم، همه چیز به خوبی و خوشی تموم شد و هیچ کلیف هنگری (فارسیش رو گوگل کردم می‌شد: پایان نفس‌گیر) نذاشته بود. فقط زمزمه‌هایی از یه جنگ که کاملا می‌شه نادیده‌ش گرفت و کتاب رو تک‌جلدی در نظر گرفت.
‌
- آیا ممکنه جلدای بعدیش رو بخونم؟
+ بله :))) الان چشم امیدم به ازریل ئه، امیدوارم سایه‌خوان رو برامون خراب نکنه تو جلدای بعدی!

در آغاز
و در پایان
تنها تاریکی وجود داشت
و دیگر هیچ...


▪︎ بعدن نوشت: دوباره ریویو رو خوندم و از خودم پرسیدم، چرا ۳ دادم :)) با این همه غُر باید یک می‌دادم ولی جی‌ماس گیلتی‌پلژرمه :)) به خاطر کاسین، نستا (نه اون نستای آخر کتاب) و ازریل ۳ دادم هر کدوم یک ستاره!
و البته ترجمه‌ی خیلی خوب و تمیزش.
        

0