دیوان اشعار فروغ فرخزاد
با انتخاب ستارهها به این کتاب امتیاز دهید.
در حال خواندن
6
خواندهام
59
خواهم خواند
12
نسخههای دیگر
توضیحات
این توضیحات مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.
دیده ام سوی دیار تو و در کف تواز تو دیگر نه پیامی نه نشانینه به ره پرتو مهتاب امیدینه به دل سایه ای از راز نهانیدشت تف کرده و بر خویش ندیدهنم نم بوسهٔ باران بهارانجاده ای گم شده در دامن ظلمتخالی از ضربهٔ پاهای سوارانتو به کس مهر نبندی ، مگر آن دمکه ز خود رفته ، در آغوش تو باشدلیک چون حلقهٔ بازو بگشایینیک دانم که فراموش تو باشدکیست آن کس که تو را برق نگاهشمی کشد سوخته لب در خم راهی ؟یا در آن خلوت جادویی خاموشدستش افروخته فانوس گناهیتو به من دل نسپردی که چو آتشپیکرت را زعطش سوخته بودممن که در مکتب رویایی زهرهرسم افسونگری آموخته بودمبر تو چون ساحل آغوش گشودمدر دلم بود که دلدار تو باشم( وای بر من که ندانستم از اولروزی آید که دل آزار تو باشم )بعد از این از تو دگر هیچ نخواهمنه درودی ، نه پیامی ، نه نشانیره خود گیرم و ره بر تو گشایمز آنکه دیگر تو نه آنی ، تو نه آنی
بریدۀ کتابهای مرتبط به دیوان اشعار فروغ فرخزاد
نمایش همهلیستهای مرتبط به دیوان اشعار فروغ فرخزاد
یادداشتها
1402/7/27
2
1402/10/5
0