معرفی کتاب در خدمت و خیانت روشنفکران اثر جلال آل احمد

در خدمت و خیانت روشنفکران

در خدمت و خیانت روشنفکران

3.4
22 نفر |
3 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

5

خوانده‌ام

42

خواهم خواند

34

شابک
9786009208944
تعداد صفحات
560
تاریخ انتشار
1391/10/4

توضیحات

        تحلیلی است از مقوله روشنفکری و کیفیت پیدایش روشنفکران و ارزشیابی افکار و اعمال آنان. در این کتاب سعی شده معیارهای صحیح و ناصحیح روشنفکری مورد بازخوانی قرار گیرد و تکلیف روشنفکر و روشنفکری در ایران در سده اخیر مشخص گردد. نگارنده ضمن مقایسه روشنفکران غربی و روشنفکران ایرانی به مراحل پیدایش روشنفکری در غرب و اروپا اشاره نموده و خدمات و لطمات روشنفکران ایرانی را بررسی نموده است. وی یکی از لوازم روشنفکری را آزاداندیشی و نه تقلید کردن از فرنگ و غربی‏ها عنوان کرده و معتقد است که روشنفکری به خودی خود هیچ‏گونه ضرری ندارد بلکه اثرات مثبت یا منفی آن به نوع بینش روشنفکران و عملکرد آنان در زمینه‏های سیاسی، اجتماعی و فرهنگی برگشت می‏کند. وی مذهب‏زدایی و نقد و در حاشیه بردن مذهب توسط روشنفکران ایرانی را بزرگ‏ترین اشتباه آنان دانسته و معتقد است که آنان در این زمینه از غرب و روشنفکران غربی تبعیت و تقلید کرده‏اند و در مجموع می‏توان گفت روشنفکران ایرانی بیشتر مقلد بوده‏اند تا آزاداندیش.
      

پست‌های مرتبط به در خدمت و خیانت روشنفکران

یادداشت‌ها

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

          در این کتاب جلال به دنبال پاسخ برای سوالات "روشنفکر کیست؟ و به چه کسی اطلاق می‌شود؟ چه ویژگی‌هایی دارد؟ آیندهٔ روشنفکر به کجا می‌رسد؟ آیا روشنفکر کسی است که درس خوانده یا غرب‌زده است؟ روشنفکران چقدر در آیندهٔ یک کشور تأثیر دارند و ..." است. گاهی هم تنها طرح‌کنندهٔ سوال‌هاست و پاسخی قطعی نمی‌دهد.
جلال نظریات و فرضیاتش را پیرامون روشنفکری، در قالب مقاله و با ارجاع به سخنرانی‌ها و مقالات پی می‌گیرد و طرح اصلی این موضوع را در سال ۱۳۴۲ می‌ریزد.
در سال ۱۳۴۵ دو فصل از کتاب، در مجلهٔ "جهان نو" که رضا براهنی آن را می‌گرداند، چاپ می‌شود.
برخی از نظریات مطرح شده در کتاب، همچنان قابل‌تأمل و استفاده در پژوهش‌ها می‌باشد.
در کتاب "غروب جلال"، سیمین می‌گوید:
" برای او آزادی، رهایی از شر مارکسیسم استالینیِ روس و امپریالیسمِ انگلیس و آمریکا بود و به همین علت کوشش داشت در آثارش بندهایی مرئی و نامرئی را بگسلد و شاید همین موجب مرگش شد یا دست‌کم موجب دق‌کُش‌شدنش. جلال این جرأت را داشت که تف به روی استثمارکنندگان و استعمارگران بیندازد و به روشنفکران به نفع مردم و به نفع خودشان بتازد. اما جلال هرگز قدرت نمی‌خواست. نفوذ می‌خواست که به حد کافی بر معاصرانش داشت، و پیش بینی می‌شد که بر نسل‌های بعدی هم داشته باشد. خیلی‌ها را می‌شد با پول یا جاه و مقام و یا زن و یا مواد مخدر خرید و آدم‌های فروشی در زمان ما کم نبودند. اما جلال، این آخوندزادهٔ پر غرور، مراحل روشنفکری را قدم به قدم پیموده بود و لمس کرده بود و بر شخصیت شجاع و محکم خود تکیه داشت و گول نمی‌خورد."
        

4