معرفی کتاب ادموند اثر آمنه پازکی ادموند آمنه پازکی 4.3 11 نفر | 2 یادداشت جلد 2 خواهم خواند نوشتن یادداشت با انتخاب ستارهها به این کتاب امتیاز دهید. در حال خواندن 1 خواندهام 32 خواهم خواند 20 خرید از کتابفروشیها ناشر شهر کتابخون شابک 9786229718131 تعداد صفحات 316 تاریخ انتشار 1400/1/2 توضیحات کتاب ادموند، نویسنده آمنه پازکی . بریدۀ کتابهای مرتبط به ادموند Zahra babazade 1403/5/30 ادموند جلد 2 آمنه پازکی 4.3 2 صفحۀ 165 0 2 لیستهای مرتبط به ادموند •fatemeh• 1402/5/15 اونایی که زمین نذاشتم 23 کتاب 🫒🤍 0 33 زهراسادات احمدزاده 1402/4/12 من و کتاب و ۱۴۰۲:) 49 کتاب ۱۴۰۲ تا به این لحظه::: 0 35 سیدمحمدصالح عامری 1402/12/21 کتاب های سال 1402 64 کتاب سالی عجیب، شلوغ، فشرده و پر از داستان های متنوع. اما با همراهی لیست ضمیمه شده. بعضا حال خوب کن، بعضا آشفته ساز؛ در جاده، در خیابان، در خانه؛ در ترافیک، در انتظار جلسه، معطل پیش از قرارها؛ در ماشین، در قطار، در مترو، در هواپیما؛ در این مرزهای جغرافیایی، فراتر از آن؛ در فراغ بال، در اضطراب، در آرامش؛ در کنار قطعاتی از بهشت، در دنیای پر از دود و آلودگی؛ فشردگی زمانی ام باعث شده این لیست مفصل تر نشه. از طرفی دیگه این کتب باعث شدند، شبها و روزها ساعاتی رو جدا از دغدغه های روزمره، کمی بیشتر در خودم و کتب غور کنم و اکتشاف کنم. ما حصلش به لطف خدا عمیق تر شدن در موضوعات مختلف و البته تشنگی بیشتر در خواندن، دانستن، گفتگو کردن، چالش و تفکر. اما به علاوه باعث شدن بفهمم که چقدر نمی دانم و چقدر باید بیشتر جستجو کنم، تحقیق کنم، فکر کنم و گفتگو کنم. تا باشد فهمیدن این خالی بودن ها. 0 7 یادداشتها محبوبترین جدیدترین زهرا عباد 7 روز پیش داستان از جلد یک بهتر و منسجم تر بود. کاش عکس روی جلد را تغییر میدادند. 0 7 Zahra babazade 1403/6/28 بسم الله الرحمن الرحیم حدود ۳ سال پیش جلد اول این کتاب رو گرفتم و بارها و بارها خوندمش. با اینکه کتاب های زیادی در مورد مسیحیانی که مسلمان شدند خوندم ولی این یکی خیلی خیلی متفاوت بود و برای من خیلی جالب بود. البته در نهایت نا امیدی آخر کتاب متوجه شدم که داستانش واقعیت نداره. ولی من در کل داستان احساس می کردم که واقعیه. وقتی متوجه شدم جلد ۲ هم داره لحظه شماری می کردم که بخونمش. به خودم قول دادم برای اینکه دیرتر تموم بشه هرروز ۱۰ یا ۲۰ صفحه اش رو بخونم برای همین خوندنش خیلی طول کشید. همین الان هم که این یادداشت رو می نویسم صفحه های آخرش رو صدبار خوندم. اصلا دلم نميومد کتاب رو ببندم. بعضی از اتفاقات کاملا غیر منتظره بودن و خیلی جا خوردم.یعنی اصلا انتظارش رو نداشتم که شخصیت های کتاب چنین تصمیم هایی بگیرن.با هرجمله کتاب کاملا احساس میکردی خودت اونجا حضور داری و حتی شاید خودت یکی از اونایی. من خیلی از قسمت هاش رو حفظ کردم و هرچیزی که می بینم هیمنطوری ربطش میدم به این کتاب و کلا هر چی که میشه فکرم مشغول همین کتابه.البته باید بگم خیلی هم جای تعریف کردن نداره که من دارم تعریف می کنم چون ممکنه نظرها متفاوت باشه ولی من کلا خیلی به این کتاب علاقه دارم و نمی تونم خیلی ضعف هاش رو بگم.(مثلا این در جاهای مختلف کتاب از یک جمله چندبار استفاده شده یا اینکه من انتظار داشتم بعضی از جاهاش رو بیشتر توضیح بده خیلی هم میگن که این جور توضیح دادن های زیاد حوصله سر بره ولی من هرچی بیشتر به جزئیات پرداخته بشه بیشتر خوشم میاد.) ولی واقعا کتاب خوبیه. از چندنفر از دوستانم که این کتاب رو خوندم هم پرسیدم حتی یه نفرشون گفت که خیلی کتاب بدی بود و اصلا خوشم نیومد ولی من خودم خواندن این کتاب رو به شما پیشنهاد می کنم. حضرت عشق، کجایید؟ میگویند شما طرد شده و آواره اید؟می گویند مردم شما را نمیخواهند و جای خالی شما را در زندگی هایشان احساس نمی کنند،صدای هل من ناصر ینصرنی تان را نمی شنوند تا به سویتان بشتابند! شما را در زندان هوای نفسشان زندانی کرده اند تا ظهورشان را عقب بیندازند! ای کاش این مردم غافل می دانستند که چه پدر مهربانی را از خود رانده اند، ای کاش شما را آواره نکرده بودند.حضرت عشق ،تنها سه شب از خانه و اهل خانه ام دور مانده ام ، اما گویی عمری ست آنها را ندیده ام، چگونه است که از ابتدای عمرمان شما را ندیده ایم و هنوز قلبمان در سینه می تپد به دور از پدر آسمانی مهربانمان؟!حضرت عشق،بگویید کجایید تا با سر به سویتان بیایم...(بخشی از کتاب) 0 3