دعوت به مراسم گردن زنی

دعوت به مراسم گردن زنی

دعوت به مراسم گردن زنی

3.3
5 نفر |
3 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

1

خوانده‌ام

8

خواهم خواند

8

شابک
9786005675313
تعداد صفحات
228
تاریخ انتشار
1396/4/28

توضیحات

        
ولادیمیر ناباکوف در بیست و دو آوریل 1899 در سنت پترزبورگ به دنیا آمد. پس از وقوع انقلاب بلشویکی در سال 1917 به همراه خانواده اش به شبه جزیره کریمه گریختند و سپس به اروپا تبعید شدند.
ناباکوف در کالج ترینیتی کمبریج درس خواند و در 1922 در رشته ادبیات روسی و ادبیات فرانسه فارغ التحصیل شد. او پس از دو دهه زندگی در برلین و پاریس، در سال 1940 به ایالات متحده رفت و در آن جا حرفه ادبی درخشانش را به عنوان شاعر، رمان نویس، منتقد و مترجم دنبال کرد و همزمان در دانشگاه های استفورد، کورنل و هاروارد مشغول به تدریس شد.
موفقیت تاریخی رمان لولیتا (1955) باعث شد تدریس را رها و خود را کاملا وقف نویسندگی کند. در سال 1961 ناباکوف به مونترو در آمریکا نقل مکان کرد و در 1977 همان جا در گذشت. ناباکوف تا زمان مرگش 18 رمان، 8 مجموعه داستان کوتاه، 7 کتاب شعر و 9 نمایشنامه منتشر کرد. «دعوت به مراسم گردن زنی» از مشهورترین آثار اوست.
«دعوت به مراسم گردن زنی» همچون صدای ویولون در فضای تهی است. دنیای آن را به ترفندی می انگارد. پیرمردها شتابزده از آن به سمت ماجراهای عاشقانه محلی و زندگی عادی برمی گردند، بداندیش ها امی کوچک را خواهر لولیتا می پندارند، و مریدان ساحر وینی در آن دنیای گروتسک و مضحک آلوده به گناه همگانی بر آن پوزخند می زنند. ولی همان طور که نویسنده «گفتمانی در باب سایه ها» گفت: من چند خواننده می شناسم که از خواندنش از جا بپرند و موهای شان آشفته شود.

      

یادداشت‌ها

Haniyeh

1403/1/30

          سینسیناتوس، شخصیت اصلی کتاب، مردیست که به جرم شفاف نبودن به زندان افتاده و در انتظار اجرای حکم اعدامش نشسته. کسی از اون خوشش نمیاد و هر کسی در زندان به نحوی آزارش میده، یکی با جلب اعتمادش و خیانت بعدش، یکی با تمسخر و توهین بهش، یکی با بی توجهی، یکی با توجه مبالغه آمیز، هرکس یک جور.
سینسیناتوس از زندانبانانش تنها دو چیز میخواد؛ اول دیدن همسرش حتی با اینکه میدونه هیچوقت به سینسیناتوس اهمیت نداده و دوم اعلام زمان اعدامش. و اونها سینسیناتوس رو با نرسیدن به جواب این دو خواسته آزار میدن.
ما سینسیناتوس رو از دو زاویه مختلف میبینیم؛ یکی اونی که توی زندانه و به انتظار زده شدن گردنش نشسته و یکی هم شاید توی ذهنش(یا شاید در دنیایی آزاد) که میتونه به هر جا بخواد سفر کنه، هر کس رو بخواد ببینه و هر کار که بخواد انجام بده، بدون اینکه لازم باشه به کسی پاسخ بده یا به خاطر خودش بودن محکوم بشه.
توی کل این داستان درگیری ذهنی سینسیناتوس برای کنار اومدن با زندانی شدن روحش در یک سلول رو شاهد هستیم. عذابی که درگیرشه باعث میشه نتونه هیچ کاری رو درست و متمرکز انجام بده، چرا که این فکر که قراره کارش ناتموم رها بشه تنهاش نمیذاره. چیزی که برای مایی که توی یک سلول منتظر اعداممون ننشستیم هم میتونه صدق کنه.
این کتاب درباره مردیه که با بقیه مردم تفاوت داره و همینطور درباره مردمی که این تفاوت رو تاب نمیارن و چنین فردی رو به مجازات و مرگ محکوم میکنن. ما دقیق نمیفهمیم شفاف نبودن یعنی چی اما حدس هایی میتونیم بزنیم. فکر میکنم جناب ناباکف از عمد معنی مشخصی براش در نظر نگرفتن، که بتونیم برداشت خودمون رو آزادانه داشته باشیم.
این کتاب پر از نماد و استعاره هست و همخوانی کتاب باعث شد خیلی از اونا رو متوجه بشم و یاد بگیرم.

کتاب پیشنهادیه اگر ژانر سورئال رو میپسندید، به جستجوی انسان درباره معنای زندگیش علاقه‌مند هستید، به تفاوت‌های آدمی احترام میگذارید، از توصیف زیاد فضا و طبیعت لذت میبرید، از غرق شدن در افکار شخصیت اصلی لذت میبرید، با فصلهایی پشت سر هم که اتفاق خاصی در اونها نمیفته و فقط افکار ذهنی شخصیت رو بیان میکنه کنار میاید و با پایان باز مشکلی ندارید.

ممنونم که با همخوانی کتاب، باعث رقم خوردن یک تجربه لذتبخش و ماندگار شدید ♡
        

17