معرفی کتاب تولد در توکیو: خاطرات اتسوکو هوشینو اثر حامد علی بیگی

تولد در توکیو: خاطرات اتسوکو هوشینو

تولد در توکیو: خاطرات اتسوکو هوشینو

حامد علی بیگی و 1 نفر دیگر
4.1
131 نفر |
41 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

3

خوانده‌ام

332

خواهم خواند

58

شابک
9786227146158
تعداد صفحات
102
تاریخ انتشار
1399/8/1

توضیحات

این توضیحات مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

        کتاب «تولد در توکیو» داستان دختری از ژاپن است که از ماجرای یازده سپتامبر و پروژه‌ای که قرار بود اسلام را در جهان زمین بزند نور هدایت را پیدا کرد. او فرزند یک خانواده متوسط بود که پس از جنگ جهانی دوم در این کشور پیشرفته به دنیا آمده بود و در رشته روابط بین الملل تحصیل می‌کند تا بتواند به مردم بیشتری کمک کند اما سفر به آمریکا و تحقیقات بیشتر او را به این نتیجه می‌رساند که تمام ادعاهای حقوق بشری سازمان‌های جهانی طبل توخالی است و هیچ سعادتی در فرهنگ غربی یافت نمی‌شود. افسردگی و دلمردگی از این حقایق گریبانگیرش می‌شود اما در همین حین ماجرای یازده سپتامبر و بن لادن او را نسبت به دین اسلام کنجکاو می‌کند. برایش سوال می‌شود که چگونه چنین دین خشن و ضدبشری می‌تواند دومین دین بزرگ جهان باشد. پس به مطالعه و تحقیق در مورد اسلام می‌پردازد و بیان زیبا و محکم قرآن او را با حقیقت اسلام آشنا می‌سازد. در جریان همین جستجوها با جوانی شیعه‌ای از ایران آشنا می‌شود و همین رابطه به شکلی آرام سرنوشت دین و زندگی او را برای همیشه تغییر می‌دهد و او را به راهی می‌کشد تا پس از سال‌ها پوچی و بی‌هدفی معنای خلقت و زندگی را دریابد.
      

یادداشت‌ها

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

10

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

          این کتاب در مورد یه دختر ژاپنیه که بخاطر سوالاتی که براش پیش میاد به سمت دین اسلام کشیده میشه. یه سری جملات زیبایی داره که در ادامه مینویسم ولی خب هم یه سری تفکرات درست داخلش هست هم غلط از نظر من. این درسته که کشورهای غربی تمایل دارن از مسلمان ها یک تصویر تروریستی بسازند اما از نظر من در حال حاضر بیشتر ویژگی ها و خصلت های بد رو مسلمونها دارن، شاید خیلی از ماها فکر میکنیم چون مسلمونیم میتونیم هر کاری بکنیم! شاید اگر ۱۰ سال پیش این کتابو میخوندم برام جذابیت بیشتری داشت ولی با نگرشی که الان دارم و با چیزایی که دارم میبینم، تنها این جمله از کتاب رو در مورد چیزهایی که مطرح کرده قبول دارم:
تنها چیزی که ذهنم راحت قبولش میکرد،یکتایی خدا بود.اصلا در موردش چون و چرا نمیکردم. ژاپنی ها همیشه به بچه هایشان میگفتند: مواظب باش کار بد نکنی که آسمان تو را میبیند. با اینکه به بودا اعتقاد داشتند اما میگفتند آسمان تو را میبیند. این آسمان با بودا فرق داشت. انگار فطرتا میدانستند خدایی هست که نظاره گر اعمال آنهاست. برای همین زمانی که از طریق مسیحیت با خدای یکتا آشنا شدم، ذهنم این دو را به هم ربط داد و متوجه شدم آن آسمانی که ژاپنی ها میگفتند همان خدای یکتاست.
        

25

Velaria

Velaria

1404/4/5

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

2

فاطمه رجائی

فاطمه رجائی

4 روز پیش

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

«شیعه‌ها آ
          «شیعه‌ها آن‌قدر به برحق بودنشان اعتماد داشتند که برایم چیزی را توضیح ندادند. گفتند خودت مطالعه کن و ببین کدام حق است.»🌱 ...

در این کتاب داستان دختری ژاپنی روایت میشه که بعد از اتفاقات ۱۱ سپتامبر درمورد دین اسلام تحقیق می‌کنه و مسلمان میشه و در طی مسیرش به تفاوت بین شیعه و سنی می‌رسه ...
کتاب حدود ۱۰۰ صفحه است. روان و خوشخوان است. در یک نشست تمام می‌شود. در کتاب درمورد فرهنگ ژاپنی توضیحات جالبی داده می‌شود. 
بعد از خواندن تولد در لس‌آنجلس به سراغش آمدم، به آن اندازه حرف برای گفتن نداشت ولی در همین ۱۰۰ صفحه جاهای زیادی با خانم اتسوکو همذات پنداری می‌کردم.

این کتاب نکته‌ای داشت که یکی از استدلال‌های من برای برحق بودنِ اسلامه.
اون نکته هم همین تفکرِ.
همین که خالق ما می‌فرماید:« إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللَّهِ الصُّمُّ الْبُكْمُ الَّذِينَ لَا يَعْقِلُونَ»
«بدترین جنبندگان نزد خدا، افراد کر و لالی هستند که اندیشه نمی‌کنند.» ۲۲ انفال
یعنی اگر کسی متفکر و حق‌پذیر باشد، قطعا بعد از همه جست‌و‌جو‌ها بازهم به سمت اسلام برمی‌گردد. 
وقتی که قرآن می‌خوانم، چشم‌هام روی «لا یعلمون»، «افلا تتفکرون» و ... می‌ماند و این آیات را جور دیگری می‌فهمم؛ چون دارم زندگی‌شان می‌کنم.
 بعد از برخورد با هر شبهه‌ای، اولین فکری که در ذهنم نقش می‌بندد این است که: حتما من این زمینه مطالعه نکرده‌ام و اطلاعات کافی ندارم.
و البته همیشه هم همینطور است و بعد از کمی تحقیق و گفت‌و‌گو شبهه رفع می‌شود...🌱

📖بخش‌هایی از کتاب: 
〰️ژاپنی‌ها به تربیت کودک خیلی اهمیت می‌دهند. خانواده‌ها از سن خیلی کم، مسئولیت‌پذیری را به کودکان آموزش می‌دهند. مثلا در خانواده‌ ما قبل از اینکه ورودی را تمیز نکرده بودم، نمی‌توانستم صبحانه بخورم. از چهار‌ پنج سالگی این مسئولیت من بود و باید انجامش می‌دادم.
 
〰️این چه جور خدایی بود که مادر هم داشت. خب پس این جهان تا قبل از به دنیا آمدن خدا چگونه خلق شده بود و چگونه مدیریت می‌شد؟
 
〰️در مدارس، مطالب مذهبی و آیین بودا آموزش نمی‌دادند. ‌ کلا جامعه ژاپن سکولار است. مذهبی نیستند؛ ولی اخلاق مدارند.
 
〰️فکر می‌کردم اسلام دین کثافت کاری و کشتن انسان‌های بی‌گناه است. دین ترور، دین خرافه، دینی ضد زن. اما یک روز سوال تازه‌ای ذهنم را اشغال کرد: اگر اسلام از لحاظ جمعیت دومین دین جهان است، یعنی این همه انسان کم‌عقل و احمق وجود دارد که پیرو همچنین دینی هستند؟

〰️چاشنی خیلی از غذاهای ژاپنی، شراب است. غذا با شراب پخته می‌شود. 
 
〰️هر روز به اهل‌بیت (ع) سلام می‌دادم. می‌دانستم جواب سلام واجب است و معصوم به انجام دادن واجباتش مقید است.
 
〰️کلمات زیادی هم در سال‌های خیلی قبل از طریق سفرهای تجاری راه ابریشم،به ژاپن وارد شده بود. مثلاً «چرند و پرند» که ما می‌گوییم:« چرند و پورند». یا کلمه جان که ایرانی‌ها برای ابراز محبت استفاده می‌کنند و مثلاً می‌گویند: فاطمه جان. ما هم در ژاپن می‌گوییم «چن» که ظاهراً از یک ریشه است.
  
〰️اسلام دین آزادی است؛ به این دلیل که انسان را از خودش و امیالش آزاد می‌کند.

نوزده تیر ۱۴۰۴/ نهمین یادداشت تابستان
        

13

آلما

آلما

1404/1/25

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

9

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

             این کتاب رو خیلی وقت پیش تو بهخوان دیده بودم و میخواستم بخونمش و شانس من میز کتاب مدرسه داشتش منم سریع گرفتمش.
کتاب داستان جالبی داشت ، متن روون و قابل فهم بود و کوتاه بود کتاب.  ولی ایرادی که داشت نپرداختن به جزئیاتی که شخص درموردش کنجکاو بود ، بود  بنظرم زیاد جالب نبود که در انتها به کربلا رفتن پرداخته بود و پایانش زیاد جالب نبود.  نحوه ی آشنایی با همسرش رو دوست داشتم و واقعا با خوندن این کتاب ( همچنین سائو پائولو) واقعا از خودم خجالت میکشم که شیعه هستم و آنقدر مثل این خانم که تازه مسلمون شده قدر اسلام رو نمیدونم و احساس میکنم کوتاهی بیش از حد کردم. از نظر من راوی داستان، خانم اتسوکو ، در اوایل داستان با توجه به فکر زندگی بی معنیه ( نوع دومش که فقط فرد بخاطر بی معنی بودن زندگی سعی میکنه بهش معنا ببخشه و اکثرا در خوشی به سر میبره و بی خیاله) داشت زندگی رو میگذروند.
چقدر مسلمان شدنش جالب بود. با شروع سوال هایی در زندگی کلا راه زندگی ش عوض شد. قطعا بقیه ی مجموعه رو ( به جز خود این کتاب و سائو پائولو تولد در سرزمین مارادونا ، تولد در لس آنجلس و کالیفرنیا هم هست) میخونم.
به قول امام علی گفته : " مبادا در عمل به دین بیگانگان از شما پیشی  بگیرند "

        

29