معرفی کتاب The Old Man and the Sea اثر ارنست همینگوی

The Old Man and the Sea

The Old Man and the Sea

4.0
17 نفر |
4 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

19

خواهم خواند

8

ناشر
شابک
9780684830490
تعداد صفحات
96
تاریخ انتشار
1374/10/12

توضیحات

        Librarian's note: An alternate cover edition can be found hereThis short novel, already a modern classic, is the superbly told, tragic story of a Cuban fisherman in the Gulf Stream and the giant Marlin he kills and loses—specifically referred to in the citation accompanying the author's Nobel Prize for literature in 1954.
      

یادداشت‌ها

          این مرور اپیزودیک خواهد بود. 

اپیزود اول: 
چند سال پیش تو بیمارستان و صف عکس‌برداری بودم که برای اولین بار پیرمرد و دریا رو خوندم. هیچ وقت لبخندی که از سر افسوس در آخر کتاب زدم رو یادم نمی‌ره. کتاب تموم شد، چند دقیقه بعد هم نوبتم شد و کتاب رو گذاشتم توی غلاقش (کیفم) و به سوی سرنوشت رهسپار شدم.
در این خاطره، برای اولین بار است که پیرمرد و دریا رو خوندم.  با ترجمه نازی عظیما. از اولین کتاب‌های کتابخونه‌ام است. 

اپیزود دوم:
همیشه باید سعی کرد برای هر نسبتی که با آدم‌ها برقرار می‌کنی، تعریفی داشته باشی. قرار نیست باری به هرجهت و رندوم لای یکسری آدم بُر بخوری بلکه باید فکر شده و در تامل تمام نسبت‌های دوستی، کاری، حرفه‌ای، خانوادگی و... که داری رو سامان بدی.
آدم‌ها خیلی ارزشمندتر از این هستند که براشون وقت نذاری. دیگه اینکه وقت خودِ آدم ارزشمندست رو مفروض گرفتم.
فکر ‌‌شده خودت و وقتت رو مصروف آدم‌هایی بکن که ارزش دارن. 

اپیزود سوم:
خیلی با هیجان با مردم در مورد کارهایی که دوست دارم انجام بدم، کارهای دوست‌داشتنی‌ای که انجام دادم، حرف می‌زنم. یکی از کارهای جالبِ زندگی‌ام بجز فوتبال و معلمی، مشخصا و طبعا کتاب‌خوندنه. در مورد کتاب‌ها  خیلی با مردم حرف می‌زنم. بخشی‌اش اینجاست. 

معمولا می‌گن آنچه از دل برآید لاجرم بر دل نشیند؛ همین باعث شده چندتا از رفیقام از بپرسن: "فلانی بخوام کتاب بخونم چی کنم بهتره؟" و اینجا دیگه من رو هوا هستم همیشه. اگه طرف جدی باشه و برام آدم مهمی باشه، نقشِ کتابخون بودنم رو با معلمی ترکیب می‌کنم و می‌رم با سراغ تعاملِ مفصل با طرف.


اپیزود چهارم:
خدا سایهٔ کتاب صوتی رو از سر جهان کتاب کم نکنه. خیلی اجرا صوتی خفن زیاد داریم. خیلی حیفه ایجا توی بهخوان کمتر از صداهای خفن و اجراهای خوب صوتی می‌گیم. از این به بعد خودم سعی می‌کنم اگه اجرای صوتی اثری رو خوندم، از اجرای صوتی‌اش هم بگم. 

اپیزود پنجم:
عینِ پیچک ازش می‌پرسیدم: "مبین، شنیدی پیرمرد و دریا رو یا نه؟ منم که بهت گفتم بخونی کتاب رو دارم می‌خونم‌ش دوباره، فقط منتظرم بهم بگی کجای کتابی که بخش بخش پیش بریم." 
- "باشه باشه، حتما گوش می‌دم" 
- "حله، گوش دادی بهم بگو بشینیم در مورد بخشی که خوندی با هم حرف بزنیم". 


اپیزود ششم:
خیلی جرئت دادن به خودت وقتی زبانی را بلدی و خواندن آثار ادبی به آن زبان، مهم است. تجربهٔ سهلِ تمیزِ همینگوی از انگلیسی برایم جالب بود واقعا. 
خیییلی flow عجیبی داشت متنش برام.

برخلاف شکسپیر که حقیقتا رس کشیده ازم خوندنش :))) 


اپیزود هفتم: 
گفت: "امیرحسین، دو بخش اول رو شنیدم. عجب صدایی داره این اشکان عقیلی‌پور، خیلی کتاب صوتی کیف می‌ده" 
- دیدی مبین، گفتم کتاب خوبه. می‌خوای بری خوابگاه؟
- آره
- پس بیا پیاده بریم تو راه حرف بزنیم در مورد کتاب. 
-بریم. 

رفتیم و حرف زدیم. 


اپیزود هشتم:
- می‌خوام یه اجرای صوتی برای بچه‌های کلاس بذارم، پیرمرد و دریا بهتره یا بازرس گوگول؟ 
- تو که می‌دونی چقدر از پیرمرد و دریا بدم میاد، خیلی هم داستان کندی داره. معلومه طنزِ گوگول بهتره. 


_____________________
چند هفته بعد توئیت زدم؛ 
اجرای صوتیِ گوگول رو برای بچه‌ها سر کلاس دارم پخش می‌کنم. 
انتخابم رو تایید کردن و تشویق شدم :)
_____________________

اپیزود نهم:
- مبین شنیدی ادامه‌اش رو؟
- نه، حتما تا فردا یه بخشی رو گوش می‌دم.
- اوکی، گوشیدی بهم خبر بده بحرفیم.


اپیزود دهم:
مردم، می‌بینید پیرمردِ داستان رو؟ دستاش زخمی شده ولی داره ادامه می‌ده.
قبول دارید مبین باید این کتاب رو بخونه و "ادامه" بده؟ مبین ادامه بده و بیا حرف بزنیم.


اپیزود یازدهم:
- این چند روزه که دانشگاه سرمون رو شلوغ کرده، استرس کتاب رو نداشته باش. سر حوصله گوش بده.
- آهان، باشه. حتما. ولی گوش می‌دم حتما.
- اوکیه. من هستم.

اپیزود یازدهم:
مردم، می‌بینید اون ماهی بزرگ رو؟ داره نزدیک قایق پیرمرد می‌شه. ای‌کاش بچه پیش پیرمرد بود. ولی نیست.
ولی پیرمرد می‌خواد که بشه، می‌خواد این دفعه ماهی رو بگیره؛ می‌خواد اون اتفاق لعنتی بیافته.
 آخه می‌‌دونید، روز شانس‌ش رو چشم انتظاره پیرمرد.


_____________________
روزِ پیرمرد کی می‌رسه؟
_____________________

اپیزود دوازدهم:
- امیرحسین، دارم می‌شنوم پیرمرد و دریا رو.
- عههه، کجاشی الان؟
- روی آبه و داره با دریا کلنجار می‌ره.
- دیدی دستش زخمی شد؟
- با زخمش حرف زد؟
- آره.
- عالی بود.


_____________________
دیدی مبین، باید باید با زخم‌هامون حرف بزنیم.
مردم، می‌تونیم با زخم‌هامون حرف بزنیم؟
_____________________

اپیزود دوازدهم:
شکست، می‌تواند یک اثر ادبی تمام‌عیار باشد.
مردم، قبول دارید اسکلتِ آن صیدِ بزرگِ پیرمرد، یک اثر هنری تمام‌عیار بود با سویه‌های زیباشناسانه اساسی؟ یک اسکلت بزرگ، از قایق یک پیرمرد در ساحل دریا.
واقعا تصویری ناب است.
شکست، یکی از چهره‌پردازی‌های هنر است. منظرهٔ شکست پر از جزئیات و ساکن آن جزئیات ما مردمان ایم!


اپیزود سیزدهم:
- امیرحسین تموم شد.
- خوب بود؟
- آره.
- تو یه کلمه بگو بن‌مایه‌اش چی بود به نظرت؟
- عههه، چیزه.
- بذار کمک کنم، به نظرت، من چرا این رو به تو پیشنهاد دادم گوش بدی؟
- سخت‌تر شد.
- اوکی، کلمه رو بگو.
- تلاش؟
-  آره دیگه همینه.



اپیزود پایانی:
خودِ همینگوی گفته و درست گفته: پیرمرد و دریا استعاری نیست. توش ماهی نمادی از چیزی نیست و ایضا دریا. داستان یک پیرمرد و دریا رو گفتم.

_____________________
راست می‌گه، همینه. داستان یک پیرمرد و دریاست؛ نه هیچ چیز دیگر.
_____________________
        

33