معرفی کتاب عدل اثر undefined عدل 3.2 21 نفر | 6 یادداشت خواهم خواند نوشتن یادداشت با انتخاب ستارهها به این کتاب امتیاز دهید. در حال خواندن 0 خواندهام 32 خواهم خواند 2 ناشر آموزشگاه زینب، دفتر آموزش و پژوهش شابک 0000000096751 تعداد صفحات 6 تاریخ انتشار 1360/1/1 توضیحات متاسفانه توضیحاتی برای این کتاب یافت نشد. لیستهای مرتبط به عدل صبا 1403/12/26 روحداروهای 03 56 کتاب در سال 1403، کتاب برای من مثل داروی آرامشبخش بود. هروقت احساس میکردم روح و روانم نیاز به آرامش دارند به تجویز منِ عزیز، میرفتم و قرصِ کتابی برمیداشتم و به مداوای روانم میپرداختم... :) پ. ن: بعد سال تحویل گودریدز باز کردم دیدم هدف گذاری سالیانم 20 کتاب بود. ذوقم گرفت که علاوه بر آن کتابهایی که نشانشان کرده بودم، 36 تا کتاب بیشتر از پیشبینی ام خواندم. 0 4 آرمیتا پرتوی 1403/5/18 مطالعهی ۴۰۳ 25 کتاب این لیست صرفا نام کتابهایی است که در سال ۴۰۳ مطالعه کردهام. 0 19 یادداشتها محبوبترین جدیدترین مسیح ریحانی 1403/12/23 داستانک روی ابزاری که من خواندمش؛ ۴ صفحه بود. خواندنش هم چیزی بیشتر از همین مقدار طول نکشید؛ اما تاثیرگذار بود! نویسنده بدون هر نوع مقدمهچینی، خواننده را به میان قصه میکشد. 0 0 ملیکا خوشنژاد 1402/12/19 بااینکه سه صفحه بیشتر نبود، بیشازاندازه تکاندهنده بود. نمیدونم «اسب» رو میشه نماد چی دونست. در حال حاضر فکر میکنم میتونه نماد «ایران» باشه، ولی انقدر داستان خوبیه که بهنظرم در هر برهۀ زمانی میتونه نماد هر چیزی باشه که داره جان میدهد و آدمایی که شاهد ازبینرفتنش هستند، نه میتونن، نه میدونن چهجوری و نه حتی شاید بخوان که کاری برای جلوگیری از این اتفاق انجام بدن. آدمایی که شاهد مردن اون اسب بیگناه هستند هم میتونن نماد طبقههای مختلف جامعه باشن. چیزی که بینشون مشترکه ناتوانی و عدمهمدلیه. اگرم به دنبال راهحلی هستن تا حد زیادی به دنبال راهی هستن که به نفع خودشون باشه. بچه که از همهشون شاید بشه گفت پاکتره اصلاً اسب رو مرده درنظرگرفته و تنها سؤالش اینه که درشکهچی بدون اسب چطوری درشکهاش رو برده. دیگه وای به حال بقیه. اسب تنها افتاده، درحالیکه حتی صاحب خودش هم رهاش کرده و رفته. اسب داره میمیره درحالیکه چشماش هنوز نشان از زنده بودنش دارن. و اگر این اسب نماد ایران باشه، که فلج شده و یخزده و حتی صاحبش ترکش کرده و اطرافیانش با بیتفاوتی نظر میدهند و هیچ نمیکنند، اشک آدم درمیآد. 0 7 سُها 1403/11/18 متن با اوجِ بحران و گره آغاز شده و بعد از درگیری با آن، پِی به بیعملی و انفعال شخصیتها میبریم؛ افرادی که در آغاز قصد حل مشکل را داشتند با دیدنِ دیگران و تاثیر آنها دست به اقدامی نمیزنند. هر یک از شخصیتها به فراخور سطح فكر و اندیشهشان راهكاری ارائه میدهند؛ اما چون میترسند اشتباهی مرتكب شوند كه عواقب جبران ناپذیری داشته باشد، مجبور میشوند به سخن دیگران گوش دهند. همین امر در نهایت به انفعال جمع منتهی میشود. 0 0 محمدرضا ایمانی 3 روز پیش میدونید مشکل این داستان چیه؟ چوبک انقدر حد و حدود نمادهای داخل داستان رو گل و گشاد گرفته که تقریبا قابل صدق بر هر چیزی باشند. گویی میخواسته این رو برسونه که مملکت ما تو اکثر مسائل مثل داستان فوق عمل میکنه که بقیه نشستن بیرون گود و از رو شکمشون نظر میدن که بلاخره «عدل» کدام است! طنز تلخ ماجرا اینه که چوبک با نوشتن این داستان خودش جزو اون جماعت بیرون گود نشین شده. روشنفکریِ خود عقل کل پندارِ دهه 30 و 40 است دیگر... 3 16 FaMoSa 1403/5/27 توصیفش بدک نبود کلا بیشتر تزریق غم بود! از اون دست کتاباییه که گوش دادنش فقط ناراحتت میکنه و هیچ امیدی هم نمیده! 0 4 سجاد علی پور 1403/2/20 ((عدل)) داستانِ اسبی است که دست و پایش شکسته است و در جویِ آبی گرفتار آمده است. شاید ((عدل))، روایتی تمثیلی از سردرگمی و تشتت و بلاتکلیفی حاکم بر اجتماع شبه مدرن ایران باشد. اساساً چوبک در آثار خود به حیوانات توجه دارد و آن ها را به اَشکال مختلف در برخی داستان های خود وارد می کند. (منبع:کتاب صادق چوبک کیست؟ دکتر شهریار زرشناس) 0 1