مرد کوچک

مرد کوچک

مرد کوچک

آلفونس دوده و 2 نفر دیگر
3.6
14 نفر |
4 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

1

خوانده‌ام

29

خواهم خواند

17

ناشر
افق
شابک
9786003534681
تعداد صفحات
306
تاریخ انتشار
1399/2/24

نسخه‌های دیگر

توضیحات

        دانیل، قهرمان داستان که سودای احیای خانه ی پدری در سر دارد، باید در محیط رنگارنگ شهر پاریس از دوراهی عشق و هوس یکی را انتخاب کند و به رنج های خود پایان دهد. این رمان بزرگ در ادبیات فرانسه به احساسات آدمی در دنیای پرآشوب به دیده ی احترام می نگرد. آلفونس دوده برای خلق رمان مرد کوچک از تجربه های واقعی اش در زندگی الهام گرفت، وقتی د رآغاز جوانی برای تامین معیشت خانواده اش راهی پاریس شد. این کتاب از زبان اصلی(فرانسوی) به ترجمه درآمده است.
      

یادداشت‌ها

          کتاب مردکوچک کاملا در حد و اندازه ی اسمش ظاهر شده و روایتگر داستان مردی است جوان که سودای کاری بزرگ‌دارد، اما توان و قدرتش در آن حد و اندازه نیست، پس دست به هر کاری میزند، سرانجامش  فاجعه‌ای بیش نیست.
دانیل شخصیت اصلی کتاب درست در زمانی که نیاز به حمایت دارد به دلایلی از این حمایت محروم میشود، روحیه‌ی دانیل چنان قدرتمند نیست  که به تنهایی این بار را به دوش بکشد، پس در زمان های حساس تصمیم‌های نامناسب میگیرد و به قعر چاه های پیش رویش فرو میرود، هر بار دستی او را بالا میکشد و دانیل باز بی هدف رویای واهی خود را از یر میگیرد  تا جایی که زندگی به او میفهماند که باید به کدام راه برود...
روایت از زبان دانیل است اما گاهی به سوم شخص تغییر میکند تا احوالات  دانیل را از بیرون نشان دهد.
دانیل، مثالی برای زندگی آدم‌هاست، هر کدام از ما روزگاری شبیه به دانیل راه هوسی را پیش گرفته وتلنگر خورده ایم...
این که کجای زندگی مثل دانیل، عزم‌جزم کنیم و راه درست را پیش بگیریم، اگر چه چیزی نیست که می خواهیم، چیزی نیست که هوس آن را داریم، ان چیزی است که اهمیت دارد و نه هیچ‌چیز دیگری...
        

38

          ۶۰ ص اول کتاب برام کسل کننده بود، البته این موضوع که اونموقع تعداد زیادی کتاب رو موازی خوانی می‌کردم هم دخیل بود. به هر حال بعد از ۴ روز لاک‌پشتی خوندن کتاب رو ول کردم. ۲۷۰ روز بعد دوباره دستم گرفتمش و از ص ۶۱ شروع کردم به خوندن. این دفعه به طرز عجیبی برام جذاب و لذت بخش بود و تو ۴ روز بقیه کتاب رو خوندم و تموم کردم.
مرد کوچک داستان مرد قد کوتاهیه که تو داستان فسقلی صدا زده می‌شه. خانواده اش وقته بچه بوده ورشکست می‌شن و این آدم تصمیم خونه رو دوباره از نو بسازه. ولی خب تصمیم یه چیزه و عمل به تصمیم یه چیز دیگه. تصمیم هایی مثل این احتیاج به پشتکار و مداومت دارن و روزمرگی می‌تونه این مداومت رو از شخص بگیره و فسقلی قصه ما به همین سرنوشت دچار می‌شه. هر چند در نهایت موفق می‌شه این مداومت و پشتکار رو بدست بیاره ولی هزینه گزافی بخاطرش می‌پردازده.
شخصیت پردازی ها رو دوست داشتم هم شخصیت فسقلی برام جذاب بود و هم شخصیت برادرش ژاک. روند داستان هم به اندازه کافی کشش داشت و داستان اصلی در عرض تقریبا ۶ ماه اتفاق افتاد. احساسات داخل داستان قابل لمس بودن مخصوصا اواخر که  تیر کشیدن قلبم رو حس کردم، با این حال بنظرم نویسنده نتونست در نهایت پازل رو تکمیل کنه. سوالاتی برام بوجود اومد که نویسنده جوابی بهشون نداد و همین از شیرینی خوندن کتاب کم کرد.
ترجمه و ویراستاری هم خوب بودن.
سوالاتی که بی جواب موندن (‼️حاوی اسپویل‼️):
- چشم سیاه قصه مگه یتیم نبود و پدر و مادرش نمرده بودن، پس چطور یهو پدر دار شد؟
- اصلا چشم سیاه چرا وقتی پدر پولدار داشت مجبور شده بود تو اون مدرسه شبانه روز کار خیاطی بکنه؟
- مگه چشم سیاه رو نفرستاده بودن یه مرکز دیگه چطور از خونه یه تاجر چینی (پدرش) سردرآورد؟
        

9