دوزخ: Inferno

دوزخ: Inferno

دوزخ: Inferno

دن براون و 3 نفر دیگر
4.1
21 نفر |
7 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

1

خوانده‌ام

46

خواهم خواند

13

رابرت لنگدان وقتی به هوش آمد خود را مجروح و بر روی تختی در بیمارستان ناآشنا می بیند. پس از آن که پزشکان وضعیتش را برایش شرح می دهند متوجه می شود با خانه و شهر خود کیلومترها فاصله دارد و حافظه چند روز گذشته اش را نیز از دست داده است.

یادداشت‌های مرتبط به دوزخ: Inferno

        ایده‌ی این کتاب برون‌یابی نمودار تصاعد هندسی افزایش جمعیت است. پاورقی‌های خوبی از اشاره‌ی دانشمندان ایرانی قرون گذشته به این مسئله در اثنای ترجمه‌ی آقای شهرابی وجود دارد. گرچه ترجمه مثل همیشه بی‌دلیل سنگین است. شما حساب کنید مترجم به جای تاریکی از مغاک استفاده می‌کند! برون‌یابی باقی ترجمه با خودتان.
هنوز دو ماه از آغاز سال ۲۰۱۴ نگذشته که یکی از دو ترجمه‌ی این رمان به چاپ دوم رسیده است. حتی اگر این حادثه‌ی فرهنگی را در یک زمینه‌ی اقتصادی تعریف کنیم باز هم نشان از انفعال شدید ما در این حوزه دارد.
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

4

          دوزخ چهارمین کتاب دن براون با حضور پروفسور رابرت لنگدانه. داستان از جایی شروع میشه که رابرت لنگدان در بیمارستانی در فلورانس به هوش میاد با یک جای خراش گلوله روی سرش و چیزی از وقایع دو روز گذشته یادش نیست، در حالی که با پزشکش صحبت می‌کنه شخصی برای کشتن اون وارد میشه و رابرت لنگدان به کمک پزشک فرار می‌کنه. در این داستان با شخصی روبرو هستیم که اعتقاد داره برای زندگی بهتر بسیاری از مردم باید قربانی بشن و برای رسیدن به این هدف بیکار ننشسته و رابرت لنگدان مثل همیشه باید راز و رمزها رو حل کنه تا جلوی یک فاجعه رو بگیره، راز و رمزهایی با حضور بسیار مشهود دانته آلیگیری خالق سه‌گانه‌ی کمدی الهی. با اینکه داخل کتاب پر از اطلاعات و توضیحات حاشیه‌ای البته در بستر داستانه اما برای من خسته کننده نبود هرچند طولانی بود.ه

پ.ن: یه فیلم با همین اسم «inferno» از روی این رمان ساخته شده، فیلم خوبیه اما پایان کتاب و فیلم ۱۸۰ درجه با هم متفاوتند! یعنی اصلا هیچ ربطی به هم ندارند، خلاصه اگه حوصله ندارید ۷۰۰ صفحه رو بخونید و فقط میخواید فیلم رو ببینید، به نظر بعد از فیلم صد صفحه آخر کتاب رو هم بخونید تا در جریان هر دو پایان قرار بگیرید.ه
        

23

          بسم الله
از این کتاب،  نه تنها تجربیات هنگام مطالعه،  نصیبم شد،  بلکه حدودا تا دو سال بعد که قرض داده بودم (شما  قرض را بخوانید هدیه چون بر نمی گردند)  با پسر خاله ی عزیزم،  تجربیاتی گران بها نصیبمان شد،،،،  اول؛ کتاب را اشاره می کنم،،، 
دن براون معمولا و مثل همیشه،  شاهکاری معجون مانند،  پدید اورد،  از دل نماد ها،  از معما ها،  از یک تکه جوهر،  مانند راز داوینچی اگر وقت داشته باشیدو فردایش امتحان فارسی با مخلفات نداشته باشید،   می توانید یک نفس تمامش کنید،  چون پرسش ها و معما ها و پیچ خوردگی های لایه های داستانی این کتاب،  واقعا درگیر کننده ذهن است و تاثیر گذار روی تفکر،،،،،،،،،، حقیقتا  یک نفر بود داخل داستان که اسمش را فراموش کردم ( کتاب را قرض دادم ندارم) و همان کسی بود که می خواست با بیماری،  جعمیت انسان روکم کنه،  داخل تالاری(اب انبار خودمان که قدیمی شده بود) به نام باسیلیکا می خواست این بیماری رو شیوع بده.  تالار با اینه های مزین و کنسرت های بزرگ و بازتاب اجسام در اب،  توصیف شده بود و حتا در فیلمش قشنگتر بود. 
خلاصه من هم ترغیب شدم ( در گوگل هم نوشته بود که بزرگترین اب انبار جهان)  که بروم.  با پسر خاله ام رفتیم ودر عین اینکه،  شاهد تالار ابی باشم که از بیزانس مانده،  شاهد یک طویله ی سنگی شدم که اب ها سیاه ونوپردازی هم در حد تونل وحشت بود.  و  در کل قدم زدن کل تالار دو دقیقه هم طول نمی کشید،  بدون لذت بردن از اثار تاریخی،  البته چهارتا مجسمه ی نا مفهوم هم گذاشته بودند که مجسمه های باغ کتابمان بهتر است،  در کل به رمان ها اعتماد نکنیم و مخصوصا به دن براون و گوگل پلاستیکی،...... 
        

2