معرفی کتاب سلمان ما اثر رضا کاشانی اسدی

سلمان ما

سلمان ما

3.4
16 نفر |
8 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

1

خوانده‌ام

21

خواهم خواند

7

شابک
9786000351724
تعداد صفحات
291
تاریخ انتشار
1401/8/1

توضیحات

این توضیحات مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

        کتاب حاضر، مجموعه ای از داستان های کوتاه است که با زبانی ساده و روان نگاشته شده اند. «اعتراض»، «شکست پیله»، «هما در پرواز»، «مه و مهر پدر»، «دل و دریا»، «سفیدپوشان»، «سوز سازگار»، «مشعل راه»، «شب مبارک» عنوان های برخی از داستان های این کتاب هستند.
      

لیست‌های مرتبط به سلمان ما

یادداشت‌ها

فهیمه

فهیمه

1403/2/21

          با ارفاق دو ستاره! 
سلمان فارسی سرگذشت بسیار جالب و پرماجرایی داره: روزبه زرتشتی بوده و محبوب پدر. یک روز از نزدیک کلیسایی می‌گذشته که صدای آواز مسیحیان توجه‌ش رو جلب می‌کنه و بعد از مراجعه به کلیسا، به مسیحیت علاقه‌مند میشه. پدر که متوجه میشه، در خانه زندانی‌ش می‌کنه تا از دستش نده، اما روزبه فرار می‌کنه و برای یادگیری تعالیم حضرت مسیح راهی شام، و بعد موصل و عموریه میشه.
نهایتا با وعده‌ی دیدار پیامبر آخرالزمان، راهی حجاز میشه، اما کاروانی که در اون بوده، بعد از رسیدن به یثرب، به بردگی می‌فروشنش. سال‌ها بعد پیامبر رو در یثرب ملاقات می‌کنه و با دیدن سه نشانه‌ی نبوت، مسلمان میشه. پیامبر هم روزبه رو آزاد می‌کنه و اسمش رو می‌گذاره سلمان. 
چنین سرگذشت جذابی، کار نویسنده رو ساده می‌کنه، اما نویسنده در فضاسازی و شخصیت‌پردازی به شدت ضعیف عمل کرده. قرن ۶ میلادی، چیزهای عجیبی می‌بینید مثل "آموزشگاه" و "مدیر آموزشگاه" و اردوی دانش‌آموزان برای دیدن زندان و زندانیان! و روزبهی که از خانه فرار می‌کنه تا با طبقات فرودست جامعه! ارتباط برقرار کنه. کتاب چند راوی داره که همه با یک لحن و دید قصه رو روایت می‌کنن. و حتی سلمان هم در این نیم قرن تغییری نمی‌کنه و بزرگ شدنش -پیر شدنش- احساس نمی‌شه.
در واقع اگر به خاطر جذابیت قصه‌ی سلمان نبود، کتاب هیچ چیز برای گفتن نداشت و من هم تمامش نمی‌کردم. 
اگر به داستان سلمان علاقه‌مند هستید، به جای این کتاب صفحه‌ی ۴۲۲ تا ۴۳۳ قاف رو بخونید (که خلاصه‌ش رو ابتدای یادداشت نوشتم، سرگذشت سلمان در این کتاب اندکی متفاوته).
        

8

          کتاب سلمان ما، همان طور که از نامش پیداست شرح زندگانی سلمان فارسی از دوران نوجوانی تا مسلمان شدن در سه فصل است.
سلمان فارسی شخصیتی محبوب و تکیه‌گاهی محکم برای ایرانیان مسلمان در اتصال به خاندان نبوت است.
کتاب با مواجهه روزبه با بی عدالتی آموزشی زرتشتیان شروع می‌شود و پس از آن تا نیمه‌های کتاب، حول این ایده می‌چرخد و از زوایای دید افراد مختلف روایت می‌شود. ان چه بیش از هر چیز جلب توجه می‌کند؛ ندیدن دلیل‌ها در داستان است. روزبه بی مقدمه نسبت به تفاوت جایگاه خودش و بهنام، پسر خدمتگزارش توجه می کند و شروع به سوالاتی می‌کند. 
دلیلی برای خشونت بی حد پدر بیان نمی‌شود یا محبت مادر نسبت به زیردستانش. 
خواننده بنا بر سیری منطقی می داند که حتما دلیلی برای سوالات روزبه، خشونت پدر یا مهربانی مادر وجود دارد اما آن دلایل در داستان قابل مشاهده نیست.
داستان با حرکت روزبه به سمت کلیسا ادامه می یابد بعد مرگ با نیش عقرب و آشکار شدن مال اندوزی کشیش جلو می‌رود تا دوباره روزبه به سمت موصل و این بار به نزد کشیشی پاک ضمیر برود و سال ها در خدمت او باشد؛ چیزی حدود سه دهه و ناگهان کشیش در لحظات پایانی عمرش بشارت به ظهور پیامبر آخرالزمان می‌دهد و این بار روزبه به شوق دیدار پیامبری که هنوز ظهور نکرده است خود را به بردگی می‌فروشد تا به حجاز برود.
با یک محاسبه ساده می‌بینیم که حدود سه تا چهار دهه از زندگی روزبه گذشته است اما خواننده تغییری میان روزبه نوجوان و روزبه عاقله مرد نمی‌بیند. تفاوتی در کلمات، اندیشه یا کنش‌های روزبه دیده نمی‌شود.
گویی داستان تنها به بسط توصیفات جغرافیایی و صحنه پردازی شخصیت های فرعی در روایات ماجرای سلمان پرداخته است و قدمی به سمت شخصیت پردازی روزبه و سیر رشد و تکامل او برنداشته است.
همین روند تا پایان داستان و دوران بردگی روزبه در یثرب جلو می‌رود تا در صفحات پایانی به ملاقات پیامبر و اسلام آوردن او برسد.
منابع فارسی درباره سلمان فارسی، همراه عظیم القدر پیامبر و یاور امیرالمونین زیاد نیستند؛ برای همین خواندن داستانی که سیر حرکت بیرونی سلمان را از ابتدا تا اسلام آوردن او جالب توجه است اما جوابی برای ذهن‌های تشنه برای راهیابی به سیر قلبی و عقلی طلب حقیقت ندارد
        

15

        قبل از هر مطلب دیگری مراتب اعتراض جدی و صمیمانه خود را به پیشگاه ناشر محترم کتاب ابراز می کنم که در طراحی جلد، صفحه آرایی و همه جنبه های فیزیکی کتاب حتی چسب جلد آن کاملا دهه هفتادی عمل کرده اند، در حالی که چاپ اول کتاب در سال 1398 است!
🍁 #سلمان_ما زندگی سلمان علیه السلام از نوجوانی تا حدود سال ششم هجری را روایت می کند و نمی دانم چرا تا پایان عمر آن را ادامه نداده است. جنبه های شفاف تر و مهمتری از زندگی سلمان طی حدود 15 سال بعد زندگی او وجود دارد که ناگفته مانده است. با این حال زیبا و خواندنی است با خط تعلیقی متوسط نه خیلی قوی نه خیلی ضعیف.
🍁 کتاب از حیث تاریخ باستان ایران ضعفهایی دارد که تا حدی قابل اغماض است؛ مانند استفاده از کاغذ در این مقطع. نویسنده همچنین در مقطع نوجوانی به طور آشفته ای از واژه های عربی و فارسی مانند سلام و درود، قیامت و به خصوص ابلیس که کانلا عربی و غیر عربی است و مانند آن استفاده می کند و کاملاً نشان می دهد نویسنده گاهی حساسیت داشته و گاهی آن را فراموش می کرده است.
🍁   ص81 جملات سنگین و فلسفی به ایران و آیین زرتشت نسبت داده شده که اصلاً قابل باور و پذیرش نیست.
🍁 همچنین است ادعای وجود کتابهای فراوان در کلیسای شام(ص191) که اصلاً با تاریخ تطابق ندارد.
🍁 به نظر می رسد آنقدر که نویسنده به خصوص ص235 ادعا کرده موضوع بشارت به آمدن رسول خدا صلی الله علیه و آله در میان مسیحیان پنهان نبوده است و چندان با روح حاکم بر منابع تاریخی این مقطع خوانایی ندارد.
🍁 در موارد متعدد پیش و پس از اسلام می توان شتاب و گاه آشفتگی تاریخی متن را مشاهده کرد؛ مثلاً مقطع شام تا حجاز زندگی سلمان بسیار گذرا پرداخته شده است. فاصله قبا تا ساخته شدن مسجد النبی صلی الله علیه و آله در شهر مدینه و راه افتادن نماز جماعت منسجم و هماهنگ و فرهنگ شده طی چند روز و حتی کمتر از یک هفته تصویر شده است(ص262 و 270 تا 280). ص285 که اختلافات یهود و اسلام و آیاتی که در این باره نازل شده اند، همه را مربوط به همین مقطع می خواند و ماجرای خیبر  در سال هفتم را پیش از احزاب نشان می دهد. 
🍁 ص320 تصویر خوبی از همراهی با رودربایستی و فاقد ایمان عمیق برخی افراد مشهور به صحابه با رسول خدا صلی الله علیه و آله ارائه شده که بشدت با تاریخ تطبیق دارد و تبیین ظریف این گونه مطالب ارزنده است.
🍁 ص331 هرچند رشادت امام علی علیه السلام در نبرد با عمرو بن عبدود در احزاب آورده شده اما به دلیلی نامعلوم بخش اعلام داوطلبی آن حضرت حذف شده است. البته نویسنده ماجرای نامستند تف انداختن به روی امام علیه السلام را که مولوی برای نخستین بار آن را مطرح کرده، آورده است.
🍁 یکی از مهمترین نقصهای کتاب آن است که مخاطب زیاد شدن سن سلمان را چندان متوجه نمی شود و تقریبا با حال و هوای جوانی وی داستان را دنبال می کند. کاش توصیفاتی از جنس به کتاب اضافه می شد. 
🍁 هر از چندگاهی نیاز به ویراستاری مجدد کتاب احساس می شود که کاش برای چاپهای بعد رعایت شود.

در پایان شما را به مطالعه این کتاب خواندنی دعوت می کنم و آرزومندم خداوند ما را از برکات وجود نازنین سلمان علیه السلام بهره مند سازد.
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

0