یادداشت قدسیه پائینی
1402/1/5
3.4
6
کتاب سلمان ما، همان طور که از نامش پیداست شرح زندگانی سلمان فارسی از دوران نوجوانی تا مسلمان شدن در سه فصل است. سلمان فارسی شخصیتی محبوب و تکیهگاهی محکم برای ایرانیان مسلمان در اتصال به خاندان نبوت است. کتاب با مواجهه روزبه با بی عدالتی آموزشی زرتشتیان شروع میشود و پس از آن تا نیمههای کتاب، حول این ایده میچرخد و از زوایای دید افراد مختلف روایت میشود. ان چه بیش از هر چیز جلب توجه میکند؛ ندیدن دلیلها در داستان است. روزبه بی مقدمه نسبت به تفاوت جایگاه خودش و بهنام، پسر خدمتگزارش توجه می کند و شروع به سوالاتی میکند. دلیلی برای خشونت بی حد پدر بیان نمیشود یا محبت مادر نسبت به زیردستانش. خواننده بنا بر سیری منطقی می داند که حتما دلیلی برای سوالات روزبه، خشونت پدر یا مهربانی مادر وجود دارد اما آن دلایل در داستان قابل مشاهده نیست. داستان با حرکت روزبه به سمت کلیسا ادامه می یابد بعد مرگ با نیش عقرب و آشکار شدن مال اندوزی کشیش جلو میرود تا دوباره روزبه به سمت موصل و این بار به نزد کشیشی پاک ضمیر برود و سال ها در خدمت او باشد؛ چیزی حدود سه دهه و ناگهان کشیش در لحظات پایانی عمرش بشارت به ظهور پیامبر آخرالزمان میدهد و این بار روزبه به شوق دیدار پیامبری که هنوز ظهور نکرده است خود را به بردگی میفروشد تا به حجاز برود. با یک محاسبه ساده میبینیم که حدود سه تا چهار دهه از زندگی روزبه گذشته است اما خواننده تغییری میان روزبه نوجوان و روزبه عاقله مرد نمیبیند. تفاوتی در کلمات، اندیشه یا کنشهای روزبه دیده نمیشود. گویی داستان تنها به بسط توصیفات جغرافیایی و صحنه پردازی شخصیت های فرعی در روایات ماجرای سلمان پرداخته است و قدمی به سمت شخصیت پردازی روزبه و سیر رشد و تکامل او برنداشته است. همین روند تا پایان داستان و دوران بردگی روزبه در یثرب جلو میرود تا در صفحات پایانی به ملاقات پیامبر و اسلام آوردن او برسد. منابع فارسی درباره سلمان فارسی، همراه عظیم القدر پیامبر و یاور امیرالمونین زیاد نیستند؛ برای همین خواندن داستانی که سیر حرکت بیرونی سلمان را از ابتدا تا اسلام آوردن او جالب توجه است اما جوابی برای ذهنهای تشنه برای راهیابی به سیر قلبی و عقلی طلب حقیقت ندارد
(0/1000)
فهیمه پورمحمدی
1402/1/5
1