اودیسه عمومیادبیاتمتون کهنمتون کهن جهان اودیسه هومر و 1 نفر دیگر 4.2 13 نفر | 2 یادداشت خواهم خواند نوشتن یادداشت با انتخاب ستارهها به این کتاب امتیاز دهید. در حال خواندن 2 خواندهام 30 خواهم خواند 62 خرید از کتابفروشیها ناشر عقیل شابک 9786001632372 تعداد صفحات 512 تاریخ انتشار 1398/8/20 نسخههای دیگر نمایش همه نشر شرکت انتشارات علمی و فرهنگی نشر نشر مرکز نشر زوار نشر اساطیر نشر فانوس دانش ترویج کتابخوانی نشر آرتمیس شرق نشر ایران جوان نشر شرکت انتشارات علمی و فرهنگی نشر سپهر ادب نشر فانوس دانش توضیحات در سه هزار سال پیش دو منظومه به زبان یونانی قدیم سروده شده که شاید بیش از هر اثر ادبی دیگر در سراسر جهان شهرت و اعتبار داشته باشد. منظومه اول را که باید «حماسه یونان قدیم» دانست... . پستهای مرتبط به اودیسه کتابخانهٔ بابل 1403/5/23 دروازهٔ بوطیقا 0 0 کتابخانهٔ بابل 1403/5/23 آواز سیرنها 0 0 یادداشتها محبوبترین جدید ترین پیمان قیصری 1402/10/18 ادیسه چندین سال پس از جنگ تروا رو روایت میکنه. بعد از جنگ تروا و پیروزی یونانیان، نفرین خدایان باعث میشه اونها در راه برگشت سختیهای زیادی تحمل کنند و این کتاب به طور خاص به اولیس پرداخته. سالها پس از اینکه اولیس هنوز به خانه برنگشته، مردان ایتاک به صرافت ازدواج با پنهلوپ همسر اولیس افتادند و با گستاخی باعث رنج و عذاب اون و پسرش تلماک شدند. میشه گفت در مجموع کتاب سه بخش کلی داره. قسمتی مربوط به خواستگاران، تلماک و تلاش برای یافتن پدر، قسمتی شرح سفر اولیس و قسمت سوم برگشتن اولیس به خانه. این کتاب رو بیشتر از ایلیاد دوست داشتم چون اتفاقات و جریانهای خیلی بیشتر و جذابتری داشت.ه 0 0 کتابخانهٔ بابل 1403/5/20 درباره ادیسه کتاب «ادیسه» تا نوشته شد، از شهر آیوس بیرون آمد و به راه افتاد. دویست سال طول کشید تا جزایر یونان را یکییکی پشت سر بگذارد و در آتن، آیسخولوس و سوفکلس را ملاقات کند. هر کدام از آنها قطعهای از او را برداشتند و تراژدی بزرگی با آن ساختند: اولی «پرومته در زنجیر» و دومی «ادیپ شهریار». صد سال در همان آتن پرسه زد و جوانان آتنی را آموزش داد. نام یکی از این جوانان افلاطون بود. میگویند «ادیسه» تا رسالهی «جمهوری» افلاطون را دیده چنان ناراحت شده که یک روز از آتن بیرون آمده و به طرف غرب راه افتاده و سیصد سال بعد در رم، اووید را دیده. اووید تا او را دیده عنان از کف داده و یک فصل کتاب بزرگش، «مسخها»، را به وصف او اختصاص داده. احتمالاً همین وقتها بوده که ویرژیل هم او را – شاید در حال قدمزدن در کوچههای رم – دیده و آنقدر از او خوشش آمده که خواسته قوم رومی هم یکی مانند او داشته باشد و حاصل این اشتیاق شدید کتابی شده به نام «انهاید». میگویند چهارصد سال بعد وقتی «ادیسه» در میلان آگوستین قدیس را ملاقات کرده، آگوستین هم طاقت نیاورده و نسخهای از او را در قالب «اعترافات» به مسیحیت اعطا کرده است. وقتی چند قرن بعد «ادیسه» دانته را در فلورانس ملاقات کرده، دانته او را مقابل آینهای نشانده و از روی آینه کتابی نوشته که شرح سفر ادیسهوار خود اوست به جهان دیگر: «کمدی الهی» که خود «ادیسه» هم در آن هست اما برعکس. میگویند «ادیسه» بعدها فنلون را دیده و فنلون دنبالهای به نام «تلماک» بر او نوشته. نیچه را دیده که خود را عضوی از سپاه هومر میدانسته و نسخهای فلسفی از «ادیسه» نوشته به نام «چنین گفت زرتشت». جیمز جویس را دیده و باز هم تکرار جریان نشستن مقابل آینه و در نهایت نوشتهشدن رمانی به نام «اولیس». بورخس را دیده که در داستان کوتاهی به نام «جاودانه» قصد داشته با او بازی کند. میگویند سفر سههزارسالهی او هنوز هم تمام نشده و این روزها گاهی در کانادا مارگارت اتوود را میبیند و گاهی در غرب آسیا یک نویسندهی گمنام را. چگونه کتابی باستانی میتواند این چنین جهان را بپیماید و دل از بزرگترین و خلاقترین ذهنهای بشری ببرد؟ حتی خود هومر هم خوابش را نمیدید که روزی داستان سادهاش، داستان اولیس، پادشاه ایتاکا، که در راه بازگشت از جنگ تروا دچار نفرین خدایان شده و مجبور است به جای بازگشت به خانه روی دریا سرگردان بماند و از جزیرهای به جزیرهی دیگر سفر کند، چنان کتاب بزرگی شود که به بخش عمدهای از تاریخ و فرهنگ جهان شکل دهد. 0 0