معرفی کتاب وقتی ما مرده ها برخیزیم "پس گفتار دراماتیک در سه پرده" اثر هنریک ایبسن مترجم اصغر رستگار

وقتی ما مرده ها برخیزیم "پس گفتار دراماتیک در سه پرده"

وقتی ما مرده ها برخیزیم "پس گفتار دراماتیک در سه پرده"

هنریک ایبسن و 1 نفر دیگر
3.7
13 نفر |
7 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

25

خواهم خواند

9

ناشر
فردا
شابک
9646328520
تعداد صفحات
120
تاریخ انتشار
1379/2/18

توضیحات

        ((وقتی ما مرده ها برخیزیم)) آخرین نمایش نامه((ایبسن)) است که خود آن را((پس گفتار دراماتیک)) نامیده است .شخصیت اصلی داستان، هنرمندی سنگتراش به نام  ((روبک)) است .هنرمندی که در تب و تاب آفرینش است و قصد دارد شاهکاری خلق  کند .او بر آن است این کار را در کنار زن جوانی صورت دهد که به اصطلاح از  ((خواب مرگ)) بیدار شده است .به همین منظور((روبک)) برای زندگی و هنرش،  زنی به نام((ایرنه)) انتخاب می کند و با او روزگار خوشی را سپری می نماید،  اما با به دنیا آمدن بچه شان((ایرنه))، روبک را ترک می گوید، زیرا او معتقد  است که روبک نباید دست به خلق آثاری بزند، بلکه باید زندگی خود را وقف بهترین  شاهکارش ـ بچه خود ـ نماید...((ایرنه)) در جایی از نمایش نامه خاطر نشان می کند : ((ما مرده ها قدر چیزهای از دست رفته را وقتی می فهمیم که از خواب برخیزیم)) ...
      

یادداشت‌ها

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

          وقتی ما مردگان سربر داریم
دومین نمایشنامه ای  است که از ایبسن می خوانم و آخرین اثر او پیش از مرگش در ١٩٠۶.
بازگشت مردگان از گور و خاطرات پوسیده از اعماق گذشته انسان موضوع وهم آوری برای پرداختن است اما آه و افسوس ها و بازنگری در گذشته را می‌توان  از جمله حالات یک هنرمند سالخورده دانست. بسیاری این اثر را نگاه آخر و حسن ختام بر آثار ایبسن می دانند ولی این اثر بیش از همه چیز مرا به یاد آخرین اثر اسکورسیزی "مرد ایرلندی" می اندازد که شخصیت مافیایی مارتی پس از اینکه دهه ها به او و افکارش خدمت کرده حالا در زمانی که به صندلی خود تکیه زده با تانی بیشتری به گذشته اش می نگرد. 

از قدیم مساله ای در کتب فقهی مطرح بوده به نام حرمت خلق آثار تجسمی از موجودات دارای روح. حکمتی هم داشته چرا که نوعا ظریف ترین آثار تجسمی به عنوان خدا یا حداقل نماینده زمینی او پرستیده می شده و انسان ها با خضوع و خشوع نسبت به آن کرنش می کردند. اتفاقی که برای "روبک" شخصیت مجسمه ساز و هنرمند(به زعم من نماد نویسنده) نیز رخ می دهد و مدل هنری اش نسبت به بی تفاوتی هنرمند به او اعتراض می کند و روبک لمس مدل را خیانت به آرمان والای هنری اش عنوان می کند. اینکه نفس کمال طلب و ظرافت جوی ما چگونه و چرا مبهوت زیبایی می شود بماند برای مجالی دیگر اما چیزی که برای بنده در اینجا اهمیت دارد نوع رابطه آفریننده با اثر و ثمره احساسات و افکارش است. 

مختصات این رابطه چیست؟  در مقام وصف از آن به حسی پدرانه/مادرانه تعبیر کنیم یا تعلقی عمیق نسبت به چیزی که مالک‌ هستیم؟ آن اثر را تکه ای از نهان و وجود خود می شناسیم و روح جاودانه طلب ما خواهان تکثیر هر چه بیشتر ابعاد وجودی مان در قالب این آثار می باشد؟ شاید به آن به چشم باقیات الصالحات و کالایی قیمتی نگاه می کنیم و تاجرمآبانه خواستار استفاده از آن در ورطه ای دیگر هستیم. 

شاید همه اینها باشد و شاید هیچ یک نباشد. مساله ای که هست تامل راجع به نوع این رابطه است.
سیدعلی مرعشی
        

1