معرفی کتاب ملال جدول باز اثر ایرج کریمی

ملال جدول باز

ملال جدول باز

ایرج کریمی و 1 نفر دیگر
3.9
8 نفر |
5 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

11

خواهم خواند

5

ناشر
دف
شابک
9786006250410
تعداد صفحات
148
تاریخ انتشار
1399/4/10

توضیحات

کتاب ملال جدول باز، نویسنده ایرج کریمی.

یادداشت‌ها

ملال جدول
          ملال جدول باز در واقع ملال زندگی مهران و آدم‌هایی دور و برش را به خوبی به تصویر کشیده است این کتاب زندگی مردی در دوران بمباران را روایت می‌کند که در دفتر روزنامه ای نمونه خوان و طراح جداول متقاطع کلمات می‌باشد.


داستان روایت زندگی مهران و هما(زوجی که علی رغم تلاش‌های فراوان پزشکی صاحب فرزند نشده‌اند) و مهران که به علت شکست در اولین ازدواجش از عشق دوری می‌کند، روایت پسر بچه‌ای که مدتی را در زندان گذرانده و زنی که از اول داستان در کما به سر می‌برد می‌باشد.


این رمان کوتاه با جملات زیر شروع می‌شود.


وقتی دست خالی از زندان به خانه برگشتم،هما با تعجب و طبیعتاً با نگرانی پرسید پس سهند کو؟
من با خونسردی جواب دادم: گفتند فردا بیا، باز هم با تعجب ولی این بار بدون نگرانی پرسید فردا؟


زبان داستان ساده و روان است و شاید طنز تلخ و گزنده‌ای دارد با این حال حجم کم داستان و کوتاه بودن فصول،خوانش آن را سریع و راحت کرده است. بنابراین به راحتی می‌توانید در یک آخر هفته عالی آن را مطالعه و از آن نهایت لذت را ببرید.


پ.ن۱: تقدیم نامه این کتاب برایم جالب بود شاید نظر شما را هم جلب کند.اول که آن را خواندم پاک گیج شدم که این اسامی چه کسانی می‌توانند باشند؟هر چه داستان جلوتر رفت راز این تقدیم نامه هم آشکار شد.
تقدیم نامه به شرح زیر می‌باشد.
به
هما و ژاله و فرشته و ژیلا و یکی دوتا فرشته دیگر...


پ.ن۲: این کتاب توسط نشر دف و به قلم زنده یاد ایرج کریمی در ۴۲ فصل و ۱۴۹ صفحه منتشر شده است.

منتظر نظراتتون هستم.
        

2

        رمان‌های بسیاری بوده‌اند که مدت‌ها من‌را درگیر خودشان کرده‌اند و هفته‌ها با پرسوناژهایشان زندگی کرده‌ام -پس از خواندن "بیگانه" سه ماه یک تابستان که از مدرسه خبری نبود را با "مورسو" هم اتاق بودم حتی- اما یادم نیست هیچ رمانی، اینطور که "ملال جدول بازِ" ایرج کریمی ذوق‌زده‌ام کرده، به وجدم آورده باشد. با این که می‌دانم حتی دو-سه روز هم با مهران، بهمن، هما، سهند یا آقای احمدی درگیر نخواهم بود؛ اما بی‌تردید تا سالها با روانیِ خارج از حدِ تصورِ "ملالِ جدول بازِ" ایرج کریمی، زندگی می‌کنم. ‌بدونِ‌شک این رمان یک کلاس درس است.
‌
بخش‌هایی از کتاب:
‌
از شاهکارهای هومر - قاشق شکم‌گنده - لقب سعدی - مرکز ایالت تبت - ..... و ... - حرف ندا.... باری، این حرف لعنتی ندا که از همان روزهای اول باب شدن جدول كلمات متقاطع در ایران مثل یک ورد تکرار می‌شود. انگار مثل فریاد اسرار آمیز و در عین حال فریاد کمکی که به گوش هیچ احدی نمی رسد. حتی به گوش خود طراح جدول. ولى جدول کلمات متقاطع کارش چیز دیگری ست. این که دنیا را به طرز احمقانه ای کوچک کند و قالب بگیرد و توی چارچوب بریزد و خیال جدول بازهای ملول را راحت بکند. جدول بازهای ملولی که به نحو گنگی توی کار دنیا مانده اند. برای همین جدول های موضوعی که معماهای شان فقط شامل یک موضوع می شود چنگی به دل نمی زنند. جدول باید دنیای مان را از سوزن خیاطی و آبزی های میکروسکوپی گرفته تا سرحدات اش در فراسوی کهکشان ها فرا بگیرد. و این کار فقط به کمک دانش ملال ممکن می شود با چاشنی بلند پروازی ای که به طرز معصومانهای احمقانه است. توی راه خانه به خودم دل خوش کنک می دادم که آلفرد و من همان قدر به همدیگر ربط داریم که خانه های یک جدول به همدیگر، یا دست کم آلفرد و رحیم، یا من و رحیم، همین اندازه به همدیگر ربط داشتیم. از خیلی وقت پیش معتقد شده بودم که قیمت آدم‌های ناکام به این است که چقدر دل‌خوش‌کنک‌هایی که به خودشان می‌دهند باور خودشان می‌شود.
‌
‌ ------------
‌
‌
دو روز پیش او را با سه‌‌تا بچه‌اش در یک بازار ارزان‌فروشی دیده بودم که شب عیدها برای "اقشار کم‌درآمد" برپا می‌کنند. من داشتم توی پیاده‌رو از حاشیه‌ی بازار رد می‌شدم که او را همراه با سه‌تا بچه‌ی قدونیم‌قد دیدم. فکر کنم خجالت کشیده بود. و نمی‌دانم کجای‌اش خجالت داشت. ما هم بدبختی بر گردن‌مان است، هم شرمساری بدبختی‌ها‌ی‌مان.
چه روز مزخرفی بود و اتفاق بدتر تازه در راه بود. اتفاق وحشتناک
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

2