معرفی کتاب ایران بین دو کودتا اثر داريوش رحمانيان

ایران بین دو کودتا

ایران بین دو کودتا

4.2
2 نفر |
1 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

5

خوانده‌ام

6

خواهم خواند

4

ناشر
خاموش
شابک
9786226942744
تعداد صفحات
504
تاریخ انتشار
1400/12/29

نسخه‌های دیگر

توضیحات

        تاریخ تحولات سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی ایران از انقراض قاجاریه تا کودتای 28 مرداد
      

بریدۀ کتاب‌های مرتبط به ایران بین دو کودتا

نمایش همه
بریدۀ کتاب

صفحۀ 255

تحولات مهمی که در این دوره در هنر و ادبیات ایران پدید آمد و پایه تحولات دهه‌های بعد را ریخت چنان است که میتوان به آسانی از دوره مورد بحث به عنوان یک نقطه عطف واقعی در تجدد هنر و ادبیات ایران یاد کرد. این در حالی بود که دستگاه سانسور رژیم رضا شاه به درجات بر عرصه فکر و ادب و هنر اعمال قدرت و نظارت میکرد و حتی در پاره ای موارد مثل داستان نویسی و نمایشنامه‌نویسی روند تجدد و تحول را با فترت و رکود روبه رو ساخت. فکر ایجاد تحول و تجدد در ادبیات ایران از دهه‌ها پیش از مشروطه سابقه داشت. در روزگار فتحعلی شاه سنت زدگی نهضت بازگشت و نمایندگان آن در «انجمن خاقان» به قول مهدی اخوان ثالث «مشتی آدم‌های دروغین» به وجود آورده بود: «سعدی دروغین، سنایی دروغین، منوچهری دروغین، و دیگر و دیگران» و به قول نیما یوشیج «نهضت بازگشت» بازگشتی از روی عجز به طرف سبکهای مختلف قدیم بود. در روزگار ناصری و پس از آن با رشد ترجمه‌ها، روزنامه‌ها، چاپخانه‌های جدید و افزایش و گسترش مراودات با اروپا و همچنین با رشد و گسترش فزاینده اندیشه اصلاحات فکر ضرورت تجدد ادبی نیز به گونه‌ای فزاینده پیشرفت کرد از طریق ترجمه‌ها ایرانیان با انواع ادبی جدید و به ویژه رمان و نمایشنامه آشنایی به هم رساندند. نمایشنامه‌های میرزا فتحعلی آخوند زاده، که در اصل به ترکی اذری نوشته شده بودند به فارسی ترجمه شدند و به اقتضای او میرزا آقا تبریزی چند پرده نمایشنامه به زبان فارسی نوشت و اوضاع سیاسی و اجتماعی ایران روزگار ناصری را به نقد کشید. در این دوره متفکرانی چون میرزا ملکم خان میرزا آقاخان کرمانی و میرزا عبدالرحیم طالبوف تبریزی هر یک به نوعی بر اهمیت ادبیات و آزادی قلم و بیان پای می‌فشردند. ملکم از نخستین نمایندگان ساده‌نویسی و از پیشگامان تجدد نثر پارسی بود. طالبوف آثار خود را به ساده‌ترین شکل ممکن می‌‌نوشت تا برای همگان یعنی برای توده مردم خواندنی و فهمیدنی باشد و خود را مهندس انشای جدید فارسی می‌دانست آخوندزاده بر نقش بنیادین «نقد» یا «قريتقا» (کریتیک) در پیدایش و رشد تمدن جدید تأکید می‌کرد.

0

بریدۀ کتاب

صفحۀ 231

جالب این که کار واژه‌سازی و واژه‌پردازی در فرهنگستان نیز از اعمال نظر و دخالت شخص رضاشاه در امان نماند و پاره‌ای افراط کاری‌ها همچنان ادامه یافت. این مسئله پاره‌ای از فضلا و دانشمندان را به انتقاد برانگیخت. از آن جمله تقی زاده که در آن زمان در خارج از کشور به سر می‌برد جرئت به خرج داد و مقاله‌ای با عنوان «جنبش ملی ادبی» نوشت که در مجله تعلیم و تربیت که ماهنامه رسمی وزارت معارف بود به چاپ رسید.خود تقی زاده درباره این مقاله در خاطرات خود چنین گفته است: «... آن را بر ضد فرهنگستان که لغت تازه می‌ساختند نوشتم. گفتم این کار بیخود است و فارسی را خراب می‌کنند. آنجا یک چیزی هم نوشتم که حکم شده این عبارات و لغات را استعمال بکنند. می‌گفتند به تصویب همایونی رسیده. لغت درست می‌کردند و می‌بردند به شاه نشان می‌دادند. آن وقت همه چیز این طوری شده بود ... من در آن مقاله نوشته بودم این کار اهل علم است که از این مقوله بصیرتی داشته باشند و این با حکم و اینها نمی‌شود. گفتم که از قدیم گفته‌اند که شمشیر در کار قلم نباید مداخله بکند ...» این مقاله باعث ناراحتی و خشم رضاشاه شد. دوستان تقی زاده نسبت به جان او بیمناک شدند و او ترجیح داد که در اروپا بماند و به ایران باز نگردد. نصرالله فلسفی مدیر مجله تعلیم و تربیت از کار برکنار شد و تنی چند از مسئولان وزارت معارف و از جمله غلامعلی رعدی آذرخشی رئیس انطباعات وزارت معارف، بازداشت شدند. با این حال پاره‌ای از پژوهشگران کارنامه فرهنگستان اول را نسبتاً موفق ارزیابی کرده‌اند. در اردیبهشت ۱۳۱۷ ش فرهنگستان اول به فرمان رضاشاه ۲۲۵ منحل شد و یک هفته پس از آن فرمان تشکیل مجدد فرهنگستان صادر شد که با ریاست وزیر معارف و اعضای جدید شروع به کار کرد.

0

بریدۀ کتاب

صفحۀ 256

با انقلاب مشروطه روند تجدد ادبی ایران وارد مرحله‌ای تازه شد. رشد شتابان انجمنها و روزنامه‌ها و زد و خورد افکار و اندیشه‌ها و پیدایش مجلس و قانون اساسی که در آن بر آزادی قلم و بیان و اجتماعات، صحه گذارده شده بود در واقع به منزلهٔ حالی به حالی شدن ایران بود و بستر و زمینه‌ای جدید برای رشد اندیشه تجدد ادبی فراهم می‌آورد. با مشروطه نثر از حاشیه و از سایه نظم به درآمد و به سلطه سنتی شعر و نظم بر عرصه ادبیات پارسی پایان داد. همچنین با مشروطه شعر و ادب سیاسی پارسی با جهشی بزرگ و دوران ساز مواجه شد و از قالب مضامین مسلط سنتی که عمدتاً در انحصار غزل عاشقانه و عارفانه و یا مدح و ثنا بود به درآمد و به ابزاری برای بیان مسائل اجتماعی و سیاسی و دردها و کمبودها و آرمانها و آرزوهای توده مردم تبدیل شد. در سالهای پس از مشروطه به تدریج این اندیشه رشد کرد که ایران در کنار «انقلاب سیاسی» که استبداد سیاسی سنتی کهن را برانداخته است به «انقلاب ادبی» و انقلاب فکری و فرهنگی نیاز دارد تا به سلطه سنتی ادبا و شعرای سنتی که خود تبدیل به نوعی استبداد ادبی و فکری شده است، پایان دهد و زمینه ساز نوعی دموکراسی ادبی و تجدد در ادب و فکر و فرهنگ ایرانی شود .

0

یادداشت‌ها