برای شروع یک مطلب هیچ جا بهتر از اول و ریشه آن نیست.مفهوم روشنگری به خیلی قبل تر از انقلاب فرانسه برمیگردد.که نمود اصلی آن در انقلاب فرانسه هویدا می شود.انقلاب فرانسه باعث وحشت سلطنت های اروپایی شد.پادشاهان اروپایی که سلطنت را حق الهی برای خود میدانستند در کنار کلیسا همه نیروی خود را بسیج کردن که عاقبتشان به فرجام لویی شانزدهم ختم نشود.در کنار کلیسا و سلطنت،محافظه کاران که کتاب به تشریح آرا وافکارشان میپردازد از دیدن وقایع انقلاب فرانسه به وحشت افتادند.از بین رفتن نهاد دین و کلیسا ،سلطنت وحتی خانواده و جایگزینی آن با مفاهیم روشنگرانه آنها را به تقابل با عقل وعلم و هرچیزی که سبب این فجایع از نظر آنها شد گرفت.چارچوب ذهنی این محافظه کاران را باید با شرایط تاریخی و فرهنگی آن موقع نگاه کرد تا سبب فهم بهتر شود.خیلی از افکار و نوشته های آنها ناخواسته سبب شکل گیری مفهوم ناسیونالیسم و بعد شکل افراطی و خشن آن فاشیسم شد.
اما علم با همه شکنندگی ابتدایی و عدم استقبال در آن زمان کم کم تقویت شد و رشد کرد.از جنبه های این رشد،شک گرایی،تاریخ گرایی وفردباوری است.که هرکدام ازین ها عمق اندیشه و مطالعه و تفکر راجب آنها را می طلبد ونباید سطحی از این مفاهیم رد شد.برای خود من بسیار جذابیت داشت آشنایی اولیه با این مفاهیم.اینکه حقیقت مطلقی وجود ندارد و حقیقت یکی نیست و در اختیار هیچ فرد و هیچ تمدن و فرهنگی نیست.حقیقت هایی وجود دارند و کثرت گرا هستند.
البته خود روشنفکران هم مخالف سرسخت دین و ازبین رفتن آن نبودند.چون از نظر آنها توده های بی سواد را کنترل میکرد و جلوگیری میکرد از فروپاشی اخلاقی جامعه.
کتاب به بررسی سه قرن تقابل بین این دو گروه و افکار و استدلال های این مخالفین روشنفکر و روشنگری را شرح میدهد و می پردازد.