دیدار دوباره در کافه اروپا عمومیفلسفهفلسفه و زندگی دیدار دوباره در کافه اروپا اسلاونکا دراکولیچ و 2 نفر دیگر 3.1 9 نفر | 4 یادداشت خواهم خواند نوشتن یادداشت با انتخاب ستارهها به این کتاب امتیاز دهید. در حال خواندن 0 خواندهام 14 خواهم خواند 10 خرید از کتابفروشیها ناشر نشر گمان شابک 9786007289761 تعداد صفحات 228 تاریخ انتشار 1400/1/2 نسخههای دیگر نشر مهراندیش توضیحات کتاب دیدار دوباره در کافه اروپا، مترجم سحر مرعشی. لیستهای مرتبط به دیدار دوباره در کافه اروپا niyayesh 1403/9/26 مجموعه خرد و حکمت زندگی 20 کتاب مجموعه خرد و حکمت زندگی 0 1 نشر گمان 1403/8/16 مجموعهی «خرد و حکمت زندگی» 20 کتاب «کتابهای این مجموعه فلسفه را ساده نمیکنند، بلکه از ابهتِ هراسآورِ فلسفه میکاهند. پیشنهادهایی هستند برای تفکر، دعوت به اندیشیدن در زندگیِ روزمره و تأمل در مسائلی که هرروزه با آن مواجهیم، اندیشیدن به غایت و معنای زیستن، لذات دنیا، تنهایی، عشق، دوستی و غیره. میخواهیم کتابها نقطهی عزیمتی باشند برای فکر کردن به پرسشهای ازلیابدیِ انسانی و همچنین تعمق در خوشیها و مصائبِ انسانی که در این گوشهی جهان و در این جای تاریخ پدیدار شده است. [...] «خواننده ممکن است خواندن این کتابها را به امید یافتن پاسخهای روشن آغاز کند: پاسخی برای مسئلهی تنهاییاش، چراییِ مرگ، منشأ ملال و دلزدگی، یا اینکه دوستیها چرا ناپایدارند و مبهم، یا بهدنبالِ راه برونرفتی از تنگناهای اخلاقی باشد که هر روز لحظاتی با آنها روبهرو میشود و... اندیشیدن به همینها فلسفه را و بخشی از ادبیات را پدید آورده است؛ اما انتظار اینکه کتابی یا کسی در چند صفحه یا فلانتعداد نکته به ما بگوید چطور زندگی کنیم و چگونه خوشبخت شویم، در واقع یکجور انکارِ مسئولیت شخصیِ انسان است. پاسخی قطعی و ابدی که مناسب حال همهکس باشد وجود ندارد. کتابهایی که چنین مدعاهایی دارند، فریبکارند. کتابهای این مجموعه نسخه نمیپیچند و سیاههای از اعمال نیک و بد پیش روی شما نمیگذارند؛ بلکه میخواهند به فهم بهتر زندگی و پرسشها و تجربههایمان کمک کنند؛ چراغی بیفروزند تا در این اتاق تاریکِ زندگی و در لحظاتِ دشوار، درکمان از پرسشهای بیپایان انسانی روشنتر شود؛ بدانیم فیلسوفان و حکیمانِ جهان به این پرسشها چطور فکر کردهاند؛ تا با فهمِ دقیقتر و دیدِ بازتر بتوانیم در زندگیمان تصمیم بگیریم، مسئولیت تصمیممان را شجاعانه برعهده بگیریم و با عواقب تصمیمهایمان آگاهانه روبهرو شویم.» ـــــ بخشهایی از «یادداشتِ مجموعه»ی کتابهای مجموعهی خرد و حکمت زندگی را خواندید. این سطرها، احتمالاً به شفافترین شکل ممکن، میگویند این مجموعه چیست، چه دغدغههایی پشتِ انتشار کتابهایش است و چه در کتابهایش میگذرد. مجموعهی خرد و حکمت زندگی، امسال، با دو کتاب «سلامتی حق بشر است» و «ورزش» راهش را ادامه میدهد. اگر موضوعی سراغ دارید که به نظرتان، در این مجموعه جای کتابی دربارهاش خالیست، به ما پیشنهادش بدهید. 3 169 یادداشتها محبوبترین جدید ترین نعیمک 1403/9/24 با توجه به تعریفها فکر میکردم خواندن این کتاب و روایتهای آن با حالوروز امروز ما (بهمن 1401) سازگار باشد. روایت شهر و کشورهایی که از کمونیسم عبور کردند و حالا بعد بیست سال دوباره سری به آنها میزنیم تا ببینیم در چه وضعیتی هستند. در ذهنم مرور میکردم که بعد از انقلاب بعدی ما در چه وضعیتی خواهیم بود؟ آیا خوشحالی اولیه باعث میشود بیشتر کار کنیم یا دوباره به همان گرداب سالهای پیشین برمیگردیم؟ دو روایت اول را دوست داشتم. در سرتاسر کتاب هم وقتی در حال خواندن هستی مدام در ذهنت داری مشابهسازی میکنی و احتمالاً میگویی «چقدر شبیه ما!» یا «چه جالب! آنجا هم این شکلی (شبیه ما) است!». دوست داشتم کتاب به همین شکل ادامه پیدا کند. کتاب به اتفاقات تاریخی اشاره گذرایی میکند و کسی که تاریخ برایش دغدغه باشد شاید در سیر احوالات کتاب گم شود و ارتباطی به کتاب برقرار نکند اما چون برای من روایتهای مهم بود و میتوانستم حادثۀ تاریخی را در ذهنم مشابهسازی کنم آن قدر درگیر تاریخ و حادثه نبودم. اما مشکل کتاب یک طرفه دیدن است. انگار یک روایت دارد مدام در کتاب تکرار میشود. از یک جایی به بعد با خودت میگویی: «بسه! این را ده هزاربار گفتی! فهمیدم.» نویسنده در کشورهای بلوک شرق زندگی میکرده اما انگار زندگی در اروپا او را تغییر داده. او با نگاهی بالاتر به همه چیز نگاه میکند. نه این که لزوماً بد باشد اما نگاهش از موضع بالا و اروپای «بهبه» و «بهشت برین» است. روایتش شبیه خبرنگاری است که از کشوری غربی (اروپای مرکزی یا امریکا) به کشوری دیگر رفته و حالا هر چه شبیه او نیست را بد یا غریب میداند. نویسنده با این که تجربۀ زیسته در کشورهای اروپای شرقی را دارد انگار آن را نادیده میگیرد. شاید مثال عینیاش شبیه روشنفکرهای خودمان که انگار مسائل را نمیبینند و از زاویهای دورتر و از نگاه آقابالاسر نگاه میکنند. انگار نه انگار که هر روز در همین شهر قدم میزنند و سوار تاکسی میشوند و از شاطر سر کوچه نان بربری میخرند برای صبحانه. برای همین روایتهای کتاب هر چه جلوتر رفت برایم خواندنش سخت بود و روایت آخر آب پاکی را روی دستم ریخت. انگار نویسنده با زبان بیزبانی داشت به من میگفت که اروپا مدینۀ فاضله او است. عیبهای اروپای مرکزی به ندرت در کتاب به چشم میآیند و نقش آنها در بدبختیهای عالم نادیده است. 0 7 مها دانیالی 1403/3/15 I'm just over the moon 0 0 روژان صادقی 1403/3/19 ۲.۵ خانم دراکولیچ عزیز شما به زعم من متاسفانه روایت کردن بلد نیستید. به خصوص روایتی بیطرفانه. خلاصهی پشت کتابتون از فصلهای کشدار و بیسروتهش به مراتب جذابتر بود و اگه با گروه بازگو عزیزم نمیخوندمش، یحتمل حتی زحمت تموم کردن کتاب رو به خودم نمیدادم. خلاصه که نه با «کمونیسم رفت...» و نه با «دیدار دوباره...» نتونستید راویتهای دست اول و شخصی از اروپای شرقی رو به من ارائه بدید. حتی به منی که حریصانه دنبال روایات شخصی در دل تاریخ جهان هستم. 0 0 معصومه توکلی 1402/1/30 تحلیلهای این اسلاونکاخانم سوگیری آشکاری دارند و خیلی هم اروپامدار و از بالا به پایین هستند. حتی وقتی که دارد از لزوم پذیرش مهاجران مسلمان در اروپا و پرهیز از اسلامهراسی حرف میزند میتواند حالتان را به هم بزند. با این حال، دادههای خوبی از اوضاع اروپا دارد و زبان بسیار شیرینی هم. بنده با حفظ حق تهوع!!! برای خودم از فالوورز ایشان هستم! :)) ببینیم بیست سال بعد عنوان کتابش را چه میگذارد؟ 0 0