معرفی کتاب از "آ" به "خ" حکایتی به روایت نامه ها اثر جان برجر مترجم ندا احمدی

از "آ" به "خ" حکایتی به روایت نامه ها

از "آ" به "خ" حکایتی به روایت نامه ها

جان برجر و 1 نفر دیگر
4.4
14 نفر |
5 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

17

خواهم خواند

14

شابک
9786006445076
تعداد صفحات
208
تاریخ انتشار
1394/11/28

توضیحات

کتاب از "آ" به "خ" حکایتی به روایت نامه ها، نویسنده جان برجر.

لیست‌های مرتبط به از "آ" به "خ" حکایتی به روایت نامه ها

یادداشت‌ها

          چندباری نوشتم و پاک کردم. در این دوهفته‌ای که این کتاب همه‌جا همراهی‌م کرد، به‌قدری از مواجهه با برجر شگفت‌زده و مسحور بودم که احساس می‌کنم چیزی که در قلبم دارم رهاتر و شخصی‌تر اونیه که بشه در قالب کلمه‌ها زندانی‌شون کرد؛ یا حداقل من فعلاً ناتوانم. نامه‌ها و دفترهای خاطرات در نظرم واقعی‌ترین و ارزشمندترین شکل ادبیات اند. نویسنده‌ی یک نامه هیچ‌وقت فکرش رو هم نمی‌کنه که کلماتی که در خلوت خودش به رشته‌ی تحریر درآورده، روزی قراره در معرض دید اشخاصی به‌جز خودش و گیرنده قراره بگیره و این دقیقاً همون چیزیه که من از ادبیات می‌خوام و دلم می‌خواد از آدم‌ها بخونم و ببینم. 
 مجموعه‌ی نامه‌های آیدا به خاویر یک عاشقانه‌ی ملموس، روان و بی‌نظیره. آیدا زنیه که در نامه‌هاش به معشوقش، خاویر، که به اتهام عضویت در گروهک‌های تروریستی در زندان به‌سر می‌بره و به دو بار حبس ابد محکوم شده از ریزودرشت جزئیات روزمره‌اش، خیالاتش، دلتنگی‌ها و آدم‌هایی که باهاشون سروکار داره می‌نویسه؛ از طعم بستنی یخی‌هایی که در یخچال داروخونه نگهداری می‌کنه و با همکارش تقسیم می‌کنه، مردم شهر و داستان‌هاشون، بیمارانی که به‌صورت روزمره ملاقات می‌کنه،  باقلواهای روی طاقچه، دلتنگی‌ها و عشقی که برای خاویر داره، بریده‌هایی از خاطرات مشترک و ژله‌ها با تکه‌های میوه. برجر در ابتدای کتاب ادعا می‌کنه که این نامه‌ها واقعی‌اند و تعدادی نامه‌ی فرستاده‌نشده هم در بین اون‌ها هست که از خوانندگان می‌خواد ازش نپرسند از کجا پیداشون کرده؛ اما نمی‌تونم باور کنم که خودش دستی در نگارششون نبرده باشه. در مصاحبه‌ای به سانتاگ (To Tell a Story) که امروز پیداش کردم می‌گه که «من از آدم‌های واقعی اطرافم برای قصه‌گفتن استفاده می‌کنم» و من واقعاً می‌میرم برای دیدن، خوندن و تجربه‌کردن این شکل از به‌اشتراک‌گذاشتن جزئیات روزمرگی‌ها. درهم‌آمیختگی با چنین اثری چیزی بود که هر لحظه و هر ثانیه شگفت‌زده‌ام کرد و خیلی وقت‌ها به این فکر کردم که کلمات آیدا به‌قدری واقعی و ملموسن که می‌تونستند کلمات من باشند.

ترجمه‌ی ندا احمدی واقعاً ناراحتم کرد یک جاهایی. به‌صورت کلی فارسی قابل‌قبولیه اما در بعضی جاها اون‌قدر تحت‌الفظی و گنگ و بده که مجبور شدم از یک جایی به بعد مدام به متن اصلی رجوع کنم. ویراستاری کتاب هم چنگی به دل نمی‌زنه که البته جای تعجب نداره.
        

30

          جان برجر یه منتقد هنری مشهوره که بیشتر اونو با کتاب‌های نقد هنریش و مستند «شیوه‌های دیدن» می‌شناسن؛ ولی من هیچ کدوم از اونا رو نه دیده‌م و نه خونده‌م. با این حال، هر بار که کتابی ازش رو خونده‌م – از جمله همین کتابِ «از آ به خ» – بیشتر تشویق شده‌م که آثار دیگه‌ش رو هم بخونم. کتاب‌های برجر سرشار از احساسن و پر از زندگی. مثلاً موقع خوندن «از آ به خ» فکر می‌کردم دارم یه داستان واقعی رو می‌خونم و آخرش تازه فهمیدم که یه رمانه. «از آ به خ» روایت مقاومته؛ مقاومتی که روی دیگه‌ش عشقه. بی‌دلیل هم نیست که برجر توی صفحۀ اول کتاب، غسان کنفانی رو یاد کرده. پیشنهاد می‌کنم کتاب رو آهسته بخونید و جرعه‌جرعه بنوشید؛ این طوری هم بهتر و عمیق‌تر می‌فهمیدش و هم ازش لذت بیشتری می‌برید.

به‌روزرسانی:
تو گالری گوشیم که داشتم می‌گشتم، دیدم چندتا جمله از کتاب «از آ به خ» رو قبلا برای خودم هایلایت کرده‌م. گفتم اون‌ها رو هم اینجا به اشتراک بذارم:

همون طور که گفته بودم، کتاب در مورد مقاومته و این مقاومت رو می‌شه در تک‌تک نامه‌ها دید. تو یکی از نامه‌ها، نویسنده - زنی که انگار کم‌کم داره پا به سن می‌ذاره - ماجرای باری رو تعریف می‌کنه که نیروهای حکومتی یا اشغالگر یا ... (در این مورد تو نامه‌ها، شفاف توضیح داده نمی‌شه) به خونه‌هاشون حمله می‌کنن:
«ما را به سه قسمت تقسیم کردند: مردها، زن‌ها و پیرها. دسته‌ی خطرناک‌ها و کم‌خطرها. می‌توانم با افتخار بگویم که هنوز جزء دسته‌ی خطرناک‌ترها بودم.»

این مقاومته با عشق، عجین شده. تو یکی دیگه از نامه‌ها می‌گه:
«یک بار چیزی را شنیدم که برایم حتی از خطبه‌ی ازدواج هم تاثیرگذارتر بود. نمی‌دانم مال کجاست. شاید به‌خاطر رودخانه‌ای که به آن اشاره شده، شعر مال [اینجا جوهر پخش شده و کلمات ناخوانا هستند]. 
شعر می‌گوید: اگر بالای رودخانه رفتی، برایم گل بچین؛ اگر قبل از من مُردی، کنار قبر منتظرم بمان.
بال‌وپر من (کاناتیم) این چیزی است که امشب می‌خواهم به تو بگویم. اگر به بالای رودخانه رفتی ...»

علاوه‌براین‌ها نامه‌ها پر از جمله‌های ساده‌ای هستن که لبخند رو لب آدم میارن. مثلا یه جا وقتی داره در مورد آشناییش با یه آدم جدید حرف می‌زنه، می‌نویسه:
«اهل ساداست. پدرش ماهی‌گیر بوده. به‌قول خودش برای همین چشمانش سبزند.»

جاهایی از نامه‌ها هم هستن که آدم رو به فکر فرو می‌برن:
«زن‌ها هر چه پیرتر می‌شوند، فراموش‌کاری‌شان از جوانی‌شان کمتر می‌شود؛ برعکس مردها؛ چون مردها هر چه پا به سن می‌گذارند، فراموشی‌شان بیشتر می‌شود. من الان از مادرم فراموش‌کارترم و این طبیعی است.»
        

1