درباره زنان (دو رساله از دنی دیدرو)

درباره زنان (دو رساله از دنی دیدرو)

درباره زنان (دو رساله از دنی دیدرو)

دنی دیدرو و 1 نفر دیگر
2.5
1 نفر |
1 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

1

خوانده‌ام

2

خواهم خواند

1

ناشر
کرگدن
شابک
9786227765908
تعداد صفحات
44
تاریخ انتشار
1403/1/1

توضیحات

        کتاب حاضر متشکل از دو رساله به قلم دنی دیدرو، اندیشمند و نویسندۀ شهیر قرن هجدهم، است که تحول نگاه به زن را در دورۀ روشنگری نشان می‌دهد. در رسالۀ اول، با ریشه‌های اندیشۀ دیدرو دربارۀ زنان آشنا می‌شویم. دیدرو نشان می‌دهد که شجاعت ملک طلق مردان نیست و زنان نیز به مساوات و به‌طور طبیعی از شجاعت بهره برده‌اند. در رسالۀ دوم، که یکی از پیشروترین مقالات در مورد زنان و نمونه‌ای از فکر ظریف و کلام بلیغ تلقی شده است، دیدرو علاوه بر نقش تعلیم‌وتربیت، خصلت‌های طبیعی زنانه را هم به‌عنوان معیار شناخت زنان لحاظ می‌کند. اما تازگی و ارزش نگاه او در این است که می‌کوشد قبح تاریخی را از خصلت‌های زنانه بزداید و آنها را به‌عنوان خصوصیاتی انسانی، قابل‌درک و درخور احترام عرضه کند. دیدرو در هر دو رساله می‌کوشد طبیعت را معیار قرار دهد، چه آنجا که معتقد است طبیعت شجاعت را به‌مساوات بین زنان و مردان تقسیم کرده است و چه آنجا که تفاوت میان اندام جنسی زنان و مردان را در توضیح برخی رفتارهای متفاوت آنان دخیل می‌داند.
      

یادداشت‌ها

        
زن در نگاه دیدرو از نظر فیزیکی با مرد یکسان و برابر است و هرآنچه ما ویژگی زنانه می‌پنداریم را نتیجه آموزش و پرورش مردسالار و نوعی عملکرد بیرونی نسبت به روان طبیعی زن می‌داند، از این نظر مردان را در شجاع-نبودگی زنان مقصر دانسته و معتقد است که هراس از مرگ را مردان در نهاد زنان قرار داده‌اند وگرنه زنان به‌حکم فطرت زیباشناسانه‌شان سرشار از میل به زندگی و احساس فداکاری و در نتیجه شجاعت هستند.
اگرچه دیدرو خود را به قیود آموزش و پرورش منحصر می‌کند اما دُمِ خروسش در ابعاد طبیعی بیرون می‌زند؛ به عقیده او تنها زن برازنده نقش پیتیا(کاهنه غیب‌گوی معبد آپولون در شهر دلفی که الهامات و سروش معبد دلفی را برای مراجعان باز می‌خواند) است:
"تنها ذهن زن قادر است که بدان حد از خود بی‌خود شود که قرب پروردگار به‌جد در دلش بیفتد، آشفته شود، پریشان شود، خشمگین شود و فریاد کند: او را حس می‌کنم، حس می‌کنم، همو را، پروردگار را. و آن را گفتاری واقعی بداند."
البته که این طبیعت ذهنیِ آشفته را به عضوی درون بدن زن که"قابلیت انقباض‌های شدید را داراست و اختیار زن را بدست می‌گیرد و در مخیله او همه‌گونه خیالی را برمی‌انگیزد" و زن بواسطه آن "در میانه هذیان‌های عصبی به گذشته بازمی‌گردد، به آینده می‌شتابد و جمله‌ی ایام در محضرش حاضر می‌شود." مربوط می‌داند.
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

3