یادداشت محمد سعید میرابیان
1403/5/29
زن در نگاه دیدرو از نظر فیزیکی با مرد یکسان و برابر است و هرآنچه ما ویژگی زنانه میپنداریم را نتیجه آموزش و پرورش مردسالار و نوعی عملکرد بیرونی نسبت به روان طبیعی زن میداند، از این نظر مردان را در شجاع-نبودگی زنان مقصر دانسته و معتقد است که هراس از مرگ را مردان در نهاد زنان قرار دادهاند وگرنه زنان بهحکم فطرت زیباشناسانهشان سرشار از میل به زندگی و احساس فداکاری و در نتیجه شجاعت هستند. اگرچه دیدرو خود را به قیود آموزش و پرورش منحصر میکند اما دُمِ خروسش در ابعاد طبیعی بیرون میزند؛ به عقیده او تنها زن برازنده نقش پیتیا(کاهنه غیبگوی معبد آپولون در شهر دلفی که الهامات و سروش معبد دلفی را برای مراجعان باز میخواند) است: "تنها ذهن زن قادر است که بدان حد از خود بیخود شود که قرب پروردگار بهجد در دلش بیفتد، آشفته شود، پریشان شود، خشمگین شود و فریاد کند: او را حس میکنم، حس میکنم، همو را، پروردگار را. و آن را گفتاری واقعی بداند." البته که این طبیعت ذهنیِ آشفته را به عضوی درون بدن زن که"قابلیت انقباضهای شدید را داراست و اختیار زن را بدست میگیرد و در مخیله او همهگونه خیالی را برمیانگیزد" و زن بواسطه آن "در میانه هذیانهای عصبی به گذشته بازمیگردد، به آینده میشتابد و جملهی ایام در محضرش حاضر میشود." مربوط میداند.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.