معرفی کتاب همنام اثر جومپا لاهیری مترجم امیرمهدی حقیقت

همنام

همنام

جومپا لاهیری و 1 نفر دیگر
3.6
32 نفر |
5 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

3

خوانده‌ام

54

خواهم خواند

17

ناشر
ماهی
شابک
9789647948197
تعداد صفحات
362
تاریخ انتشار
1393/7/7

توضیحات

این توضیحات مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

        
گوگول نامش را از نویسنده­ی محبوب پدرش گرفته اما هنگام بزرگ شدن در خانواده­ای هندی در آمریکا بتدریج از نامش متنفر می­شود و می­خواهد هم آن نام را رها کند و هم ارزش­هایی را که نماینده­ی آن­هاست. گوگول در تلاش برای جدایی از والدین و یافتن راه زندگی مستقل خود متوجه می­شود جستجوی یک هویت به چیزی بیش­تر از یک نام نیاز دارد.
داستانی درباره­ی مهارجت و همه­ی پیچیدگی­هایش... .

      

یادداشت‌ها

dream.m

dream.m

1404/4/22

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

          خلاصه یک‌خطی این کتاب:
"not all heroes wear capes, some just struggle with their own names."

 نسخه صوتی رمان همنام رو هدیه روز دختر گرفتم و دلم میخواست زودتر بگوشم‌ش. از قبل هم اسمش کلی جاها به گوشم خورده بود، مخصوصاً به‌عنوان یه رمان مهم درباره‌ هویت و تعلق. بالاخره هم نوبتش شد، ولییییییییییی راستش تجربه‌ام باهاش یه چیز وسط بود؛ نه خیلی بد بود، نه اون چیز محشری که انتظار داشتم. درواقع متوسط.

از کلکته تا کمبریج، گوگول رفت… ما موندیم، ولی اصلا نخندیدیم.
اولش فکر می‌کردم همنام یه داستان مهاجرتی قوی‌ه. یه پسر با اسم عجیب‌غریب، خانواده‌ای هندی تو آمریکا، کشمکش‌های فرهنگی، تفاوت نسل‌ها، تقابل شرق و غرب... کلی پتانسیل. مخصوصاً فصل‌های اول که تولد گوگول و داستان اسم‌گذاری‌ش رو می‌خوندم، خیلی امیدوارکننده بود.
اما از یه جایی به بعد انگار روایت افتاد تو یه جاده صاف و بدون ذره‌ای پیچش و هیجان. گوگول بزرگ می‌شه، عاشق می‌شه، ازدواج می‌کنه، جدا می‌شه... ولی هیچ‌کدوم وقایع اون حس قوی و عاطفی که درگیرت کنه نداره. انگار فقط داریم گزارش زندگی‌ یه خانواده مهاجر رو می‌خونیم.
گوگول که کاراکتر اصلی داستانه، خودش هم بیشتر یه تماشاگره تا قهرمان. تصمیم‌های قاطع نمی‌گیره، واکنش‌هاش ملایم‌ان، کشمکش‌های درونیش هم بیشتر لحظه‌ای هستن. همه چیز بیش از‌حد ساده و تخت‌ه. نثر لاهیری مثل صورتش خیلی قشنگ و پر از جزئیات شفافه؛ ولی حیف خیلی یکنواخت پیش می‌ره. دیالوگ‌ها هم خیلی کم‌رمق‌ان و خب بنظرم این برای یه داستان مهاجرتی که باید پر از کشمکش و تنش باشه، یه کم ضعف حساب می‌شه.

راستش تمام مدت که همنام رو گوش میدادم، یاد رمان استونر می‌افتادم. استونر جان ویلیامز، کتابیه که از نظر سبکی خیلی شبیه همنامه. و آروم، شخصیت‌محور و ساده نوشته شده. ولی فرق بزرگ‌شون اینه که استونر سکوتش معناداره، پر از حس و درد و انتخاب‌های تلخه. وقتی تمومش می‌کنی، یه چیزی از خودت لابلای سطر‌به‌سطر رمان جا می‌ذاری. انگار زندگی یه آدم معمولی رو دیدی که حتی تو سکوتش هم هزاران حرف‌ برای گفتن داره.
اما همنام خیلی خنثی به نظر می‌رسه. داستانش دقیقا مثل یه فیلم مستندیه که دوربین رو کاشتن گوشه‌ خونه، دکمه ضبط رو زدن و همه عوامل رفتن خونه‌شون و فقط خانواده هندی موندن که اونام دارن زندگی معمولی‌شون رو می‌کنن، شایدم خبرندارن توی ضبط‌ان. حتی گوگول، برعکس استونر، بیشتر از اینکه درگیر زندگی باشه، داره زندگی بقیه رو نگاه می‌کنه.

یادمه کتاب ترجمان دردها رو قبلا از  خانم لاهیری خوندم و همین حس سادگی رو ازش گرفتم ولی وقتی دیدم بهش پنج ستاره داده بودم، روراست بگم شوکه شدم. حالا نمیدونم واقعا اون کتاب خیلی خوب بوده یا من سختگیرتر شدم؟ احتمالا تاثیر کتابای خفنی‌ه که خوندم و استاندارد‌هام رو بالا برده :)

خلاصه که همنام یه روایت آروم و بی‌ادعاس، نه ضربان بالا داره نه دلستان پرهیجان. شاید خوندنش برای خیلی‌ها تجربه‌ مناسبی باشه، ولی اگه دنبال قصه‌ای باشی که تکونت بده، به نظرم یه کم بیش از حد ملایم و بی‌رمق می‌آد.
        

0