معرفی کتاب بچه های راه آهن اثر ادیت نزبیت مترجم پروین قائمی

بچه های راه آهن

بچه های راه آهن

ادیت نزبیت و 1 نفر دیگر
4.3
54 نفر |
14 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

6

خوانده‌ام

103

خواهم خواند

17

شابک
0000000007722
تعداد صفحات
112
تاریخ انتشار
1375/10/15

توضیحات

این توضیحات مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

        داستان، سرگذشت بچه هایی است که در کنار پدر و مادرشان با آسودگی و رفاه زندگی م کنند .تا این که پدر خانواده که از کارکنان عالی رتبه دولت است،  در پی ماجرایی دستگیر و روانه زندان می شود .پس از آن، مادر، بچه ها را  متقاعد می کند که پدرشان برای مدتی به سفر رفته، از این رو، آنها ناگزیرند  به تنهایی روزگار بگذرانند .آنان پس از چندی، خانه بزرگشان را ترک گفته،  به روستایی دور از شهر لندن، در نزدیک یک ایستگاه کوچک راه آهن نقل مکان  می کنند .بچه ها به تدریج با محیط جدید انس می گیرند و سرگرمی هایی برای خود  فراهم می سازند که یکی از آنها مشاهده قطار و دست تکان دادن برای مسافران  است .سرانجام در پی ماجراهایی مرد ثروتمند و سخاوتمندی با بچه ها آشنا می شود  و این آشنایی سبب دگرگونی در زندگی آنان می شود که شرح آن در ادامه داستان  آمده است .این داستان که با طرح های سیاه و سفید همراه است برای نوجوانان  به فارسی ترجمه شده است .
      

بریدۀ کتاب‌های مرتبط به بچه های راه آهن

نمایش همه

یادداشت‌ها

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

1

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

10

Fatemeh

Fatemeh

دیروز

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

0

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

          کتاب یه کلاسیک به تمام معناس... پیش تر قصر افسون شده رو از خانوم نسبیت خونده بودم و اونقدر خوب بود که به تالکین و لوئیس حق دادم از اون کتاب الهام گرفته باشن ولی این یکی خیلی ستم بود!!!:دی  داستان یه خانواده ی خوب فرهیخته ی با شعور همه چی تمام با یه مامان و بابای کامل و تهِ هرچی اخلاقیات که وضعیت مالی خوبی دارن بعد یهو به یه دلیل نا معلومی فقیر میشن و باباهه نا پدید میشه و اینا میرن به یه روستایی که تنها سرگرمی سه تا بچه میشه ایستگاه راه آهن اون روستا 
و ماجرای این سه تا بچه ست که چطور تو دلِ همه میرن و چطور کارای قهرمانانه می کنن که اصلا خوب و باورپذیر در نیومده... باید بگم از بس باور پذیر نشده که می تونین بگین یه داستان صد در صد تخیلیه!!!

به شخصه از حضور و دخالت آگاهانه ی نویسنده ها به عنوان راوی توی داستان (خصوصا داستان کودک و نوجوان) خوشم میاد مث کارایی که بعضا مونتگومری کرده تو مجموعه ی امیلی یا بعضی روایتگری های تالکین یا لوئیس عزیز. خانوم نسبیت هم تو داستان های کودک و نوجوانش حضور داره تو متن داستان  ولی حضورش توی این یکی داستان به شدت مزاحم و روی مخ بود. و خیلی ریاکارانه و نچسب!!!

ولی با همه ی بدی هاش یه حال مثبت معصوم خوبی داشت. به درد نوجوونا که میزان باورپذیری هاشون بیشتر از ماهاس خیلی میخوره. حتما در آینده واسه بچه هام می خونمش :دی ( و فک می کنم که خوششون بیاد) بعله!
        

9