معرفی کتاب آنجا که دیگر دلیلی نیست اثر یی یون لی مترجم آرزو احمی کتابعمومیداستان آنجا که دیگر دلیلی نیست یی یون لی و 1 نفر دیگر 2.7 8 نفر | 4 یادداشت خواهم خواند نوشتن یادداشت با انتخاب ستارهها به این کتاب امتیاز دهید. در حال خواندن 1 خواندهام 15 خواهم خواند 5 خرید از کتابفروشیها ناشر نشر برج شابک 9786229647752 تعداد صفحات 176 تاریخ انتشار 1399/9/3 توضیحات کتاب آنجا که دیگر دلیلی نیست، مترجم آرزو احمی. ادبیات چین ادبیات داستانی ادبیات معاصر داستان درام دهه 2010 میلادی لیستهای مرتبط به آنجا که دیگر دلیلی نیست حنا 2 روز پیش ادبیات خاور دور 30 کتاب گشت و گذاری در دنیای ادبیات آسیای شرقی 0 1 یادداشتها محبوبترین جدیدترین فهیمه پورمحمدی 1400/12/20 "داستان آنجا که دیگر دلیلی نیست گفتوگویی خیالیست بین یک مادر و پسر شانزدهسالهاش بعد از خودکشیِ او." همین یک خط ترغیبم کرد کتاب را بخرم و بخوانم و دقیقاً فردای روزی که به دستم رسید، شروعش کردم. اما خیلی زود دست کشیدم؛ چون ترجمه درنیامده. این کتاب پر از بازی با کلمات انگلیسی است که مترجم نتوانسته به متن فارسی منتقل کند. البته من شک دارم انتقال این ظرایف زبانی به فارسی امکان پذیر باشد. مثلاً این جمله: Endear, I thought. what an odd word. Endear. Endure. En-dear. In-dear. Can you out-dear someone? ترجمه شده به: فکر کردم عزیز کردن، چه کلمه عجیبی! کلمه برعکسش هم مگر هست؟ مثلاً خوارکردن؟ صفحه بعد هم بازی مشابهی با enfold و unfold شده که ترجمه شده به دربرگرفتن و آشکار کردن. من البته قصد نقد ترجمه را ندارم، چون متن قابل خواندن است، بیشتر منظورم این است که هر کتابی را نباید ترجمه کرد. این بازی با کلمات و هم ریشه ها و مترادف ها در فارسی درنمی آید و نمی شود هر صفحه را پر از پانویس کرد. و اینطور هم نیست که بشود این بازی ها را در متن فارسی پنهان کرد که کسی متوجه نشود دارد قسمتی از کتاب را از دست می دهد. 3 9 سمیرا علیاصغری 1401/11/27 بعضی کتابهارو باید آرومآروم بخونی، بعضیها هم ارزش خوندن و وقتگذاشتن ندارند؛ این کتاب حد وسط این دودسته است. پر از فلسفهچینی و کلمهبازیِ جریان سیال ذهنِ سوگوار و بیماریه که فکر میکنه دیالوگنویسی میکرده. 0 17 paria 1403/10/30 من طرفدار مکالماتم.طرفدار دیالوگ ها.همیشه منتظر لحظاتی میمونم که شخصیت ها با هم حرف می زنند یا با خودشون حرف میزنن. میشه گفت کتاب هایی که زیاد دیالوگ دارن،برام محبوب تر هستن. و این کتاب کاملا دیالوگ محور بود.توصیفات دراز زمانی و مکانی نداشت،چیزی که برام خسته کننده ست معمولا و به جاش سریع و مستقیم می پرید وسط یه مکالمه ی خوب. مکالماتی متنوع با انواع موضوعات. جدا از اون،غم عمیقی زیر پوست کتاب نفس می کشید.غم ناشی از ای کاش زنده بود.ای کاش نیکولای هنوز اینجا بود و نه در دنیایی دیگه.چون،چرا باید مرده باشه؟ چرا نمیتونه فقط زنده باشه و مکالماتش رو ادامه بده،بدون اینکه غم نبودنش و ترس از رفتنش،وجود داشته باشه.حسی که آدم نسبت به اکثر شخصیت هایی که از اول کتاب ها مرده ن ولی نقش پررنگی رو ایفا میکنند،داره. خلاصه که این کتاب،کتابی بود دوستداشتنی برای من.و غمگین...اینکه اینها تجربیات عمیق یک نفر بودن غمگین ترش میکنه.اینکه نویسنده از روی غم فقدان فرزند خودش نوشته و احساسات درون کتاب حقیقی هستن،تلخ ترش میکنه.اما نه،تلخ کلمه ی مناسبی برای چنین کتاب شیرینی نیست. کتابی که جدا از موضوعش،به شدت شیرین و دوستداشتنی و حتی گاها نشاط آور بود.می دونید چی میگم؟ نیکولای جوری نبود که حس خاکستری رنگ مرگ رو القا کنه.نیکولای زنده بود،شاید زنده تر از ما. 0 0 زهرا قدیانی 1402/5/1 مالیخولیایی و غمگین بود. من دوست نداشتمش. 0 1