بچه های راه آهن

بچه های راه آهن

بچه های راه آهن

جون کالینز و 2 نفر دیگر
4.3
42 نفر |
11 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

6

خوانده‌ام

74

خواهم خواند

14

شابک
9646941176
تعداد صفحات
52
تاریخ انتشار
1380/4/3

توضیحات

        داستان بلند حاضر که برای نوجوانان و جوانان به فارسی ترجمه شده، ماجرای خانواده ای است که ناگزیر می شود برای مدتی کوتاه در محلی دور از شهر لندن،  در خانه ای واقع در یک مزرعه ـ نزدیک ایستگاه راه آهن ـ زندگی سخت و فقیرانه ای  را بگذرانند .افراد خانواده به تدریج با محیط و وضعیت جدید زندگی مانوس  می شوند و پس از چندی ماجراهای جالب و هیجان انگیزی از سر می گذرانند .پدر  این خانواده بر اثر یک توطئه پلید به جاسوسی متهم و به زندان محکوم شده،  بقیه اعضای آن نیز عبارت اند از :مادر و سه خواهر و برادر به نام های ((روبرتا))،  ((پیتر)) و ((فیلیپس)) .زندگی آنها در کلبه روستایی، بسیار سخت آغاز می شود ; به طوری که حتی برای گرم کردن خانه ذغال سنگ ندارند .مادر داستان می نویسد  و از این طریق گاهی مقداری پول به دست می آورد .یکی از سرگرمی های بچه ها  مشاهده قطارها و دست تکان دادن برای سرنشینان بوده است .ضمن آن که در یکی  از این قطارها پیرمردی هر روز برای بچه ها دست تکان می دهد .عاقبت به دنبال  اتفاقاتی، آشنایی بچه ها با پیرمرد شریف بیشتر می شود .پیرمرد کمک های زیادی  به آن خانواده می کند و بچه ها هر مشکلی را به یاری او برطرف می سازند .آمدن  نویسنده ای روسی به کلبه آنها، نجات دادن قطار توسط بچه ها از یک تصادف بسیار  خطرناک، نجات دادن پسر بچه ای غریبه از تونل که بعدا معلوم شد نوه همان پیرمرد  شریف است و بالاخره بازگشت پدر که بی گناهی اش ثابت شده از جمله ماجراهای دیگر  داستان است .
      

بریدۀ کتاب‌های مرتبط به بچه های راه آهن

نمایش همه

یادداشت‌ها

4

          کتاب یه کلاسیک به تمام معناس... پیش تر قصر افسون شده رو از خانوم نسبیت خونده بودم و اونقدر خوب بود که به تالکین و لوئیس حق دادم از اون کتاب الهام گرفته باشن ولی این یکی خیلی ستم بود!!!:دی  داستان یه خانواده ی خوب فرهیخته ی با شعور همه چی تمام با یه مامان و بابای کامل و تهِ هرچی اخلاقیات که وضعیت مالی خوبی دارن بعد یهو به یه دلیل نا معلومی فقیر میشن و باباهه نا پدید میشه و اینا میرن به یه روستایی که تنها سرگرمی سه تا بچه میشه ایستگاه راه آهن اون روستا 
و ماجرای این سه تا بچه ست که چطور تو دلِ همه میرن و چطور کارای قهرمانانه می کنن که اصلا خوب و باورپذیر در نیومده... باید بگم از بس باور پذیر نشده که می تونین بگین یه داستان صد در صد تخیلیه!!!

به شخصه از حضور و دخالت آگاهانه ی نویسنده ها به عنوان راوی توی داستان (خصوصا داستان کودک و نوجوان) خوشم میاد مث کارایی که بعضا مونتگومری کرده تو مجموعه ی امیلی یا بعضی روایتگری های تالکین یا لوئیس عزیز. خانوم نسبیت هم تو داستان های کودک و نوجوانش حضور داره تو متن داستان  ولی حضورش توی این یکی داستان به شدت مزاحم و روی مخ بود. و خیلی ریاکارانه و نچسب!!!

ولی با همه ی بدی هاش یه حال مثبت معصوم خوبی داشت. به درد نوجوونا که میزان باورپذیری هاشون بیشتر از ماهاس خیلی میخوره. حتما در آینده واسه بچه هام می خونمش :دی ( و فک می کنم که خوششون بیاد) بعله!
        

4