نباید خواهری که دوستش داریم بدیم به کسی مخصوصا غریبه
        

          یکم غصه خوردم. این حس رو بهم داد که خواهر و برادر بزرگتر دیگه مثل سابق به محبت نیاز ندارند. یک روباهی هم در تصویر بود که انتظار داشتم وارد ماجرا بشه اما هیچ اتفاقی نیفتاد.
        

          داستان و عملکرد اون داداش وسطیه رو دوست نداشتم. یعنی حرف زدن درباره این رفتار توی قصه هم جالب نیست. حالا شاید برای کسایی که بحران جدی بین بچه بزرگ و نوزاد دارد، مفید باشه.
«خواهر اضافی» را از طاقچه دریافت کنید
https://taaghche.com/book/74193
        

          داستانی درباره حسادت فرزند بزرگتر به نورسیده
        

          قصه‌ای کوتاه درباره‌ی داشتن خواهر کوچک‌تر. البته بیشتر درباره‌ی یکی از مشکلات چند فرزندی است. اینکه فرزند بزرگ‌تر دوست ندارد بچه‌ای باشد تا منابع و پدر و مادرش را با او شریک شود.
خوب شروع شد ولی خوب تمام نشد به نظر من. موضوع مهم و زیبا بود ولی سیر و منطق داستان می‌توانست بهتر باشد. 

        

          داستان خیلی جالب نبود
صحبت درباره دادن خواهر و برادر به غریبه ها شاید در داستان هم جالب نباشد
نکته بعدی این که اصلا چرا بچه وسطی و اولی همدیگر را نمی شناختن
        

          درباره بچه کانگروی که به خواهر تازه دنیا آمده‌اش حسودی‌اش می‌شود. متن و تصویرگری جذاب، روان و پرکشش است. به ظرافت تمام به کودک می‌آموزد، باید زین پس، مستقل‌تر از قبل باشد و اینکه خواهر یا برادر کوچکش را دوست داشته باشد.

برای فرزندتان، اگر قرار است فرزندی دیگر بیافزایید، بخوانید. بسیار مفید است. :))