لیست‌های کتاب

جین ایرجین ایرمرد بلعیده شده

کلاسیک🌱

18 کتاب

✨️بسم الله الرحمن الرحیم✨️ من همیشه کتاب های کلاسیک را به بقیه کتاب ها ترجیح می‌دهم. وقتی که کتاب کلاسیک می‌خوانم، گویی در دنیای دیگری غرق می شوم، دنیایی که سرشار از زیبایی ها است... متاسفانه دنیایی که اکنون در آن زندگی می کنیم هیچ رنگ و بویی ندارد، اما در جهان کلاسیک همه چیز عطر و بوی دیگری دارد حتی کتاب ها! می خواهم حرفی خدمتتان عرض کنم که می دانم تقریبا همه مان به این موضوع واقف هستیم. بسیاری از نویسندگان معروف امروزی حتی به گرد پای نویسندگان قدیمی هم نمی رسند. کتاب های کلاسیک ادبیات خیلی زیبایی دارند، با وجود اینکه یک داستان معمولی از یک زندگی معمولی را تعریف می کنند اما با استفاده از یک قلم و کاغذ و دنیایی از کلمات، شاهکاری خلق می کنند که تا ابد به یادگار می ماند... اما در خیلی از کتاب های مدرن امروزی هیچ قانونی وجود ندارد. اکثر نویسندگان یک الگو را به کار می گیرند و با اندکی تخیل یک کتاب می نویسند و با رسانه های اجتماعی آن را خیلی معروف می کنند و از کاه کوه می‌سازند. همه کتاب های عاشقانه شبیه هم شده اند، دو نفر که از هم بدشان می آید و یا حتی دشمن هم هستند خیلی یکهویی عاشق هم می شوند. کتاب های فانتزی هم همینطور. اکثرشان شبیه هم هستند و نویسندگان، کمی چاشنی عاشقانه به داستان اضافه می کنند تا خوانندگان جذب داستان شوند. بیشتر نویسندگان کتاب های معمایی هم برای اینکه خواننده آخر داستان را تشخیص ندهد لقمه را دور سر خواننده میچرخانند و در نهایت همه چیز می افتد گردن آن کسی که همیشه مظلوم بود و کلا یک نقش فرعی در داستان داشت. اما در دنیای کلاسیک همه چیز زیبا تر و معقولانه تر است. همه چیز مثل دنیای واقعی است و مثل زندگی روزمره مردم است. افسوس که کتاب های امروزی همه ما را گمراه کرده و باعث شده توقع ما از همه چیز بیشتر شود به خصوص عشق! در این فهرست میخواهم کتاب های کلاسیکی که خواندم را با شما هم به اشتراک بگذارم، امیدوارم خوشتان بیاید.

18

انسان چقدر زمین نیاز دارد؟چه باید کرد؟رستاخیز

تولستوی | تفاوت‌های اصلی تولستوی و داستایفسکی

18 کتاب

فرق بین تولستوی و داستایفسکی : 1. زاویه دید و موضوعات تولستوی: بیشتر به زندگی روزمره، طبیعت، خانواده و اخلاق عملی می‌پردازد. شخصیت‌هایش معمولاً درگیر انتخاب‌های اخلاقی و معنوی‌اند و تغییراتشان آرام و پیوسته است. نگاهش به زندگی واقع‌گرایانه و خاکی است. مثال: در سعادت زناشویی یا آنا کارنینا، بحران‌ها از دل عادی‌ترین روابط انسانی بیرون می‌آید. داستایفسکی: بیشتر به بحران‌های روانی، فلسفی و مذهبی علاقه دارد. شخصیت‌هایش در لبه‌ی پرتگاه قرار می‌گیرند، با شک و ایمان می‌جنگند، و گاهی تا مرز جنون می‌روند. نگاهش تند و شدید است. مثال: در جنایت و مکافات یا برادران کارامازوف، سؤال «خدا هست یا نه؟» یا «انسان حق کشتن دارد؟» در مرکز است. 2. نوع شخصیت‌پردازی تولستوی: شخصیت‌هاش معمولاً آدم‌هایی عادی هستند که در مسیر داستان کم‌کم رشد می‌کنند یا دچار تغییر می‌شوند. او مثل یک دوربین بی‌طرف زندگی آن‌ها را ثبت می‌کند. داستایفسکی: شخصیت‌هاش اغلب مرزی و افراطی هستند؛ یا بسیار پاک و قدیس‌گونه، یا در آستانه‌ی جنایت و فساد کامل. تغییراتشان ناگهانی و انفجاری است. 3. سبک نثر تولستوی: نثرش ساده، روان، و پر از جزئیات ملموس است. تو حس می‌کنی داری همراه با شخصیت‌ها نفس می‌کشی. داستایفسکی: نثرش پر از گفت‌وگوهای طولانی، کشمکش‌های درونی، و جملات فلسفی است. گاهی احساس می‌کنی وسط یک مناظره‌ی دینی یا روان‌شناختی هستی. 4. نگاه به عشق و خانواده تولستوی: خانواده و زندگی مشترک را هسته‌ی اصلی معنای زندگی می‌داند (حتی وقتی تراژدی می‌نویسد، مثل آنا کارنینا). داستایفسکی: عشق برایش بیشتر یک آزمایش روحی و معنوی است تا یک پناهگاه آرام. 5. حس بعد از خواندن تولستوی: بعد از خواندنش حس روشنی و فهم بهتر زندگی پیدا می‌کنی، حتی اگر پایان تلخ باشد. داستایفسکی: بعد از خواندنش حس می‌کنی درگیر یک جدال عمیق با خودت و جهان شده‌ای.

9