یادداشتهای احسان رضایی (44) احسان رضایی 1401/6/24 درآمدی بر مبانی مشروعیت در دولت ساسانی: نظریه و روش در دوره بندی تاریخ آخرین شاهنشاهی باستانی ایران اسماعیل مطلوب کاری 3.5 2 در مورد ایران باستان، کتابهای زیادی نوشته و منتشر میشود اما اغلبشان، رونویسی از همدیگر هستند و بدون اضافه کردن چیز جدیدی به دانش ما. اما این، از آن دست کتابهایی است که حسابی نکته و مطلب و محتوا دارند. کتاب بر اساس آخرین یافتههای باستانشناسی و نظریات تاریخی نوشته شده و نگاه انتقادی خوبی دارد. اگر به تاریخ ساسانیان علاقمندید، این را هم پیشنهاد میکنم 1 33 احسان رضایی 1401/5/29 پیر پرنیان اندیش جلد 1 میلاد عظیمی 4.3 5 ▪️کتاب چنان که از زیرعنوانش یعنی «در صحبت سایه» پیداست، بیشتر از آن که گفتگو و مصاحبه باشد، صحبت و مصاحبتی چندین ساله است: از خرداد ۱۳۸۵ تا فروردین ۱۳۹۱. میلاد عظیمی و عاطفه طیه، زوجی ادبیاتی به معرفی دکتر شفیعیکدکنی با سایه مربوط میشوند و اجازه میگیرند در دیدارهایشان ضبطصوتی هم روشن کنند. بعد هم از مجموع دیدارهای تهران و رشت و کلن، مطالبی را استخراج کرده و کنار هم میچینند و میشود دو جلد کتاب قطور با ۱۲۷۰ صفحه متن. ▪️کتاب با توجه به حضور سایه در ماجراهای سیاسی و هنری مختلف، و نیز شامل بودن مطالبی دربارۀ بیشتر چهرههای معاصر، از شهریار و اخوان و دکتر زریاب و ایرج افشار و دیگر ادیبان، تا لطفی و شجریان و فرامورز پایور و باقی هنرمندها، غلامرضا تختی (ص ۴۰۶) و دیگران اثر مهمی است. با این حال تنظیم کتاب، میتوانست خیلی بهتر از اینی باشد که هست. کتاب فقط متن حرفهای سایه نیست و اتفاقات حین صحبت را هم آورده که خیلی وقتها برای خواننده اهمیتی ندارد. مثلاً «میلاد [عظیمی] میگوید فلان» یا «سایه تلویزیون میبیند». (البته که بعضی از توصیفات کتاب از حالات چهره یا لحن سایه در وقت گفتن حرفی خاص، جالب است.) ▪️نیمه و جلد دوم کتاب انسجام جلد اول را ندارد و مطالب پراکندهای است که بهراحتی میشد از بین آنها انتخاب و حجم را کم کرد. کتاب، با سیر خطی شروع میشود: از سابقه خانوادگی و دوران کودکی، به ایام مدرسه و آغاز شاعری و ماجراهای جوانی (چنان که افتد و دانی) و آمدن به تهران و آشنایی با شهریار و مرتضی کیوان. بعد هم ازدواج و کار که دو دورۀ متفاوت دارد، اول در کارخانه سیمان عمویش (که از آن به «کار گل» تعبیر شده) و بعد سالهای رادیو (که «کار دل» است) و تشکیل گروه شیدا با لطفی و استعفای دستهجمعی از رادیو در اعتراض به کشتار ۱۷ شهریور و بعد هم سالهای انقلاب و گروه چاووش و گرفتاری سال ۱۳۶۲ به واسطه ارتباط با حزب توده که «شهریار یه نامهای به آقای خامنهای نوشت که من با سایه زندگی کردم، این اله است، بله است، عارفه ...» (ص ۳۰۸) که موثر واقع میشود، اما سر همین، زنش تصمیم به مهاجرت میگیرد. تصمیمی که خود سایه با آن مخالف بوده، آن هم علیرغم علاقه شدید به همسرش (سایه در تمام عمر به زنش نگفته «دوستت دارم» چون به نظرش این حرف نوعی حقهبازی است – ص ۳۲۹). بعد از این بخش است که ترتیب منطقی حرفها از دست میرود. باز بخش خاطرات پراکنده سایه از شاعران خوب است اما جلد دوم دیگر به گمانم اضافهکاری است. ▪️علیرغم پراکندگی مطالب (در فصل انتهایی کتاب، از ذکر فواید تنبلی میخوانیم تا اینکه سایه دوست دارد هر بار یک گجت جدید، مثل یک پرینتر بخرد، حتی اگر از آن استفاده نکند - ص ۱۱۴۶) جای برخی حرفهای مهم در کتاب خالی است مثل تصحیح سایه از حافظ. آن بخشی از کتاب هم که اصلاً دوست ندارم، مطالب مربوط به شهریار است (صفحات ۱۲۱ تا ۱۵۳) که با وجود اینکه سایه بارها تاکید میکند شهریار برایش «پناهگاه» بوده و او را به شدت دوست دارد، اما باز هم به اعتیاد شهریار، مفصل - و به گمانم - بدون دلیل پرداخته است. ▪️توی کتاب، فقط دربارۀ بعضی از شعرهای سایه حرف زده شده. اطلاعاتی که بیشتر از جنس خاطرهنگاری است. مثل اینکه پدرش، برعکس مادر، مدام نگران بوده مبادا این پسر شاعر شود. «پدرم با شعر و شاعری مخالف بود. اصلا از افتخارات خودش میدونست که یک بیت شعر نگفته.» (ص ۷۹) سالها بعد، وقتی شبی از کنسرت لطفی سایه بیرون میآید و مردم برایش ابراز احساسات میکنند، هنوز یاد پدرش است که «کاش بود و می دید که پسرش خیلی هم وضع بدی ندارد.» (ص ۳۲۸) در مورد اینکه چرا تخلص سایه را انتخاب کرده توضیحی ندارد، جز اینکه «رنگ حروفش را دوست دارم» (ص ۸۱).و خاطرۀ غریبی که از شعر معروف «کاروان» دارد که برای دختری سروده که واقعاً اسمش گالیا بوده و به قول خودش: «جنایت کردم در حق این دختر! بدبخت شد طفلک! تو شهر که راه میرفت، مردم تا میدیدنش، داد میزدن: دیر است گالیا! زود است گالیا!» (ص ۳۸۵) ▪️از خلال سطرهای کتاب، میشود حرفهای مهمی بیرون کشید. مثلاً در مورد کودکی سایه میخوانیم: «در خانوادۀ ما یک مکالمۀ خیلی جالبی بود؛ گیلکی حرف زدن علامت صمیمیت بود، فارسی حرف زدن علامت احترام. مادرم با پدرم گیلکی حرف میزد، پدرم بهش فارسی جواب میداد. در تمام مکالمات روزمره اینطور بود. پدرم که با مادرم فارسی حرف میزد، با مادر خودش گیلکی حرف میزد و مادرش بهش فارسی جواب میداد؛ یعنی مادربزرگم به پسرش بهعنوان مردِ خونه احترام میکرد. از اینور پدرم با مادرم با احترام حرف میزد و مادرم با صمیمیت با گیلکی جواب میداد. بعد همۀ اهل خونه با ما فارسی حرف میزدند، با ما بچهها.» (ص ۱۳ و ۱۴) و همینجا میشود فکر کرد که آقای شاعر از همان کودکی به اهمیت کلمه پی بردهاست. ▪️ کتاب لحنی شوخ و شنگ دارد، اما این خندهها خیلی زود به بغض میرسد. روایت آخرین دیدار با شهریار را ببینید: «شروع کردند به عکس انداختن. شفیعی [کدکنی] گفت سایه بیا و میان خودش و شهریار به اندازه خودش جا باز کرد. خب من که تو اون سولاخی جا نمیگرفتم! نگاه کردم که بگم نه، دیدم شهریار با یه التماسی نگاه میکنه. رفتم و با چه زحمتی هی ستون کرد چپ را و خم کرد راست، یه پامو خوابوندم و یه زانوم رو بلند نگه داشتم ... جا نمیشدم آخه! به اندازه هفت هشتتا شفیعی کدکنی جا میخواد تا من با جثهام بشینم.... خلاصه تا نشستم در این تنگنای شب اول قبر، دیدم شهریار سرشو گذاشت رو شونه من. عکسش هست. تا عکسها تمام شد، شفیعی از جاش پا شد. حضار محترم هم مثل حموم زنونه دارن باهم حرف میزنن و برای یک لحظه کوتاه من و شهریار رو فراموش کردن... شهریار با یه حالت بغضکرده، اصلاً از وقتی که سرش رو شونهام گذاشته بود، حالش منقلب شده بود، گفت: سایه جان! چطوری؟ گفتم: دو تنها و دو سرگردان، دو بیکس. خب هر دو زدیم به گریه. بعد شهریار گفت: اگه حافظ رو نداشتیم چه خاکی به سرمون میکردیم؟...»» (ص ۱۵۱) 0 25 احسان رضایی 1401/4/12 آذربایجان و شاهنامه: تحقیقی درباره جایگاه آذربایجان، ترکان و زبان ترکی در شاهنامه و پایگاه هزار ساله شاهنامه در آذربایجان سجاد آیدنلو 3.0 1 دکتر سجاد آیدنلو، زاده، اهل و ساکن ارومیه است و از مهمترین شاهنامهپژوهان روزگار ما. او در این کتاب، به این ادعا که آیا در شاهنامه به هموطنان عزیز آذربایجانی بیاحترامی شده، پرداخته است. اول مواردی که در شاهنامه و در سایر منظومههای حماسی دنبالۀ کار فردوسی به شهرهای آذربایجان پرداخته را آورده، لغات ترکی موجود در شاهنامه را معرفی کرده، بحث ترک/تورانی را موشکافی کرده، بعد در قسمت دوم حضور تاریخی «شاهنامه» در آذربایجان را بررسی کرده. از علاقه شاعران آذربایجانی به شاهنامه، نقالهای معروف در آن خطه، ترجمههای ترکی شاهنامه، رواج اسامی شاهنامههای در آن دیار، شاهنامهپژوهان آذربایجانی، ... یک بخش جالب کتاب هم فصل هفتم آن است که به ۷۶ ایراد و نقدی که منتقدان آذربایجانی شاهنامه (عمدتاً در فضای مجازی) مطرح کردهاند، پاسخ علمی داده شده. کتاب بسیار بسیار مهمی است 1 23 احسان رضایی 1401/4/11 واژهنامهی حزنهای ناشناخته جان کونیگ 4.3 9 گمانم برای محمد الماغوط، شاعر سوری باشد که گفت: «الحزن مثل الله، موجود فی کل مکان» همچون وجود خدا، اندوه هم همهجا هست. این کتاب، در واقع شرح و بسط همین حرف است. خواندنش تجربه عجیبی بود. سفر به دنیای ذهنی آدمیزاد و شریک شدن در حسهایی که گاهی حتی نمیدانستی وجود دارد و بعد دیدن اینکه ای دل غافل، چقدر دلم برای این یکی چیز یا آن یکی آدم تنگ بود و خودم خبر نداشتم. کتاب با دستهبندی قابل قبولی، درباره احوالات درونی انسان معاصر حرف زده و احساسات متفاوتش در برخورد با آدمها و پدیدههای متفاوت. اینکه درباره هر موضوعی میشود چقدر فکرهای متفاوتی کرد و احساسات مختلفی را از سر گذراند. به گمانم خواندن این کتاب برای هر داستاننویس یا نویسندهای میتواند یک کلاس درس عالی باشد که چطور میشود در مورد ذهن و روان افراد حرف زد و احساسات جدید را کشف یا معرفی کرد. 1 32 احسان رضایی 1401/4/4 علیه تفسیر سوزان سانتاگ 3.4 4 تفسیر علیه تفسیر «علیه تفسیر» مشهورترین مقالهی سوزان سانتاگ است و از زمان نگارش آن (1964) به بعد، کمتر کتاب تئوریک سینمایی یا ادبیای را میتوان یافت که به آن ارجاع نداده باشد. نام این مقاله بر روی اولین مجموعه مقالات سانتاگ هم نشسته و به نوعی شناسنامهی او به حساب میآید. سانتاگ در این مقاله، ابتدا به بیان سیری از تاریخ هنر میپردازد که «نخستین تجربههای هنری قاعدتا میباید راز آلود و سحرآمیز بوده باشند». بعدها «فیلسوفان یونانی پیشنهادشان این بود که هنر امری تقلیدی است». بعدها هنر واقعگرا پدید آمد. و «ما به وظیفه دفاع از هنر سنجاق شدیم»؛ تئوریها و نظریهها پدید آمدند و «فرض همچنان این است که اثر هنری یعنی محتوای آن». سانتاگ سپس به نظریه تفسیر هنر میپردازد: «تفسیر در هنر یعنی بیرون کشیدن مجموعهای از عناصر (X، Y، Z و الی آخر) از کل اثر، کار تفسیرگر تقریبا مثل ترجمه است. تفسیرگر میگوید ببین، نمیبینی X درواقع همان A، و Y درواقع همان B است؟» و اینکه؛ «تفسیر در دوران ما حتی پیچیدهتر هم هست». و بعد، سانتاگ به تفسیرگرانی که کارشان ترجمه آثار هنری است و دیگر نمیگذارند ما از خود اثر لذت ببریم، بیمحابا حمله میکند: «فوران تفسیرهای هنر، امروزه حواس ما را مسموم میکند» و حتی حملات شدیدتر: «تفسیر، انتقام خرد است از هنر.» در انتها سانتاگ خود برای برخورد و نقد آثار هنری راهکاری ارائه میدهد: نقد فرمالیستی؛ «من نمیگویم آثار هنری وصف ناپذیرند و نمیشود آنها را توصیف کرد و یا دربارهشان توضیح داد. میشود. مساله این است که چهطور؟... چیزیکه در وهله اول موردنیاز است، توجه بیشتر به فرم است... بهترین نقد، که چیز نادری است، از نوعی است که ملاحظات محتوایی را در ملاحظات فرمی حل کند.» مقاله «علیه تفسیر» امروزه و چهل سال بعد از نگارش همچنان کاربردی و تازه است. با همان شجاعت همیشگی سانتاگ. و البته با جملاتی زیبا و به یاد ماندنی نظیر این: «هیچ کدام از ما نمیتوانیم معصومیت پیش از آمدن تئوریها را بازگردانیم.» احسان رضایی، هفتهنامهی همشهری جوان، شمارهی 4، 26 دی 1383. 0 20 احسان رضایی 1401/3/25 تنهایی الیزابت ویلیام ترور 3.7 4 گفت: عشق را دیدم زبانش سرخ بود. این، از آن دست داستانها بود که خواندنش خیلی کند پیش رفت و چندین بار وسط خواندن، متوقف شدم. داستان تلخ و پر آب چشمی بود 2 32 احسان رضایی 1401/2/16 جستارهایی در باب عشق آلن دوباتن 3.7 31 علت عاشق ز علتها جداست، میدانم. رنجی و لذتی که هر کس از عشق میبرد منحصر به فرد و مخصوص به خود است، میدانم. اما حرف زدن در مورد عشق هم لطف خاص خودش را دارد و زبان را شیرین میکند. این، از آن دسته کتابهای لطیف بود 1 27 احسان رضایی 1401/2/16 پیرمرد و دریا ارنست همینگوی 4.0 140 ترجمه نجف دریابندری، خودش یک آفرینش ادبی جدید و خلاقانه است. من باقی ترجمه های این کتاب را هم کمابیش خواندهام، ترجمه عمونجف اما چیز دیگری است. اگر میخواهید شکوه داستان را درک کنید، حتماً این ترجمه را بخوانید. شک ندارم خود آقای مترجم هم در وقت ترجمه، خواب شیرها را میدیده است. 0 70 احسان رضایی 1401/2/16 مرگ ایوان ایلیچ لی یف نیکالایویچ تولستوی 4.1 179 شاهکار مطلق 0 49 احسان رضایی 1401/2/16 گتسبی بزرگ اف. اسکات فیتزجرالد 3.4 77 هم ترجمه کریم امامی (البته ترجمه دومش را) و هم ترجمه رضا رضایی این کتاب را دوست دارم. هر دو را دو بار خواندهام و انتخاب بینشان به گمانم خیلی سخت است 0 16 احسان رضایی 1401/2/16 قصه ها از کجا می آیند: فیلمنامه نویسی و زندگی اصغر عبداللهی 4.1 27 صمیمی، این اولین صفتی است که میشود برای این کتاب استفاده کرد. عمواصغر عبداللهی در اینجا از تجربههای نگارشی خودش گفته و این کار را هم طوری صمیمانه و خودمانی مطرح کرده که یک نفس میخوانی و تازه بعد از تمام شدن جربان خواندن میفهمی در یک کلاس درس فوقالعاده شرکت کردهای 0 24 احسان رضایی 1401/2/16 راز فال ورق یوستین گوردر 4.1 14 اگر گوردر در دنیای صوفی فلسفه دیگران را مرور میکند، در راز فال ورق فلسفۀ خودش و نگاه خودش به زندگی را شرح میدهد. در واقع این کار را از زبان ژوکر داستان انجام میدهد. طرح داستان پیچیدهتر از دنیای صوفی است و سوالاتی هم که طرح میکند بیشتر. کل داستان یک جستجو است 0 10 احسان رضایی 1401/2/14 هفت شب با بورخس خورخه لوئیس بورخس 5.0 1 نوع ادبیات شفاهی بورخس و همینطور ترجمه خوب کتاب باعث شده خواندن این کتاب به یک جور گپ و گفت و شبنشینی تبدیل شود. ضیافتی که نقل مجلسش، حرف زدن درباره کتابها و نویسندگان مختلف است. سخنرانیهای »هزار و یک شب» و «کابوسها» را خیلی خیلی دوست داشتم 1 14 احسان رضایی 1401/2/14 کتاب موجودات خیالی خورخه لوئیس بورخس 3.6 3 اوج کتاببازی و کتابدوستی بورخس. اینجا بورخس دارد با ارجاع به انبوهی از کتابهای واقعی و خیالی، در قالب مقالات دایرهالمعارفی و با چاشنی تخیلی فوقالعاده غریب دارد قصه میگوید. کاری محال و لذتبخش، فوقالعاده لذتبخش 0 9 احسان رضایی 1401/2/14 هزارتوهای بورخس خورخه لوئیس بورخس 4.4 2 میدانم کتاب مدتی است تجدید چاپ نشده، اما باز هم میارزد که بروید و از کتابخانه یا از دوستان قرضش بگیرید و بخوانید. بورخس، این دانای آرژانتینی، با اینکه نیمی از عمرش را در تاریکی گذراند و نابینا شد، اما اسطوره کتابخوانی است. او چندین زبان میدانست و با ادبیات بیشتر ملتها آشنا بود و این غور مداوم او در ادبیات ملل، باعث شده تا داستانهایش چندفرهنگی باشد. مثلا در همین مجموعه «هزارتوهای بورخس»، یک داستان درباره ابنرشد، فیلسوف مسلمان داریم، یک داستان با عنوان «تقرّب به درگاه المعتصم»، یعنی خلیفه عباسی و یک داستان هم با الهام از یک آیه قرآن (داستان «ابنحقان بُخاری و مرگ او در هزارتوی خود»). بورخس در این داستانهای کوتاه، درباره همه مشغلههای ذهنی بشر حرف زده است، چیزهایی مثل زمان، سرنوشت و کمارزشی زندگی. بازیهای ذهنی او در این داستانها، هر خوانندهای را حیرتزده و شیفته میکند. داستان مردی که گذشتهاش را تغییر میدهد (داستان «مرگ دیگر»)، مردی که عمر جاودان پیدا میکند و از آن خسته میشود («جاودانگان»)، مردی که در خواب جوانی را میآفریند و بعد میفهمد که خودش هم مخلوق یک رویاست («ویرانههای مدوّر»)، ... همگی از نوعی هستند که بعد از خواندنشان هم توی سر خواننده ادامه پیدا میکنند. بخصوص که مرحوم احمد میرعلایی هم با هنرمندی تمام همه این ماجراها را ترجمه کرده و انگار متنی کاملا آشنا و ایرانی در پیش رویمان هست. اما این همه ماجرا نیست، هنرمندی بورخس جایی است که در داستانهایش به کتابها و نویسندگان محبوبش ارجاع میدهد. بورخس طوری درباره کتابهایی که خوانده حرف میزند، که میخواهید از غصۀ نخواندن آن کتابها بمیرید. این، کتابی است در ستایش کتابها. https://t.me/ehsanname/2195 2 29 احسان رضایی 1401/2/14 همه دروغ می گویند: اینترنت چه چیزهایی درباره ی خود واقعی مان به ما می گوید؟ ست استیونز-دیویدوویتس 4.1 11 از آن کتابهایی بود که مشابه ندارد. حرفهایی در کتاب زده شده که جای دیگر پیدا نمیشود. به نظرم خواندنش برای فهم دنیای مدرن لازم است 0 19 احسان رضایی 1401/2/12 جهان چگونه مدرن شد؟: داستان یک "پیچ"، یک کاتب، یک کتاب استیون گرین بلت 3.9 7 ترکیبی از عشق به کتاب، قدرت روایت خوب و سرخوشی فراوان. موقع خواندن این کتاب طوری بهم خوش گذشت که از قصد هی میرفتم فصلهای قبلی را دوباره میخواندم تا کتاب زود تمام نشود 0 15 احسان رضایی 1401/2/12 جهان مکتوب: چگونه ادبیات به تاریخ شکل داد؟ مارتین پوکنر 3.9 7 فکر کنم اگر این کتاب را قبل از «جهان چگونه مدرن شد؟» میخواندم، لذت بیشتری میبردم. اما آن یکی اثر هم که موضوعش شبیه همین بود، سطح توقعم را خیلی بالا برده بود. به قول گزارشگرهای فوتبال اما این، چیزی ارز ارزشهای اثر کم نمیکند. برای همۀ علاقمندان به ادبیات و کتاب و ایضاً تاریخ، خواندن این کتاب خوش و خوشایند خواهد بود 1 10 احسان رضایی 1401/2/12 انجمن شاعران مرده ان.اچ. کلاین بام 4.1 79 گول اسمش را نخورید، این یکی از آن دست کتابهایی است که حال آدم را خوش میکند 2 48 احسان رضایی 1401/2/1 جدال با سعدی در عصر تجدد کامیار عابدی 3.0 1 این کتاب گزیدهای است از مطالب و نظرات نوشته یا اظهارشده دربارۀ سعدی در قرن اخیر. بخصوص در مواردی که کسانی به سعدی (عمدتاً به آموزههای اخلاقی او) ایراد گرفتهاند و پاسخهایی که به آنها داده شده جالب است 0 10