یادداشت‌های ملکه بهشت (101)

            تا فصل آخر ، رمان برام کند میگذشت ،، البته باید اشاره کنم که داستان جذابی داره و خیلی حوصله سر بر و طولانی نیست ‌..  
ولی از شروع فصل آخر ، یعنی ده بیست صفحه انتهایی کتاب عاشقش شدم ... بنظرم این رمان بسیار الهام بخشه  و مطمئنا مثل بقیه آثار نادر ، ارزش خوندن رو داره ... 

این برش از کتاب خیلی به دلم نشست : 
ما زائر دلشکسته ی خاکیم ، اگر امید را دمی رها نکردیم ، نه بدان دلیل بود که آنرا درخود داشتیم ، بلکه بدان سبب بودکه امید را چون ودیعه ای  به دست ما سپرده بودند ، تا بدست دیگران بسپاریم ...🥺

          

             مطالعه ی کتاب گفت و گوی بی حجاب  مثل این بود که ساعتها 
پای حرفها و دردو دل های عده ی زیادی از طیف های مختلف جامعه بشینی و به نظرات اونها در حوزه حجاب و عفاف و ... گوش بدی ..
این مدل کتابها به انسان کمک میکنه از تعصب  کور کورانه نسبت به نظر خودش کمتر کنه و استدلال های دیگران رو هم بشنوه ... 

          

            نحوه رسیدن این کتاب به دستم واقعا عجیب بود 💚

برای آشنایی مقدماتی با انواع  تفسیر و تاویل قرآن ، برای قراء و حفاظ و سایر افراد مناسبه ... 
          

            من این کتاب رو با ترجمه دیگه ای خوندم که اصلا مورد قبولم نبود ،بهرحال کتابیه متاثر از وضعیت زنان قرن هجده و نوزدهم اروپا که حتی حق نوشتن یک کتاب یا آزادی انتخاب همسر رو نداشتن و  نوشته های ویرجینا ولف هم جرقه ای برای اصلاح افکاری که موجب  ، محدودیت های غیر منطقی برای زنان  میشد هستش ، در زمانه ما شاید دیگه این نوع کتابها حرف زیادی برای گفتن نداشته باشن ...
          

            اگه نظر من رو بخواید  رمان بدی نبود اما تا حدودی سطح پایین .. 
زندگی دختری که منتظر شاهزاده اسب سفیدش بود و ... 

          

            بهترین معرفی برای کتاب بنظرم یک جمله از خود کتابه :
موری تصمیم گرفته بود که از پل میان مرگ و زندگی عبور کند و سفرش را برای دیگران روایت کند ... 

🌼امشب که این کتابو خوندم باهاش زندگی کردم ...  موری معلمی تا بینهایت برای هرکسی که این کتاب رو می خونه ... حقیقتا من فکر میکنم این کتاب یه کلاس درس واقعی بود