بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

یادداشت |زهرا پیوندی|

                تو دنیای این داستان، به هرکسی 24 ساعت قبل مرگش زنگ می‌زنن و خبر می‌دن که قراره یه موقع نامعلومی از روز پیش‌رو، تورو از دست بدیم...
و در این بین، ماجرا و زندگی متفاوت  دونفر که همزمان باهم قاصد مرگ باهاشون تماس می‌گیره، به هم گره می‌خوره...
و ادامه‌ش... بیش از این گفتن اسپویل می‌شه
در واقع هدف نویسنده و نکته اصلی این فانتزی اینه که، اگه هر روزمونو با این فرض که روز آخره زندگی کنیم، قطعا هم قدر عمرمونو بیشتر می‌دونیم و هم کلی از کارا، رفتارا و حرفامون شکل دیگه ای به خودش می‌گیره... هم در ارتباط با خودمون و هم با دیگران... مدل زندگی یه‌جور دیگه می‌شه... 

به نظرم هنر و توانایی اصلی آدام سیلورا تو این کتاب، جا دادن مباحث پیچیده و فلسفی در قالب ساده و روون و ملموس یک رمانه
در کنارِ این‌که ماجرای تخیلی داستان‌هم واقعا جذابه و به همین خاطر مسیر خوندنش سریع طی می‌شه🌱
        
(0/1000)

نظرات

واسه این یادداشت بنویس رفیق بوکزیستو😅
1
چشم سر فرصت این یکم سخته فلسفیه😂🚶‍♀️ 
خیلی کتاب بدی بود🥲