یادداشت Mahsa bgbn
[۲۱ آذرِ ۱٤۰۱ ساعت ۲عه نصفشب؛ نمیدونم یه ساعت طول کشید یا کمتر، ماحصلِ یه بیخوابی نیمهشبانگاهی، شده چشمای پر از اشک و بغضی که گریبانگیرم شده؛ تو سکوووت. قلم جادویی بکمن و داستانی که بهش فکر میکنم گریهم میگیره. عاخ.. گرفت:')) پ. ن: بهش ٤ داده بودم، الان اومدم کردمش ٥. عاخه همچنان دارم گریه میکنم.. :))) بکمن عزیزم، قربون احساساتت مرد نازنین. فرداشب؛ ببین من دوباره خوندمش و باز چشمقلبی شدم:)))) اصن خیلی قشنگه..
5
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.