بریده‌ کتاب‌های محمدقائم خانی

بریدۀ کتاب

صفحۀ 342

مأموریت اطلاعاتی کانادایی‌ها در تهران سه بخش داشت؛ بخش اول، رصد فعالیت‌های موجود در محوطه سفارت آمریکا و یادداشتبرداری دقیق از این فعالیت‌ها، به ویژه آن دسته از فعالیتهایی بود که به آمادگی نظامی ایرانی‌ها مربوط می‌شد. جیم ادوارد می‌گوید: «یکی از اولین چیزهایی که از ما خواستند این بود که شناسایی روزانه‌ای از محوطه سفارت به عمل آوریم تا تعداد نگهبانان داخل و خارج سفارت، نحوه تسلیح آنان، مهمات و سلاح‌های اضافی همراه آنان، سنگربندی‌ها و موقعیت‌های مشخص شده برای استقرار سلاح در اطراف سفارت، ساعات تغییر شیفتها و روال کاری روزانه پاسداران در داخل و خارج از سفارت و در نهایت هر چیزی که روزانه در جریان بود مشخص شود.» ادوارد علاوه بر ورود و خروج افراد و سلاح‌ها در سفارت ورود و خروج کالاها را نیز رصد می‌کرد. مهم‌تر از همه رصد ورود مواد غذایی به سفارت و خروج زباله از آن بود. تیلور و ادوارد می‌توانستند با اندازه‌گیری روزانه میزان کالری مواد غذایی وارد شده به سفارت، از وضعیت عمومی سلامتی آنان مطلع شده و دریابند که گروگان‌ها تا چه میزان می‌توانند دشواری‌های عملیات نجات را تحمل کنند.

بریدۀ کتاب

صفحۀ 114

در هفته‌های آخر حکومت شاه او مقام نخست‌وزیری را پذیرفته بود، تلاشی برای جلوگیری از افتادن کشور به دست اسلام‌گراها. بهمن‌ماه 1357، که دولتش فرو پاشید، رفت پنهان شد و بعد در تیرماه 1358 دوباره سروکله‌اش پیدا شد، در پاریس؛ اعلام کرد جنبشی مخالف را رهبری خواهد کرد با هدف سرنگونی نظام اسلامی. بعد افتاد به تماس گرفتن و برقراری ارتباط با تبعیدیان ایرانیِ مختلفی در اروپا، پی کسب حمایت‌های مالی و نیرو برای جنبشش. برای کسب حمایت به ایالات متحد هم نزدیک شد اما تقاظایش را رد کردند. با این حال سی‌آی‌ای ارتباطاتی پنهانی با او و تعدادی از هم‌دستانش برقرار کرد و حتی کوشید در تشکیلاتش برای خود مأمور جلب کند. اواسط مهرماه، دیگر بختیار شروع کرده بود به دریافت کمک‌های مالی از خواهر شاه، شاهزاده اشرف پهلوی، و دیگر ایرانیان ثروتمند، جوری که حالا می‌توانست روزنامه‌ای منتشر و تشکیلاتی با مرکزیت پاریس راه‌اندازی کند. طی ماه‌های بعدی، با عراق و دیگر دولت‌های ثروتمند عرب هم تماس گرفت و آن‌ها هم شروع کردند به دادن مقادیر بسیار بیش‌تری کمک مالی به او.