بریده کتابهای نیکی نصیری نیکی نصیری 4 روز پیش در جستجوی زمان از دست رفته: زمان بازیافته جلد 7 مارسل پروست 4.5 5 صفحۀ 69 جنگ هم از قانونهای هگل عزیزمان مستثنی نیست. چون جنگ هم مدام در حال تکوین است. 0 7 نیکی نصیری 4 روز پیش در جستجوی زمان از دست رفته: زمان بازیافته جلد 7 مارسل پروست 4.5 5 صفحۀ 12 ...که عاشقی نفرینی چون آنهایی است که در قصهها میخوانیم، و علیهاش کاری نمیشود کرد و فقط باید صبر کنی تا افسونش پایان بگیرد. 0 8 نیکی نصیری 4 روز پیش در جستجوی زمان از دست رفته: زمان بازیافته جلد 7 مارسل پروست 4.5 5 صفحۀ 12 از این گذشته مدتها بود که دیگر به هیچچیز آلبرتین علاقهای نداشتم. اما همچنان ماشینوار دربارهی او پرسوجو میکردم، چون پیرمرد حافظهباختهای که گهگاه از کار و بار فرزندی بپرسد که از دست داده است. 0 5 نیکی نصیری 4 روز پیش در جستجوی زمان از دست رفته: زمان بازیافته جلد 7 مارسل پروست 4.5 5 صفحۀ 3 حافظهام، حتی حافظهی غیرارادیام، دیگر عشق آلبرتین را از یاد برده بود. اما گویا اندامها را هم حافظهای غیرارادی است که تقلیدی کمرنگ و سترون از آن یکی است، و درازتر عمر میکند، همچون برخی جانداران یا گیاهان بی حس و هوشی که از انسان بیشتر زنده میمانند. پاها و بازوها پر از خاطرههای خواب رفتهاند. 0 33 نیکی نصیری 1403/11/2 در جستجوی زمان از دست رفته: اسیر جلد 5 مارسل پروست 4.0 3 صفحۀ 459 حس میکردم زندگیام با آلبرتین، از یک طرف زمانی که حسودی نمیکنم سراسر ملال، و از طرف دیگر زمانی که حسودم فقط درد و رنج است. اگر به فرض شادکامیای هم بود دوامی نداشت. 0 7 نیکی نصیری 1403/11/2 در جستجوی زمان از دست رفته: اسیر جلد 5 مارسل پروست 4.0 3 صفحۀ 450 اما، شاید اگر خودم یکسره به او وفادار بودم رنج نمیکردم از بیوفاییهایی که نمیتوانستم مجسم کنم. آنچه با تجسمش نزد آلبرتین عذاب میکشیدم آرزوی دائمی خودم به این بود که زنانی تازه را خوش بیایم، رمانهای تازهای را از سر بگیرم، آنچه عذابم میداد فرض همان نگاهی در او بود که خودم چند روز پیش، با آنکه او در کنارم بود، نتوانسته بودم به دختران دوچرخهسوار نشسته گرد میزهایی در جنگل بولونی نیندازم. 0 4 نیکی نصیری 1403/11/2 در جستجوی زمان از دست رفته: اسیر جلد 5 مارسل پروست 4.0 3 صفحۀ 455 دو ویژگی روحیهی آلبرتین در آن هنگام به یادم آمد، یکی تا تسکینم دهد، دیگری تا غمگینم کند، چه در حافظه هر چه بخواهی هست، حافظه نوعی داروخانه، یا آزمایشگاه شیمی است، که در آن اتفاقی دستت گاه به دارویی آرامبخش و گاه به زهری خطرناک میرسد. 0 2 نیکی نصیری 1403/10/26 قلب شکارچی تنها کارسون مکالرز 3.9 3 صفحۀ 75 شاید وقتی آدمها آنقدر شدید در آرزوی چیزی باشند، تمنایشان باعث شود به هر چیزی که آرزویشان را برآورده میکند درآویزند. 0 0 نیکی نصیری 1403/10/19 در جستجوی فردی آریل دورفمن 3.9 3 صفحۀ 32 چقدر راحت میتوان به فردی فکر کرد که وقتی آنها دارند تفنگهاشان را آماده میکنند، آواز میخوانند، و چه دشوار است فکر کردن به لحظهای که گلولهها به بدن او رسید. آخر خینی این را هم گفته بود که سربازهای جوخهی اعدام از همین سربازهای معمولی بودهاند، تیراندازیشان خوب نبوده و وقتی کارشان تمام شده تازه اسپینوزا داویس، سروانی که بعدها فرماندهی یکی از شکنجهخانههای پینوشه شد، به سراغ پیکر سوراخسوراخ فردی رفته و تیر خلاص را شلیک کرده. 0 0 نیکی نصیری 1403/10/19 در جستجوی فردی آریل دورفمن 3.9 3 صفحۀ 11 اینجا ایستادهام. جلو سلولی که فردی تابرنا آخرین شب بر این خاک را در آن گذراند. اینجایم. در این زندان واقع در پیساگورا، همان زندانی که رئیس نظامیاش به دوست من فردی خبر داد فردا جوخهی اعدام تیربارانش خواهد کرد. دارم فردی را در این زندان پیش چشم میآرم. زندانی که سالها بعد از مرگ او تبدیل به یگانه هتل پیساگورا شده. 0 0 نیکی نصیری 1403/10/17 در جستجوی زمان از دست رفته: اسیر جلد 5 مارسل پروست 4.0 3 صفحۀ 365 کمتر تحمل اشکی را داریم که خود به چشم کسی میآوریم. 0 7 نیکی نصیری 1403/10/17 در جستجوی زمان از دست رفته: اسیر جلد 5 مارسل پروست 4.0 3 صفحۀ 301 کسان خوشایندتری کمی با من حرف زدند. اما در برابر جملهی موسیقایی ملکوتی که تا لحظهای پیش با آن گفتوگو داشتم چه بود گفتههایشان، که همانند هر گفتهی بشری بیرونی برایم آن همه بیبها بود؟ فرشتهای بودم که فروفتاده در پی سرمستیهای بهشتی از واقعیتی از همه سخیفتر سربرآورده باشد. و به همان گونه که برخی موجودات آخرین گواهان شکلی از زندگیاند که دیگر در طبیعت یافت نمیشود، از خود میپرسیدم که آیا موسیقی نمونهی یگانهای از آنی نیست که ارتباط جانها باید میبود (اگر ابداع زبان و شکلگیری واژهها و تحلیل اندیشهها وجود نداشت)؟ موسیقی چون امکانی است که دنباله نداشته، و بشریت به راههای دیگری، راه زبان گفتاری و نوشتاری افتاده است. اما این بازگشت به بیتحلیلی چنان سرمستکننده بود که هنگام بیرون آمدن از این بهشت، تماس با آدمهایی کم یا بیش هوشمند به نظرم بینهایت بیاهمیت میآمد. 0 2 نیکی نصیری 1403/10/17 در جستجوی زمان از دست رفته: اسیر جلد 5 مارسل پروست 4.0 3 صفحۀ 302 اما با قطع موسیقی، آدمهایی که آنجا بودند همه بیش از حد بیرنگوبو به نظر میآمدند. 0 2 نیکی نصیری 1403/10/17 نازنین فیودور داستایفسکی 4.1 110 صفحۀ 95 میگویند خورشید همهچیز را جان دوباره میدهد. حالا ببینید خورشید را، انگار خودش هم مرده، مگر نه؟ همهچیز مرده، هر جا را نگاه کنی جز نعش نمیبینی. 0 0 نیکی نصیری 1403/10/16 نازنین فیودور داستایفسکی 4.1 110 صفحۀ 48 شما طردم کرده بودید، شما آدمها. با آن سکوت تحقیرآمیزتان من را راندید. درست در برههای که پرشورترین احساساتم را نثارشان میکردم، جواب اشتیاقم را با آزار دادید و تا آخر عمر رنجیدهخاطرم کردید. حالا من مسلما حق دارم بین شما و خودم دیوار بکشم... 0 0 نیکی نصیری 1403/10/16 نازنین فیودور داستایفسکی 4.1 110 صفحۀ 47 آخ، زن عاشق معایب و حتی بدجنسیهای مرد محبوبش را توجیه میکند، طوری که خود مرد هم تابهحال نتوانسته باشد چنین توجیهاتی برای بدیهایش بیاورد. 0 3 نیکی نصیری 1403/10/12 به یاد دار: علم حافظه و هنر فراموشی لیزا جنووا 3.5 0 صفحۀ 28 اما بازیابی خاطرات مانند انتخاب فیلم یا تصویری از لوح فشرده یا تارنمای یوتیوب و فشردن دکمهی "پخش" نیست. ما خاطراتمان را مانند کتاب نمیخوانیم یا مثل فیلم پخش نمیکنیم... شما هنگام به خاطر آوردن در حال تماشای تصاویر نیستید. به یاد آوردن در واقع شکار تداعیهاست، نوعی بازسازی است که مستلزم فعالسازی بسیاری از قسمتهای متفاوت اما مرتب با مغز است. ما خاطرات را بازپخش نمیکنیم، بلکه آنها را به یاد میآوریم. بازیابی خاطره یا حافظه وقتی اتفاق میافتد که بخشی از حافظه تحریک و باعث فعالسازی مدارهای حافظهای مرتبط شود. 0 1 نیکی نصیری 1403/10/12 شکسپیر و شرکا سیلویا بیچ 4.3 1 صفحۀ 21 پاریس به چشم مادرم خود بهشت بود؛ مثل یک تابلو امپرسیونیستی تمامعیار. 0 37 نیکی نصیری 1403/10/10 در جستجوی زمان از دست رفته: اسیر جلد 5 مارسل پروست 4.0 3 صفحۀ 291 کنسرت آغاز شد، قطعهای را که نواخته میشد نمیشناختم، خود را در سرزمینی ناشناخته مییافتم. کدام سو بود؟ درون اثر کدام هنرمند بودم؟ دلم میخواست این را بدانم و چون کسی کنارم نبود که بپرسم، دلم میخواست آدمی از قصههای هزار و یک شبی باشم که مدام میخواندم و در آن، در لحظههای تردید ناگهان جنی یا دختر نوجوان بسیار زیبایی پدیدار میشود که به چشم هیچکس جز قهرمان حیرتزدهی قصه نمیآید، و آنچه را که او میخواهد بداند بر او فاش میکند. 0 3 نیکی نصیری 1403/10/10 در جستجوی زمان از دست رفته: اسیر جلد 5 مارسل پروست 4.0 3 صفحۀ 284 آن شب چند دختر بسیار زیبا حضور داشتند که میشناختم. از دور برایم بهخوشامد لبخند میزدند. بدین گونه جو پیدرپی از لبخندهایی زیبا آذین مییافت. این است آرایهی گونهگون شبها، و نیز روزها. جوی را به یاد میآوریم چون دخترانی در آن خندیدهاند. 0 3
بریده کتابهای نیکی نصیری نیکی نصیری 4 روز پیش در جستجوی زمان از دست رفته: زمان بازیافته جلد 7 مارسل پروست 4.5 5 صفحۀ 69 جنگ هم از قانونهای هگل عزیزمان مستثنی نیست. چون جنگ هم مدام در حال تکوین است. 0 7 نیکی نصیری 4 روز پیش در جستجوی زمان از دست رفته: زمان بازیافته جلد 7 مارسل پروست 4.5 5 صفحۀ 12 ...که عاشقی نفرینی چون آنهایی است که در قصهها میخوانیم، و علیهاش کاری نمیشود کرد و فقط باید صبر کنی تا افسونش پایان بگیرد. 0 8 نیکی نصیری 4 روز پیش در جستجوی زمان از دست رفته: زمان بازیافته جلد 7 مارسل پروست 4.5 5 صفحۀ 12 از این گذشته مدتها بود که دیگر به هیچچیز آلبرتین علاقهای نداشتم. اما همچنان ماشینوار دربارهی او پرسوجو میکردم، چون پیرمرد حافظهباختهای که گهگاه از کار و بار فرزندی بپرسد که از دست داده است. 0 5 نیکی نصیری 4 روز پیش در جستجوی زمان از دست رفته: زمان بازیافته جلد 7 مارسل پروست 4.5 5 صفحۀ 3 حافظهام، حتی حافظهی غیرارادیام، دیگر عشق آلبرتین را از یاد برده بود. اما گویا اندامها را هم حافظهای غیرارادی است که تقلیدی کمرنگ و سترون از آن یکی است، و درازتر عمر میکند، همچون برخی جانداران یا گیاهان بی حس و هوشی که از انسان بیشتر زنده میمانند. پاها و بازوها پر از خاطرههای خواب رفتهاند. 0 33 نیکی نصیری 1403/11/2 در جستجوی زمان از دست رفته: اسیر جلد 5 مارسل پروست 4.0 3 صفحۀ 459 حس میکردم زندگیام با آلبرتین، از یک طرف زمانی که حسودی نمیکنم سراسر ملال، و از طرف دیگر زمانی که حسودم فقط درد و رنج است. اگر به فرض شادکامیای هم بود دوامی نداشت. 0 7 نیکی نصیری 1403/11/2 در جستجوی زمان از دست رفته: اسیر جلد 5 مارسل پروست 4.0 3 صفحۀ 450 اما، شاید اگر خودم یکسره به او وفادار بودم رنج نمیکردم از بیوفاییهایی که نمیتوانستم مجسم کنم. آنچه با تجسمش نزد آلبرتین عذاب میکشیدم آرزوی دائمی خودم به این بود که زنانی تازه را خوش بیایم، رمانهای تازهای را از سر بگیرم، آنچه عذابم میداد فرض همان نگاهی در او بود که خودم چند روز پیش، با آنکه او در کنارم بود، نتوانسته بودم به دختران دوچرخهسوار نشسته گرد میزهایی در جنگل بولونی نیندازم. 0 4 نیکی نصیری 1403/11/2 در جستجوی زمان از دست رفته: اسیر جلد 5 مارسل پروست 4.0 3 صفحۀ 455 دو ویژگی روحیهی آلبرتین در آن هنگام به یادم آمد، یکی تا تسکینم دهد، دیگری تا غمگینم کند، چه در حافظه هر چه بخواهی هست، حافظه نوعی داروخانه، یا آزمایشگاه شیمی است، که در آن اتفاقی دستت گاه به دارویی آرامبخش و گاه به زهری خطرناک میرسد. 0 2 نیکی نصیری 1403/10/26 قلب شکارچی تنها کارسون مکالرز 3.9 3 صفحۀ 75 شاید وقتی آدمها آنقدر شدید در آرزوی چیزی باشند، تمنایشان باعث شود به هر چیزی که آرزویشان را برآورده میکند درآویزند. 0 0 نیکی نصیری 1403/10/19 در جستجوی فردی آریل دورفمن 3.9 3 صفحۀ 32 چقدر راحت میتوان به فردی فکر کرد که وقتی آنها دارند تفنگهاشان را آماده میکنند، آواز میخوانند، و چه دشوار است فکر کردن به لحظهای که گلولهها به بدن او رسید. آخر خینی این را هم گفته بود که سربازهای جوخهی اعدام از همین سربازهای معمولی بودهاند، تیراندازیشان خوب نبوده و وقتی کارشان تمام شده تازه اسپینوزا داویس، سروانی که بعدها فرماندهی یکی از شکنجهخانههای پینوشه شد، به سراغ پیکر سوراخسوراخ فردی رفته و تیر خلاص را شلیک کرده. 0 0 نیکی نصیری 1403/10/19 در جستجوی فردی آریل دورفمن 3.9 3 صفحۀ 11 اینجا ایستادهام. جلو سلولی که فردی تابرنا آخرین شب بر این خاک را در آن گذراند. اینجایم. در این زندان واقع در پیساگورا، همان زندانی که رئیس نظامیاش به دوست من فردی خبر داد فردا جوخهی اعدام تیربارانش خواهد کرد. دارم فردی را در این زندان پیش چشم میآرم. زندانی که سالها بعد از مرگ او تبدیل به یگانه هتل پیساگورا شده. 0 0 نیکی نصیری 1403/10/17 در جستجوی زمان از دست رفته: اسیر جلد 5 مارسل پروست 4.0 3 صفحۀ 365 کمتر تحمل اشکی را داریم که خود به چشم کسی میآوریم. 0 7 نیکی نصیری 1403/10/17 در جستجوی زمان از دست رفته: اسیر جلد 5 مارسل پروست 4.0 3 صفحۀ 301 کسان خوشایندتری کمی با من حرف زدند. اما در برابر جملهی موسیقایی ملکوتی که تا لحظهای پیش با آن گفتوگو داشتم چه بود گفتههایشان، که همانند هر گفتهی بشری بیرونی برایم آن همه بیبها بود؟ فرشتهای بودم که فروفتاده در پی سرمستیهای بهشتی از واقعیتی از همه سخیفتر سربرآورده باشد. و به همان گونه که برخی موجودات آخرین گواهان شکلی از زندگیاند که دیگر در طبیعت یافت نمیشود، از خود میپرسیدم که آیا موسیقی نمونهی یگانهای از آنی نیست که ارتباط جانها باید میبود (اگر ابداع زبان و شکلگیری واژهها و تحلیل اندیشهها وجود نداشت)؟ موسیقی چون امکانی است که دنباله نداشته، و بشریت به راههای دیگری، راه زبان گفتاری و نوشتاری افتاده است. اما این بازگشت به بیتحلیلی چنان سرمستکننده بود که هنگام بیرون آمدن از این بهشت، تماس با آدمهایی کم یا بیش هوشمند به نظرم بینهایت بیاهمیت میآمد. 0 2 نیکی نصیری 1403/10/17 در جستجوی زمان از دست رفته: اسیر جلد 5 مارسل پروست 4.0 3 صفحۀ 302 اما با قطع موسیقی، آدمهایی که آنجا بودند همه بیش از حد بیرنگوبو به نظر میآمدند. 0 2 نیکی نصیری 1403/10/17 نازنین فیودور داستایفسکی 4.1 110 صفحۀ 95 میگویند خورشید همهچیز را جان دوباره میدهد. حالا ببینید خورشید را، انگار خودش هم مرده، مگر نه؟ همهچیز مرده، هر جا را نگاه کنی جز نعش نمیبینی. 0 0 نیکی نصیری 1403/10/16 نازنین فیودور داستایفسکی 4.1 110 صفحۀ 48 شما طردم کرده بودید، شما آدمها. با آن سکوت تحقیرآمیزتان من را راندید. درست در برههای که پرشورترین احساساتم را نثارشان میکردم، جواب اشتیاقم را با آزار دادید و تا آخر عمر رنجیدهخاطرم کردید. حالا من مسلما حق دارم بین شما و خودم دیوار بکشم... 0 0 نیکی نصیری 1403/10/16 نازنین فیودور داستایفسکی 4.1 110 صفحۀ 47 آخ، زن عاشق معایب و حتی بدجنسیهای مرد محبوبش را توجیه میکند، طوری که خود مرد هم تابهحال نتوانسته باشد چنین توجیهاتی برای بدیهایش بیاورد. 0 3 نیکی نصیری 1403/10/12 به یاد دار: علم حافظه و هنر فراموشی لیزا جنووا 3.5 0 صفحۀ 28 اما بازیابی خاطرات مانند انتخاب فیلم یا تصویری از لوح فشرده یا تارنمای یوتیوب و فشردن دکمهی "پخش" نیست. ما خاطراتمان را مانند کتاب نمیخوانیم یا مثل فیلم پخش نمیکنیم... شما هنگام به خاطر آوردن در حال تماشای تصاویر نیستید. به یاد آوردن در واقع شکار تداعیهاست، نوعی بازسازی است که مستلزم فعالسازی بسیاری از قسمتهای متفاوت اما مرتب با مغز است. ما خاطرات را بازپخش نمیکنیم، بلکه آنها را به یاد میآوریم. بازیابی خاطره یا حافظه وقتی اتفاق میافتد که بخشی از حافظه تحریک و باعث فعالسازی مدارهای حافظهای مرتبط شود. 0 1 نیکی نصیری 1403/10/12 شکسپیر و شرکا سیلویا بیچ 4.3 1 صفحۀ 21 پاریس به چشم مادرم خود بهشت بود؛ مثل یک تابلو امپرسیونیستی تمامعیار. 0 37 نیکی نصیری 1403/10/10 در جستجوی زمان از دست رفته: اسیر جلد 5 مارسل پروست 4.0 3 صفحۀ 291 کنسرت آغاز شد، قطعهای را که نواخته میشد نمیشناختم، خود را در سرزمینی ناشناخته مییافتم. کدام سو بود؟ درون اثر کدام هنرمند بودم؟ دلم میخواست این را بدانم و چون کسی کنارم نبود که بپرسم، دلم میخواست آدمی از قصههای هزار و یک شبی باشم که مدام میخواندم و در آن، در لحظههای تردید ناگهان جنی یا دختر نوجوان بسیار زیبایی پدیدار میشود که به چشم هیچکس جز قهرمان حیرتزدهی قصه نمیآید، و آنچه را که او میخواهد بداند بر او فاش میکند. 0 3 نیکی نصیری 1403/10/10 در جستجوی زمان از دست رفته: اسیر جلد 5 مارسل پروست 4.0 3 صفحۀ 284 آن شب چند دختر بسیار زیبا حضور داشتند که میشناختم. از دور برایم بهخوشامد لبخند میزدند. بدین گونه جو پیدرپی از لبخندهایی زیبا آذین مییافت. این است آرایهی گونهگون شبها، و نیز روزها. جوی را به یاد میآوریم چون دخترانی در آن خندیدهاند. 0 3