بریده کتابهای میک هارته این جا بودزهرا نجفی فر1402/11/19میک هارته این جا بودباربارا پارک4.218صفحۀ 49019فاطمه ورشابی1402/05/31میک هارته این جا بودباربارا پارک4.218صفحۀ 7007آوین شیخ ها1402/05/06میک هارته این جا بودباربارا پارک4.218صفحۀ 1«من میک رو از دست ندادم، خانومِ بری هیل. من نذاشتمش یه جایی، فراموشش هم نکردم، یا مثلا توی اتوبوس جا نذاشتمش. اون مُرد. میفهمید؟ میک مُرد اما من هیچوقت، هیچوقت اونو از دست نمیدم.» *: این بریده را از صفحه91ایبوک برداشته ام.013فاطمه ورشابی1402/05/31میک هارته این جا بودباربارا پارک4.218صفحۀ 54023زهرا مجد1402/11/02میک هارته این جا بودباربارا پارک4.218صفحۀ 6شنیدهام که میگویند بعد از مرگ کسانی که دوستشان داریم، صدایشان را فراموش میکنیم. اما من صدای میک را فراموش نکردهام. حداقل هنوز.010فاطمه ورشابی1402/05/31میک هارته این جا بودباربارا پارک4.218صفحۀ 5203فاطمه ورشابی1402/05/31میک هارته این جا بودباربارا پارک4.218صفحۀ 50012زهرا مجد1402/11/02میک هارته این جا بودباربارا پارک4.218صفحۀ 27پدرم جواب نداد. به جایش دستهایش را دورم حلقه کرد و من را به طرف خودش کشید. بعد سرم را بغل کرد و انگار که بخواهد نوزادی را بخواباند تکانم داد. خیلی آرام - مثل اینکه شکستنی باشم.04زهرا مجد1402/11/02میک هارته این جا بودباربارا پارک4.218صفحۀ 44به طرف جایی نمیدویدم که او کشته شده بود. داشتم به آخرین جایی میرفتم که بود. زنده بود.02
بریده کتابهای میک هارته این جا بودزهرا نجفی فر1402/11/19میک هارته این جا بودباربارا پارک4.218صفحۀ 49019فاطمه ورشابی1402/05/31میک هارته این جا بودباربارا پارک4.218صفحۀ 7007آوین شیخ ها1402/05/06میک هارته این جا بودباربارا پارک4.218صفحۀ 1«من میک رو از دست ندادم، خانومِ بری هیل. من نذاشتمش یه جایی، فراموشش هم نکردم، یا مثلا توی اتوبوس جا نذاشتمش. اون مُرد. میفهمید؟ میک مُرد اما من هیچوقت، هیچوقت اونو از دست نمیدم.» *: این بریده را از صفحه91ایبوک برداشته ام.013فاطمه ورشابی1402/05/31میک هارته این جا بودباربارا پارک4.218صفحۀ 54023زهرا مجد1402/11/02میک هارته این جا بودباربارا پارک4.218صفحۀ 6شنیدهام که میگویند بعد از مرگ کسانی که دوستشان داریم، صدایشان را فراموش میکنیم. اما من صدای میک را فراموش نکردهام. حداقل هنوز.010فاطمه ورشابی1402/05/31میک هارته این جا بودباربارا پارک4.218صفحۀ 5203فاطمه ورشابی1402/05/31میک هارته این جا بودباربارا پارک4.218صفحۀ 50012زهرا مجد1402/11/02میک هارته این جا بودباربارا پارک4.218صفحۀ 27پدرم جواب نداد. به جایش دستهایش را دورم حلقه کرد و من را به طرف خودش کشید. بعد سرم را بغل کرد و انگار که بخواهد نوزادی را بخواباند تکانم داد. خیلی آرام - مثل اینکه شکستنی باشم.04زهرا مجد1402/11/02میک هارته این جا بودباربارا پارک4.218صفحۀ 44به طرف جایی نمیدویدم که او کشته شده بود. داشتم به آخرین جایی میرفتم که بود. زنده بود.02