سید یاسر بنی‌هاشمی

@saramad

38 دنبال شده

26 دنبال کننده

                      ستایش‌گر تردید، تجربه‌، و آگاهی‌جویی
                    

یادداشت‌ها

                هر یک از ما ایرانیان، روایت‌های بسیار متنوع و بعضا متناقضی از علت وقوع انقلاب ۵۷ شنیده‌ایم. برخی موج اسلام‌گرایی و اسلام‌خواهی را علت اصلی می‌دانند، بعضی رواج تفکر چپ و انقلابی در آن سال‌ها را به عنوان محرک اصلی برمی‌شمارند، برخی دیگر فضای خفقان و اختناق سیاسی را عامل اصلی می‌پندارند، بعضی دیگر ناکارآمدی انباشتۀ حکومت در عرصۀ اقتصادی و افزایش فاصلۀ طبقاتی به دلیل توزیع نامناسب درآمد نفت و فساد سیستماتیک و فراگیر در بدنۀ حکومت را عامل اصلی خشم و طغیان مردم برمی‌شمارند، بعضی دیگر عدم قاطعیت محمدرضا شاه در سرکوب معترضان از یک سو و خیانت سران ارتش به دولت مستقر از سوی دیگر را به‌عنوان عامل کلیدی نام می‌برند، و برخی هم انقلاب را حاصل برنامه‌ریزی و توطئۀ غرب و بخصوص ایالات متحده امریکا، به منظور متوقف کردن روند سریع و رو به رشد محمدرضا شاه در توسعۀ ایران و تبدیل آن به یک قدرت بلامنازع در منطقه و جهان که آن‌را تهدیدی جدی علیه منافع غرب در خاورمیانه قلمداد می‌کردند، می‌دانند.
اگر می‌خواهید روایتی نسبتا بی‌طرفانه و علمی، مبتنی بر مستندات فراوان، از علل وقوع انقلاب ۵۷ را ببینید، توصیه می‌کنم حتما کتاب «ناگهان انقلاب» نوشتۀ چارلز کورزمن را بخوانید. 
این کتاب که در سال ۲۰۰۴ میلادی (۱۳۸۳ شمسی) یعنی حدود ۲۶ سال پس از انقلاب چاپ شده، سعی کرده ابتدا ۵ تبیین نظریِ مرسوم برای توضیح علت رخداد انقلاب‌ها را که شامل تبیین سیاسی، سازمانی، فرهنگی، اقتصادی، و نظامی‌ست برشمارد، و سپس ضمن ارائۀ شواهدی مستند از انقلاب ۵۷ در تأیید آن نظریه، با ارائۀ شواهد مستند و تکمیلی دیگری، آن تبیین نظری را زیر سؤال ببرد، و در انتها بر اساس یک نظریۀ «ضد تبیین»، رخداد انقلاب در ایران را توضیح دهد.
مستندات کتاب بسیار ارزشمند است، و کنار هم نهادنِ هنرمندانۀ این مستندات براساس نظریه‌های علمیِ انقلاب‌ها، بر زیبایی و استواری کار افزوده است. فارغ از اینکه ما با جمع‌بندیِ این کتاب در خصوص انقلاب ایران موافق باشیم یا خیر، خواندن آن تصویر بسیار روشن‌تری از فضای جامعۀ ایرانی در پیش از انقلاب به دست می‌دهد که بسیار ارزشمند و گران‌بهاست و به ما می‌آموزد که از این پس، بسیار محتاطانه‌تر با روایت‌هایی که در خصوص رخدادهای مهم جهان شنیده و یا خواهیم شنید مواجه شویم.
خواندن این کتاب را به‌طور خاص به متولدین بعد از انقلاب، و به‌طور خاص‌تر، به متولدین دهه‌های هفتاد و هشتاد که فاصلۀ بیشتری با روایت‌های دست اول از تاریخ انقلاب داشته‌اند توصیه می‌کنم.
        
                یکی از زیباترین و جذاب‌ترین رمان‌هایی بود که تابه‌حال خوانده‌ام.
سبک نوشتن و داستان‌پردازی خالد حسینی در این کتاب را بسیار دوست داشتم.

یکی از تکنیک‌هایش که خیلی برایم جالب بود، لو دادن بعضی اتفاقات آینده توسط خود نویسنده به شکلی ظریف و خواستنی بود که باعث می‌شد، از یک سو خیالت از بابت بعضی اضطراب‌ها راحت شود، و از سوی دیگر، کنجکاوی‌ات را برای ادامه دادن کتاب تا رسیدن به آن اتفاقی که لو داده، زیادتر شود.

در بسیاری از بخش‌های کتاب، با مردم افغانستان هم‌ذات‌پنداری کردم و از اینکه ایرانی‌ها هم رنج‌های مشابهی را تحمل کرده و می‌کنند و بسیاری مجبور به مهاجرت از وطن شده و می‌شوند، گریستم و از باب اینکه چقدر راحت ممکن است با بی‌تدبیری، ایران هم مانند افغانستان، درگیر جنگ داخلی شود، بر خود لرزیدم.

خالد حسینی در این کتاب، به زیبایی هر چه تمام‌تر، علاوه بر آشنا کردن مخاطب با تاریخ پر فراز و نشیب افغانستان، به ما این نکتۀ بسیار مهم را یادآور می‌شود که هویت و فرهنگ هر فرد که در ذهن و خاطراتش از زندگی متبلور می‌شوند، تا آخرین روزهای زندگی‌اش با او همراهند و می‌توانند معنابخش زندگی‌اش باشند.
        
                ۱۹۸۴، رمانی‌ست درخشان، که با نمادسازی‌های منحصربفردش، خواننده را در بطن یک نظام توتالیتر قرار می‌دهد، و با صحنه‌سازی‌های پر از ظرافتش، او را با تجربیات وینستون، شخصیت اول داستان، همراه می‌کند.
از نگاه من، نقطۀ اوج داستان، مکالمه‌ای‌ست که بین اوبراین و وینستون در می‌گیرد، و ناب‌ترین جمله، این جملۀ وینستون خطاب به اوبراین است که می‌گوید:

«برپا داشتن تمدنی بر روی ترس و نفرت و ستم محال است و هیچ‌گاه دوام نمی‌آورد.»

در ادامه چند فراز زیبا و تأمل‌برانگیزِ دیگر رمان را مرور می‌کنم:
❇️ ناظر کبیر در رأس هرم می‌آید و منزه و قدر قدرت است. هرگونه توفیق و دستاورد و پیروزی و اکتشافات علمی، مجموعۀ معرفت و عقل و سعادت و فضیلت، مستقیما از رهبری و الهام او صادر می‌شود. ناظر کبیر قدر قدرت است و حزب خطاناپذیر.
❇️ عضو حزب، از میلاد تا مرگ زیر نظر «پلیس اندیشه» زندگی می‌کند... از هیچ سویی آزادی انتخاب ندارد. 
❇️ از عضو حزب انتظار می‌رود که مالامالِ از نفرت دیوانه‌وار نسبت به دشمنان خارجی و خائنان داخلی، و مالامالِ از شوق بخاطر پیروزی پشت پیروزی باشد و در برابر قدرت و حکمت حزب خاکسار و متواضع.
❇️ تغییرپذیریِ گذشته اصلی مسلم است... گذشته چیزی‌ست که اسناد و حافظه‌ها بر آن گواهی می‌دهند، و از آنجا که حزب بر اسناد و ذهن اعضاء تسلط کامل دارد، نتیجه این می‌شود که گذشته همان است که حزب به ارادۀ خویش آن را می‌سازد.
❇️ دوگانه‌باوری یعنی قدرتِ نگهداشتنِ دو باور متناقض در ذهن در آنِ واحد، و پذیرفتن هر دوِ آنها. عضو حزب می‌داند که دارد به واقعیت حقه می‌زند، اما با تمرین دوگانه‌باوری، خود را اقناع می‌کند که واقعیت نقض نشده است.
❇️ حتی اسامی چهار وزارت‌خانه‌ای که بر ما حکومت می‌کنند، ارائه‌دهندۀ نوعی بی شرمی در وارونه کردنِ عمدیِ واقعیت است. وزارت صلح با جنگ سر و کار دارد، وزارت حقیقت با دروغ، وزارت عشق با شکنجه، و وزارت فراوانی با قحطی.
        
                معتقدم عزیزانی که داوطلبانه به جبهه‌های جنگ رفتند، پس از پایان جنگ به سه دسته تقسیم شدند:
۱- کسانی که سیر «من الخلق الی الحق» را با موفقیت پیمودند، اما نتوانستند سیر «من الحق الی الخلق» را بدرستی بپیمایند. آنها در همان حال و هوای جنگ ماندند و نتوانستند خود را با واقعیت‌های جامعه تطبیق دهند و بنابراین، هم خود آزرده شدند و هم خلق را آزار دادند (و همچنان هم هستند و آزار می‌بینند و آزار می‌دهند).
۲- کسانی که مسیر اول را به خوبی طی کردند، اما وقتی برگشتند، غرق در زرق و برق دنیا شدند و اندوخته‌های معنوی‌شان را به باد فنا دادند و تا توانستند از نردبان زر و زور و تزویر بالا رفتند. این گروه حتی بیش از گروه اول، مردم، بخصوص نسل جوانی که جنگ را درک نکرده بود را، نسبت به جنگ و رزمندگان مخلص و جان‌برکفِ آن بدبین و دل‌چرکین کردند.
۳- اما دستۀ سوم شامل آن دردانه‌هایی می‌شود که نه تنها مسیر دل‌کندن از دنیا را به خوبی طی کردند، بلکه توانستند بعد از جنگ به دامان جامعه و مردم برگردند و بی هیچ چشم‌داشتی، مسیر خدمت به خلق را پی بگیرند و در عین حال، خلوص نیت و پاکی‌شان را حفظ کنند.
معتقدم اینها گرچه انگشت‌شمارند، اما یادگاران راستین شهدای دفاع مقدس‌اند که می‌توانند راویان صدیقِ حقایق جنگ نیز باشند.
از نظر من، دکتر ثنایی‌نژاد یکی از آن دردانه‌هاست و برای همین خاطراتش از جنگ خواندنی و به دل نشستنی‌ست.
اما چیزی که امروز قلبم را شدیداً به درد آورد، مصادف شدن خواندن دو صفحۀ پایانی کتاب و ماجرای پذیرش قطعنامۀ ۵۹۸، با شنیدن خبر توافق ایران و عربستان بود! و تکرار شدن همان پرسش کتاب که آیا نمی‌شد بدون دادن این همه هزینه، خیلی زودتر، آن قطعنامه پذیرفته می‌شد و این توافق حاصل می‌گشت؟!!! 
و البته بسیاری سوالات بی‌پاسخ دیگر که مطمئنا روزی حکمرانان ما باید در پیشگاه تاریخ و مردم پاسخگوی آن باشند.
        
                خداباور باشید یا خداناباور؛ یهودی باشید یا مسیحی یا مسلمان؛ زرتشتی باشید یا بودایی؛ انسان‌گرای لیبرال باشید یا سوسیالیست یا طرفدار نظریۀ تکامل؛ با خواندن این کتاب تمام مفروضات ذهنی‌تان عمیقأ به چالش کشیده خواهد شد و این از نظر من یکی از بزرگترین نقاط قوت کتاب است.
از نظر من، در مجموع موارد زیر ویژگی منحصربفردی به کتاب داده است:
۱- کتاب به معنای واقعی کلمه، یک بازخوانی انتقادی (critical review) و جامع از تاریخ بشر است که با فصل‌بندی و دسته‌بندیِ بسیار هوشمندانه و دقیق، و تحلیل انتقادیِ دوره‌های مختلف حیات بشر، خواننده را با ویژگی‌های هر دوره آشنا می‌کند؛
۲- سعی شده گزاره‌های مطرح شده در هر بخش، با استناد و ارجاع دادن به جدیدترین یافته‌های علمی و با ذکر مثال‌های عینیِ تاریخی پشتیبانی شود (البته تا سال ۲۰۱۴ که سال انتشار کتاب است)؛
۳- تسلط نویسنده به حوزه‌های مختلف علمی و مکاتب فکری و بیان سلیس و روان محتوای هر یک و دسته‌بندی و مقایسۀ آنها با یکدیگر بر جذابیت کتاب افزوده است؛
۴- نویسنده سعی کرده در حد خوب و قابل قبولی بی‌طرفی خود را نسبت به مکاتب مختلف فکری و علمی که در کتاب به آنها اشاره شده حفظ کند که مزیت قابل توجهی به این کتاب داده است؛
۵- نویسنده تلاش کرده به شکلی واقع‌بینانه، در کنار بیان نقاط تاریک تاریخ بشر، نقاط مثبت آن را هم مورد نقد و بررسی قرار دهد. نه مثل بعضی متفکران، تاریخ و کارنامۀ بشر را سیاه و تاریک می‌بیند، و نه مثل برخی دیگر بشر را تقدیس می‌کند و امید کاذب می‌دهد.
این کتاب در مجموع، با کنار هم قرار دادن حجم وسیعی از اطلاعات، بینشی منحصربفرد به خواننده می‌دهد که می‌تواند منشأ تفکر و رهیافت‌های جدیدی برای او باشد.
و نکتۀ آخر اینکه، معتقدم همچون خود نویسنده که تاریخ را با یک رویکرد انتقادی مرور کرده است، خواننده نیز باید این کتاب را با رویکردی انتقادی بخواند و در آن تأمل کند.
        

باشگاه‌ها

این کاربر هنوز باشگاهی ندارد.

فعالیت‌ها

            هر یک از ما ایرانیان، روایت‌های بسیار متنوع و بعضا متناقضی از علت وقوع انقلاب ۵۷ شنیده‌ایم. برخی موج اسلام‌گرایی و اسلام‌خواهی را علت اصلی می‌دانند، بعضی رواج تفکر چپ و انقلابی در آن سال‌ها را به عنوان محرک اصلی برمی‌شمارند، برخی دیگر فضای خفقان و اختناق سیاسی را عامل اصلی می‌پندارند، بعضی دیگر ناکارآمدی انباشتۀ حکومت در عرصۀ اقتصادی و افزایش فاصلۀ طبقاتی به دلیل توزیع نامناسب درآمد نفت و فساد سیستماتیک و فراگیر در بدنۀ حکومت را عامل اصلی خشم و طغیان مردم برمی‌شمارند، بعضی دیگر عدم قاطعیت محمدرضا شاه در سرکوب معترضان از یک سو و خیانت سران ارتش به دولت مستقر از سوی دیگر را به‌عنوان عامل کلیدی نام می‌برند، و برخی هم انقلاب را حاصل برنامه‌ریزی و توطئۀ غرب و بخصوص ایالات متحده امریکا، به منظور متوقف کردن روند سریع و رو به رشد محمدرضا شاه در توسعۀ ایران و تبدیل آن به یک قدرت بلامنازع در منطقه و جهان که آن‌را تهدیدی جدی علیه منافع غرب در خاورمیانه قلمداد می‌کردند، می‌دانند.
اگر می‌خواهید روایتی نسبتا بی‌طرفانه و علمی، مبتنی بر مستندات فراوان، از علل وقوع انقلاب ۵۷ را ببینید، توصیه می‌کنم حتما کتاب «ناگهان انقلاب» نوشتۀ چارلز کورزمن را بخوانید. 
این کتاب که در سال ۲۰۰۴ میلادی (۱۳۸۳ شمسی) یعنی حدود ۲۶ سال پس از انقلاب چاپ شده، سعی کرده ابتدا ۵ تبیین نظریِ مرسوم برای توضیح علت رخداد انقلاب‌ها را که شامل تبیین سیاسی، سازمانی، فرهنگی، اقتصادی، و نظامی‌ست برشمارد، و سپس ضمن ارائۀ شواهدی مستند از انقلاب ۵۷ در تأیید آن نظریه، با ارائۀ شواهد مستند و تکمیلی دیگری، آن تبیین نظری را زیر سؤال ببرد، و در انتها بر اساس یک نظریۀ «ضد تبیین»، رخداد انقلاب در ایران را توضیح دهد.
مستندات کتاب بسیار ارزشمند است، و کنار هم نهادنِ هنرمندانۀ این مستندات براساس نظریه‌های علمیِ انقلاب‌ها، بر زیبایی و استواری کار افزوده است. فارغ از اینکه ما با جمع‌بندیِ این کتاب در خصوص انقلاب ایران موافق باشیم یا خیر، خواندن آن تصویر بسیار روشن‌تری از فضای جامعۀ ایرانی در پیش از انقلاب به دست می‌دهد که بسیار ارزشمند و گران‌بهاست و به ما می‌آموزد که از این پس، بسیار محتاطانه‌تر با روایت‌هایی که در خصوص رخدادهای مهم جهان شنیده و یا خواهیم شنید مواجه شویم.
خواندن این کتاب را به‌طور خاص به متولدین بعد از انقلاب، و به‌طور خاص‌تر، به متولدین دهه‌های هفتاد و هشتاد که فاصلۀ بیشتری با روایت‌های دست اول از تاریخ انقلاب داشته‌اند توصیه می‌کنم.