این کتاب به زبان خیلی ساده در مورد خشم، علل پیدایشش‌ و  راه‌های کنترلش حرف زده، اما من هنوز هم به راهکارهای خیلی شفاف‌تری نیاز دارم. بخش راهکارها زیاد شفاف سازی نشده بود، اما قسمت بخشش رو دوست داشتم و تاثیرگذار بود. در کل کتاب کم حجم و راحت‌خوان و مفیدیه.
      

        نترس! شاید اون طرف دیوار جای خیلی بهتری بود!
      

        شخصا معتقدم گذروندن روزهای سخت
با کتاب‌ها خیلی آسون‌تره.
این کتاب هم برای من موهبتی بود در روزهای دردناکی که در حال تجربه‌شون هستم.
      

        هدیه‌ای به خودم برای گذراندن این روزهای سخت ...
      

        برای تمرین «نوشتن»
چیزی که از یاد همه آدم‌های دوروبرمان رفته ...
      

        «شاید غصه فقط می‌خواهد مطمئن شود که او هم پیش تو جایی دارد.»

«اگر حرف همدیگر را نفهمیدید، اشکالی ندارد. کنار هم بنشینید و چیزی نگویید.»


چه کتاب موثری برای آموزش مدیریت هیجان «غم» به بچه‌ها و حتی بزرگ‌ها! 
      

        این کتاب بسیار مناسبِ آموزش حرکات یوگا به کودکان مضطرب به عنوان یک مهارت مقابله‌ای موثر است.
      

        شغل مورد علاقه‌م: خانم بروکس بودن 😁
(چپاندن کتاب به زور، در کیف بچه‌هایی که کتاب دوست ندارند!)
      

        «فرانکلین عاشق قصه هاست.
شب که می‌شود قصه‌ها گرم نگهش می‌دارند.»
از اون قصه‌ها که قلبِ ما کتاب‌خونا رو اکلیلی و چشامونو قلبی می‌کنه 🫠
پر از حس خوب 
تصویرای خوش‌آب‌ورنگ
و قصه‌ای که حسابی می‌چسبه به دل آدم ...
      

        این کتاب به زیبایی و دقت تمام
احساسات و افکار و رفتارهای دختر نوجوانی که دچار اضطراب اجتماعی است، قادر به برقراری ارتباط نیست و مدام از سمت همکلاسی‌هایش تحت تمسخر و قلدری کلامی قرار می‌گیرد را بیان می‌کند.
خوانش این کتاب برای این دسته از نوجوانان، صرفا به دلیل القای این تفکر  که در این دنیا تنها نیستند و کسانی دقیقا مثل آنها فکر می‌کنند و دچار احساسات و رفتار مشابهی هستند، تا حد قابل‌توجهی التیام‌بخش خواهد بود.

« قلبم می‌ایستد و منتظر می‌ماند،
منتظر چیزی
نجات،
قوای کمکی،
یا آخر دنیا اگر شانس بیاورم!»
      

        اولین کتابی که از رولد دال خوندم.
خوب بود واقعا! فکر نمی‌کردم دوست داشته باشم ولی به عنوان یک رمان کودک واقعا حرف برای گفتن داشت. چه از لحاظ خلق موقعیت‌های طنز، چه از لحاظ درون‌مایه و خط داستانی.
      

        دلا از غصه سیاس
آخه پس خونه خورشید کجاس؟
قفله؟! بازش می‌کنیم
قهره؟! نازش می‌کنیم
می‌کشیم منتشو
می‌خریم همتشو
مگه زوره؟! به خدا هیچکی به تاریکی شب تن نمی‌ده
موش کورم که میگن دشمن نوره، به تیغ تاریکی گردن نمی‌ده ...
      

        این کتاب جزو اولین تجربه‌های نوجوان‌خوانی من است و در بین چند کتاب نوجوان ترجمه‌شده‌ای که تا به حال خوانده‌ام، جذابیت چندانی برایم نداشت.
فقط یک نکته قابل تامل و غم‌انگیز داستان، علائم بروز اولیه اسکیزوفرنی ژنتیکی در اوایل نوجوانی بود که آقای نویسنده به خوبی به آن اشاره داشتند. 
اگر از دیدگاه یک روانشناس بخواهم بگویم  اگر اسم اختلال پدر هم از عبارت نه‌چندان دقیق جنون ادواری به معادل دقیق‌تر و قابل‌استنادتری تغییر می‌یافت، احتمالا این روند داستانی را بیشتر دوست داشتم.
      

        حتی بدترین روزها هم می‌توانند غافلگیرت کنند ...
      

        کتابی بسیار کاربردی و کمک‌کننده در زمینه وسواس کودکان که با واژه‌هایی ساده و تصاویر جذاب به عینی‌تر کردن هرچه بیشتر مفاهیم پیچیده شناخت وسواس و ارائه راهبردهایی برای مقابله با این اختلال برای کودکان پرداخته است.
ترجمه قابل‌قبولی از این کتاب توسط انتشارات ارجمند منتشر شده است.