راسپوتین

راسپوتین

راسپوتین

ژولین و 1 نفر دیگر
3.1
11 نفر |
8 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

3

خوانده‌ام

15

خواهم خواند

17

ناشر
دبیر
شابک
9789645967664
تعداد صفحات
1,156
تاریخ انتشار
1398/5/7

توضیحات

        :بیشتر از هر کس دیگر به راسپوتین نزدیک شد به طوری که بعضی اوقات مورد مشاوره او واقع می گردید . این شخص که اصلا روسی بود، در دستگاه جاسوسی آلمان وارد شد و چون جوان فقیری بود، خیلی زود فریب پول را خورد و اطلاعات و اخبار را مستقیما به وسیله یک نفر درشکه چی که سمت پیک دائمی را داشت به آلمان می فرستاد و در عین حال دستوراتی که از قیصر می رسید ، دریافت می کرد و به آنها جامه عمل می پوشانید .سالها پی در پی می گذشت، اوضاع روسیه در اثر بی خیالی و خوشگذرانی امپراتور و امپراتریس و موهوم پرستی و خرافات آنها چنان آشفته و در هم ریخته شد که هیچ مورخ مطلع و توانایی نمی تواند با نیروی قلم آن را توصیف کند. راسپوتین به صورت شخص اول مملکت درآمده بود و تمام مامورین دولتی را به میل و دلخواه خود منصوب و معزول می کرد .
      

دوره‌های مطالعاتی مرتبط

راسپوتین

تعداد صفحه

20 صفحه در روز

لیست‌های مرتبط به راسپوتین

یادداشت‌ها

💥راهبی که
          💥راهبی که رهبانیت پیشه نکرد💥

داستان کتاب از قول شاهزاده روسی بنام پرنس ژولین ویادداشتهای خواهرش وفردی بنام زاکوبسکی روایت میشود

🟣اما مطلبی که نوشته شده است دراینجا  یادداشتی برکتاب نیست بلکه شرحی است مختصر از زندگی راسپوتین.
در طول تاریخ، انسان‌های تأثیرگذار و کاریزماتیک فراوانی وجود داشته‌اند و  توانسته‌اند با تکیه بر توانایی عجیب در وجود خود، نفوذ عجیبی در سایر افراد داشته باشند. یکی از این افراد که قدرت نفوذ و کاریزمای عجیبی داشت،گریگوری افیموویچ معروف به  راسپوتین نام داشت.
او زندگانی عجیبی را پشت سر گذاشت و پس از ورود به دربار روسیه، چنان قدرت گرفت که بیش از هر کسی روی تزار نیکولای دوم و همسرش الکساندرا نفوذ داشت.
🟣راسپوتین دهقان ساده ای بود که در جریان بیماری تزارویچ الکسی وارد دربار می شود و چون موفق می شود که شاهزاده را درمان کند در قصر ماندگار می شود و طولی نمی کشد که او دست راست شاه و ملکه و مورد اعتماد آنها می شود. به طوری که در تمام امور سیاسی اظهار نظر می کند و این مسئله سبب حسادت اطرافیان می شود به طوریکه منجر به قتل او می شود. اما این شخصیت به دلیل پیشگویی اش و نیز زنبارگی بی حد و حصرش و نقشی که در انقلاب روسیه بازی کرده به شخصیتی رازآمیز و معمایی تبدیل شده است.
🟣در کودکی رفقایش به او لقب راسپوتین دادند. این کلمه در لهجۀ محلی‌ سیبری معنی روسبی‌باره و زناکار را می‌دهد. آتیه نشان داد که این لقب بسیار مناسب و به‌جا انتخاب‌ شده بود.”
موارد زیادی دیده ایم  که لقب داده شده شخصیت فرد رو تشکیل داده ایت. شاید همین لقب مسیر زندگی راسپوتین رو عوض کرد!!کسی چه میداند؟!
اورا درست یا غلط پیشگو می نامیدند
ولی این پیش‌بینی او که «اگر من بمیرم امپراتور به زودی تاج و تخت خود را از دست می‌دهد» درست از آب درآمد.
🟣یکی از دوره‌های مهم زندگی گریگوری راسپوتین مربوط به زمانی است که به فرقه خلیستی پیوست.
پیروان این فرقه معتقد هستند که باید به طور مستقیم با  خداوند ارتباط بگیرند. آن‌ها برای گرفتن ارتباط با خداوند، دست به کارهای عجیب و جنون‌وار می‌زدند.
مریدان این فرقه، جلسات عجیب و غریبی در جنگل برگزار می‌کردند و با خواندن دعا، پایکوبی می‌کردند. رئیس فرقه به کسی که توان و انرژی خود را از دست می‌داد، شلاق می‌زد
راسپوتین از حضور در این فرقه به شهرت رسید و پس از مدتی مقامی برابر با پیامبران و قدیسان پیدا کرد.
مردم نزد او می‌آمدند تا برایشان دعا کند، آینده آن‌ها را پیش‌گویی کند و در صورت امکان شیطان وجود آن‌ها را بگیرد و دور کند.
البته دخترش ماریا گفته است که پدرش هیچ‌گاه عضو فرقه خلیستی نبوده و تنها روی این فرقه تحقیق می‌کرده است.
برای قتل راسپوتین از جانب افراد مختلف تلاش‌های زیادی شد؛ بعضی مذهبی، بعضی سیاسی-نظامی و بعضی از جانب کسانی بود که او را خطری برای دستگاه‌ سلطنت می‌دیدند.
ژنرال‌ها از دست راسپوتین عاصی شده‌ بودند و نصایح آنها هم به خرج تزار نمی‌رفت. روس‌ها معتقد بودند راسپوتین با سرویس‌های اطلاعاتی آلمان‌ها در ارتباط است۰

🟣سه شخص سرشناس به نام‌های شاهزاده  فلیکس یوسوپوف(همسر دخترخاله تزار)، ولادیمیر پوریسکوویچ (عضوی از دوما) و دوک اعظم دیمیتر پاولوویچ (پسرخاله تزار)، در طی جلسه‌ای رسمی راسپوتین را خطری جدی برای امنیت روسیه دانستند. آن‌ها در آن جلسه، نقشه ترور وی را طراحی کردند و قرار شد شاهزاده فلیکس یوسوپف با استفاده از علاقه راسپوتین به زن‌ها، وی را به بهانه درخواست مداوای همسر مریضش به منزلش بکشاند و با خوراندن سیانور در لای کیک و شراب او را بکشند.

💥در وصف حال راسپوتین ها:
واعظان کاین جلوه در محراب و منبر می‌کنند
چون به خلوت می‌روند آن کارِ دیگر می‌کنند
        

39

          یک رمان جذاب تاریخی که گفته شده بر اساس یادداشت‌های یکی از شاهزادگان خاندان رومانوف ویکی از منشی‌های دستگاه راسپوتین نوشته شده است.
فراز و فرودهای داستان جذاب،‌ گیرا و خواندنی است. چه به تاریخ علاقمند هستید و چه داستان‌های پر افت و خیز را دنبال می‌کنید، راسپوتین گزینه خوبی برای شما خواهد بود.
این کتاب به شرح داستانی بخشی از زندگی راسپوتین شخصیت مشهور اوایل سده بیستم تاریخ روسیه می پردازد و تاثیرات او بر خاندان سلطنتی، امرای ارتش و دیوان‌سالاران روسیه تزاری را می‌کاود.
کتاب یا بعلت اذعان نویسنده مبنی بر نظرات و گرایش‌های یک شاهزاده روسی و یا هر دلیل دیگر فاصله زیادی با تاریخ مستند دارد.
پررنگ کردن رابطه مبتذل راسپویتن با زنان، آن‌جا که از مقتضیات داستان خارج شده و مبنای زندگی او را شرح می‌دهد خلاف واقعیت یا دست‌کم منطبق بر اسناد معتبر نیست.
همین‌طور ارتباط آشکار راسپوتین و یارانش با سرویس جاسوسی آلمان و از آن بالاتر صدراعظم آن در جایی از تاریخ به شکل مستند نقل نشده است.
شهرت راسپوتین در روسیه تزاری را باید ناشی از خلق صوفی‌گری او (خلاف سایر اسقف‌ها و کشیش‌های ارتدکس) و افکار الهیاتی بدیع  از یک سو و از طرف دیگر پیش‌گویی‌های نسبتا درست او در خصوص موضوعات مهم روسیه دانست.
داستان قتل او در این کتاب هم با آن‌چه در برخی منابع دیگر از جمله گزارش پلیس مسکو،  تفاوت‌های قابل اعتنایی دارد.
        

28

        کتابی که ما خواندیم؛ غلط‌های املایی و تایپی بسیار فراوان و بیش از حد شمار و سرسام‌آور دارد.

در چند مورد نویسنده بدون توجه و دقت، به ماجراهایی اشاره می‌کند که هنوز برای ما تعریف نکرده و تنها خودش می‌داند و تصور می‌کند که پیش از این آن ماجراها را برای ما گفته و بعد بدون هر گونه توضیحی از آن می‌گذرد و خواننده را به حال خود رها می‌کند.

چند بار هم صفحاتی تکرار شده و یا سطرهایی جابجا شده‌اند و یا مطلب با بخش‌های بعدی ارتباط ندارد و چند سطر یا جمله حذف شده یا جا افتاده است. غلط‌های نگارشی هم که بسیار دیده می‌شود.

***

و اما ماجرای راسپوتین: داستان از قول شاهزاده‌ای روسی به نام پرنس ژولین و یادداشت‌های خواهرش و فردی به نام زاکوبسکی روایت می‌شود و از زمان ورود راسپوتین ـ این کشیش مرموز و دارای قدرت روحی و چشمان نافذ و هیپنوتیزور ـ به یکی از شهرهای اطراف پایتخت ـ پطروگراد ـ به نام نیژنی‌گرود آغاز می‌شود.

در ادامه ما شاهد پلّه‌پلّه رشد و ترقّی وی در دستیابی به قدرت و مقام و رسیدن به همنشینی امپراطور و ملکه و تبدیل شدنش به قدرتمندترین فرد در روسیه هستیم.

او شیفتۀ زنان و بی بندوباری و روابط نامشروع با دختران و زنان و در اواخر عمرش حتی با مردان زیبا است. 

وی مذهبی برای خود ساخته که ضمن تظاهر به آیین مسیح و فرقۀ ارتدوکس؛ مردم و به ویژه زنان و دختران را که بیشترشان از اشراف هستند، به روابط غیراخلاقی در حضور جمع دعوت می‌کند، با این توجیه که اگر بیشتر گناه کنیم، بیشتر لایق گذشت پروردگار خواهیم بود و خداوند گناهان ما را خواهد بخشود.

ویلهلم پادشان آلمان؛ با صرف هزینه‌های بسیار، جاسوسانی در تمام روسیه و در تمام ارکان اداری و نظامی و دربار روسیه گمارده است و می‌کوشد با کمک آنان سرنوشت کشور و مردم روسیه را به تباهی بکشاند.

در این بین گروهی انقلابی، ضد امپراطور، خاندان سلطنتی و حکومت می‌جنگند و گروهی هم وفادار به امپراطور و وطن‌شان هستند و برای نجات کشور از دست آلمانوفیل‌ها و جاسوسان می‌کوشند.

در این مسیر جاسوسان کارکشتۀ آلمانی در روسیه؛ راسپوتین را شناسایی می‌کنند و به دربار آلمان گزارش می‌دهند که این فرد با این ویژگی‌های شخصی و شخصیتی، مناسب کار آنان است.

دربار آلمان هم تصمیم می‌گیرد، از او با تبلیغات جاسوسان و مامورانش در روسیه، یک کشیش مقدّس و یک قدّیس بسازد که بین مردم محبوب شود و در نهایت بتواند با این بازی‌ها به دربار امپراطور راه یابد.

آنها در این جهت تلاش می‌کنند و موفق می‌شوند، راسپوتین را به عنوان یک مرد مقدّس و دارای قدرت فرابشری و معنوی در بین مردم معرفی کنند.

کم‌کم به نفوذ و اعتبار راسپوتین روز به روز افزوده می‌شود و آوازۀ کارهایش به دربار امپراطور روسیه می‌رسد و امپراطور و ملکه مشتاقانه او را به دربار دعوت می‌کنند.

او با کمک جاسوسان که در تمام بخش‌های دربار پراکنده‌اند؛ امپراطور و ملکه را تحت تاثیر قرار می‌دهد و می‌کوشد آنان را آلت دست خویش قرار دهد و دستورات آلمانی‌ها را اجرا کند و در این کار کاملا موفق می‌شود.

راسپوتین آن‌قدر بر ملکه و امپراطور تسلّط و نفوذ دارد که حتی در نقشۀ جنگ و عزل و نصب فرماندهان، فرمانداران و استانداران و حتی وزیران دولت دخالت می‌کند و هیچ کسی جلودارش نیست.

بیشتر ماجراهای کتاب، مربوط به درگیری شخصیت‌های مختلف میهن‌پرست با راسپوتین و دستگاه جاسوسی آلمان در روسیه است.

در نهایت زمانی که کشور به مرز تباهی و نابودی رسیده و از دست هیچ کسی کاری بر نمی‌آید، میهن پرستان می‌کوشند ابتدا راسپوتین را بکشند و بعد امپراطور را از شر سلطۀ جاسوسان آلمانی و خائنان به وطن رها کنند.

آنها بالاخره با زحمت و دردسر زیاد موفق به قتل راسپوتین می‌شوند؛ اما حدود دو سال بعد انقلابیون پیروز می‌شوند و تمام خاندان سلطنتی رومانف (امپراطور و اطرافیانش) را قتل‌عام می‌کنند.

***

فساد و فحشا و خیانت به همسر و خانواده در بین زنان، به ویژه درباریان و اشراف امری رایج است و اگر کسی پاک بماند، مورد استهزاء و تمسخر قرار می‌گیرد.

رشوه و فساد در تمام بخش‌های اداری و حکومتی، از بالاترین رده‌ها تا پایین‌ترین رتبه‌ها، ریشه دوانده و انسان پاک و پاکدست و سالم کیمیا است.

کلیسا و نهادهای مذهبی آن دوران نیز، دست کمی از ادارات و مردم ندارند و به جای کمک به تطهیر و پاکی روابط بین آنان، خود به فساد و رشوه و فحشا و ... دامن می‌زنند.

خلاصه وضعیت آن روزگار روسیه بسیار وحشتناک است و تنها تعداد کمی از مردم به فکر تلاش برای اصلاح امور هستند و بقیه در منجلاب فساد غوطه‌ورند.

نویسنده و در پی او مترجم؛ هنگام توصیف برخی موارد، جزئیاتی را بیان نموده اند که به نظر زاید و غیرلازم است و با اشاره‌ای می‌توانست مفهوم را برساند و شرح مفصل این بخش‌ها آزاردهنده بود.

متن کتاب بسیار طولانی بود و واقعا خواندنش اذیتم کرد، چون عینک می‌زنم و کتاب کاغذی که نباشد، واقعا خواندن از روی کامپیوتر، واقعا دشوار و آزاردهنده است. حرف خواندن مطلب از روی گوشی را که ابدا نباید زد!

این داستان هم پرکشش بود و جذاب؛ اما پس از ساعت‌ها وقت گذاشتن و خواندن کتاب و اتمام مطالعه، ابدا احساس خوبی ندارم. امیدوارم روزی به این رمان‌های تاریخی علاقه‌مند شوم!
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

20