kikiiiiiikikiiiiiiدنبال کردن@kikiiiiii5 دنبال شده5 دنبال کنندهکتابدوست(79 کتاب)0امتیازدنبال کردن 1یادداشت75امتیاز0لیستکتابخانهنمایش کتابخانهخواندهام79 کتابدر حال خواندن0 کتابخواهم خواند1 کتابیادداشتهاkikiiiiiiزوربای یونانینیکوس کازانتزاکیس3.738 تقابل دو شخصیت متفاوت، تقابل مطالعه و تجربه. زوربا پیر مردی با تجربه ولی بی سواد نترس، جاهل و بی اعتقاد در مقابل مردی جوان که همان راویست و دقیقا نقطه مقابل زورباست. با سواد و اهل مطالعه و بدون هر گونه سرکشیای. فلسفه زندگی زوربا شخصیت اصلی داستان فرا از یه اسم و شخصیت بود برا من. مفهوم آزادی و لذت از زندگی رو برام معنی کرد. زندگی و درک اون رو برای من تغییر داد. نیکوس کازانتزاکیس خالق زوربا واقعا جسارت به خرج داده. بارها شاهد تیکه های این نویسنده به ادیان و خرافات و اعتقادات مردم بودیم. کاری که جرأت و جربزه بسیاری میخواد. ترجمه محمد قاضی پدر ترجمه ایران جذابیت کتاب رو چند برابر کرده. کسی که در مقدمه کتاب خود رو زوربای ایرانی خطاب میکنه. مقدمه خواندنی و زیبای مترجم از زندگی زوربا طور خود جذابیت داستان رو براتون چند برابر میکنه. سنجش بعضی از جملات داستان با ضرب المثل و اشعار شاعرانی چون حافظ، سعدی، خیام ومولانا طوری بموقع و شایسته بود که گاهی اوقات به اصل نوشته شک میکردم. انگار اول نظمی بوده و نویسنده به نثر تبدیلش کرده. این کتاب رو با ترجمه زوربای ایرانی بخونید تا معنی واقعی زوربا بودن رو درک کنید. 06باشگاههااین کاربر هنوز باشگاهی ندارد.چالشهااین کاربر هنوز در چالشی شرکت نکرده است.بریدههای کتابkikiiiiiiسرخ و سیاهاستاندال3.98صفحۀ 590آدم هایی که تمجید میکنیم چیزی نیستند جز اراذلی که این اقبال را داشتند که حین ارتکاب جرم غافلگیر نشده اند. - سرخ و سیاه استاندال01فعالیتهاkikiiiiii امتیاز داد.1402/10/14شب های روشنفیودور داستایفسکی3.8149 00kikiiiiii کتاب را تمام کرد.1402/10/14شب های روشنفیودور داستایفسکی3.814900kikiiiiii امتیاز داد.1402/10/14آقای فوج.ام. کوتسی3.01 00kikiiiiii کتاب را تمام کرد.1402/10/14آقای فوج.ام. کوتسی3.0100kikiiiiii امتیاز داد.1402/10/10سرگذشت هکلبری فینمارک تواین4.07 00kikiiiiii کتاب را تمام کرد.1402/10/10سرگذشت هکلبری فینمارک تواین4.0700kikiiiiii میخواهد بخواند.1402/10/04انسانهای میمون نماژول ورن3.0100kikiiiiii پسندید.مهرداد محمدی یادداشت نوشت.1401/09/23زوربای یونانینیکوس کازانتزاکیس3.738 دست های تو را گرفتم، با آنکه نبودی. و گرم شدم، با آنکه نیستی. لعنت به خیال با بال های شکسته اش... _ سلام و درود. _ کتاب زوربای یونانی اثر کازانتزاکیس، ترجمه جناب قاضی. کتاب، تقابل 2 انسان که دارای دو فلسفه دو جهانبینی و دو نگاه متفاوت به زندگی دارند. یکی آلکسیس زوربا فردی خوشگذران، شاد، ابن الوقت و معتقد به امر لذت است و هر کاری را برای رسیدن به این هدف مجاز می داند. هیچ وقت دچار تکرار نمی شود و هر روز همه چیز را انگار بار اول است که می بیند و سر ذوق می آید. جسور و بی پرواست. دیگری، راوی یا همان ارباب، فردی است کتاب خوان که تعالیم بودا را دنبال می کند، دانته می خواند، درگیر مبارزه با نفس خود است، ولی در دل به فلسفه ی زوربا معتقد است و راه و روش زوربا را صحیح میداند. زوربا فردی است بی سواد ولی دنیادیده که قدم به قدم اربابش را به تکامل نزدیک و چشمش را به حقیقت باز می کند(که همانا دنیا فانی، پوچ و بی ارزش است) کتاب فارغ از ساختار روایی، بیشتر در بند محتوا و معناست و می خواهد بگوید: ( غلام همت آنم که زیر چرخ کبود...... ز هر چه رنگ تعلق پذیرد آزاد است) کازانتزاکیس در سال هزارو نهصدو پنجاه وهفت در سن 74 سالگی با یک رای کمتر نسبت به آلبر کامو جایزه ی نوبل را از دست داد. بریده ای از کتاب: زوربا با دهان باز به آسمان نگریست، گویی اولین بار است که آسمان را نظاره می کند. زمزمه کنان پرسید: آن بالا چه خبر است و چه حوادثی روی می دهند؟! ارباب، می توانی بگویی معنای تمام این کارها چیست؟ این همه چرخ ها را کدام دست می چرخاند؟ و برای چه؟ چرا مردم باید بمیرند؟ خجالت زده گفتم: نمی دانم. زوربا که چشمانش از تعجب گرد شده بود گفت: پس آن همه کتابهای لعنتی که خوانده ای به چه دردمیخورد؟ چرا اصلا آنها را می خوانی؟ اگر کتابها جواب این مسائل را به تو نمی دهند پس چه به تو می آموزند؟ گفتم: آنها درباره ی رنج و سرگشتگی و حیرت انسانی گفتگو می کنند که نمی تواند به سئوالی که هم اکنون تو کردی پاسخ بدهد. _ عشق بسی نیرومندتر از مرگ است. _ همه ی آدم ها جنون خاص خود را دارند، و اما بزرگترین جنون به عقیده ی من آن است که آدم جنون نداشته باشد. خوشحالم از این که این کتاب را خوانده ام. با مهر. 238kikiiiiii پسندید.نرگس یادداشت نوشت.1402/09/27زوربای یونانینیکوس کازانتزاکیس3.738 رمانی در ستایش زندگی.. داستان با تقابل دو شخصیتِ متفاوتِ باهم شروع میشه؛ نویسنده سیر داستانی خاصی رو دنبال نمیکنه و بیشتر داستان حول محور مکالمهی این دو فرد (راوی یا ارباب و زوربا) پیش میره. زوربا مردی بیسواد، خشن، نترس، تجربهگرا،بیتعصب،بی ایمان و خوشگذران. و ارباب مردی باسواد، متین، ترسو، کمالگرا، متعصب، با ایمان و ریاضتکِش. نزدیکی و دوستی اتفاقی این دو نفر باهم، تعامل و تأثیراتشون روی هم بنمایهی اصلی کتابه؛ تقابلی که برام جالب بود و باعث شد کتابو ادامه بدم. شاید شنیده باشید که این یک رمان مردانه (یا ضد زن) هست. البته که من هم یک زنم و خیلی از دیالوگها و اعتقادات رو دوست نداشتم، اما فکر نمیکنم به این سادگیها باشه! با انتقادی که نویسنده به کشیشها، کلیسا، مذهب و سنتهای مردم اون زمان میکنه، در حال نمایش دادن اشتباهات، اعتقادات و باور به خرافاتِ مردم اون زمانه هست که مثالهای زیادی هم داخل کتاب هست. همونطور که زن رو بد جلوه میده (وگاهی تا حد رفع شهوت پایین میاره) گاهی اون رو بالا میبره و میگه که زندگی مرد بدون زن عملاً غیرممکنه. ❌یک مثال از داخل داستان: هشدار اسپویل مثلا مردم مذهبیِ این زمانه، در روز “عید پاک” ، زنی رو به جرم رد کردن خواستگارانش به قتل میرسونن!!❌ خلاصه از شخصیتهای متفاوتی که نویسنده ساخته؛ که یکی عاقل و دیگری دیوانه، یکی فیلسوف و دیگری بیسواد، یکی بشاش و دیگری خموده و.. ( که حتی گاهی این صفات بین دو شخصیت جابجا میشه: مثلا ارباب به عنوان فیلسوف کتابخوار پرداخته شده اما سوالات فلسفی رو زوربا میپرسه..) میشه به این نتیجه رسید که نباید خودتون رو با برداشت منفی ازین کتاب اذیت کنین :)) گاهی لازمه کسی بهمون تلنگر بزنه تا دوباره به خطِ زندگی برگردیم، پس امیدوارم تو مسیر زندگیتون به زوربا(ها)ی عاشقِ زندگی بَربُخورید ^~^❤️✨ ترجمهی آقای محمدقاضی (زوربای ایرانی) با ضرب المثلهای فارسی و پاورقیهایی با اشعار خیام، عالی بود. حتی برای بعضی ضربالمثلها اصل متن هم تو پاورقی آورده شده! والبته هنوز فیلمی که بر اساس این کتاب ساخته شده رو ندیدم، که بعد به این یادداشت اضافه میکنم D: 430kikiiiiii یادداشت نوشت.1402/10/04زوربای یونانینیکوس کازانتزاکیس3.738 تقابل دو شخصیت متفاوت، تقابل مطالعه و تجربه. زوربا پیر مردی با تجربه ولی بی سواد نترس، جاهل و بی اعتقاد در مقابل مردی جوان که همان راویست و دقیقا نقطه مقابل زورباست. با سواد و اهل مطالعه و بدون هر گونه سرکشیای. فلسفه زندگی زوربا شخصیت اصلی داستان فرا از یه اسم و شخصیت بود برا من. مفهوم آزادی و لذت از زندگی رو برام معنی کرد. زندگی و درک اون رو برای من تغییر داد. نیکوس کازانتزاکیس خالق زوربا واقعا جسارت به خرج داده. بارها شاهد تیکه های این نویسنده به ادیان و خرافات و اعتقادات مردم بودیم. کاری که جرأت و جربزه بسیاری میخواد. ترجمه محمد قاضی پدر ترجمه ایران جذابیت کتاب رو چند برابر کرده. کسی که در مقدمه کتاب خود رو زوربای ایرانی خطاب میکنه. مقدمه خواندنی و زیبای مترجم از زندگی زوربا طور خود جذابیت داستان رو براتون چند برابر میکنه. سنجش بعضی از جملات داستان با ضرب المثل و اشعار شاعرانی چون حافظ، سعدی، خیام ومولانا طوری بموقع و شایسته بود که گاهی اوقات به اصل نوشته شک میکردم. انگار اول نظمی بوده و نویسنده به نثر تبدیلش کرده. این کتاب رو با ترجمه زوربای ایرانی بخونید تا معنی واقعی زوربا بودن رو درک کنید. 06kikiiiiii کتاب را تمام کرد.1402/10/04زوربای یونانینیکوس کازانتزاکیس3.73800kikiiiiii امتیاز داد.1402/10/03آخرین روز یک محکوم به همراه کلود بی نواویکتور هوگو4.025 00kikiiiiii کتاب را تمام کرد.1402/10/03آخرین روز یک محکوم به همراه کلود بی نواویکتور هوگو4.02500kikiiiiii میخواهد بخواند.1402/10/03شاهزاده کاسپینسی. اس. لوییس4.0300kikiiiiii امتیاز داد.1402/10/03شاهزاده کاسپینسی. اس. لوییس4.03 01kikiiiiii کتاب را تمام کرد.1402/10/03شاهزاده کاسپینسی. اس. لوییس4.0300kikiiiiii امتیاز داد.1402/10/03صندلی نقره ایسی. اس. لوییس4.22 00kikiiiiii کتاب را تمام کرد.1402/10/03صندلی نقره ایسی. اس. لوییس4.2200kikiiiiii کتاب را تمام کرد.1402/10/03صندلی نقره ایسی. اس. لوییس4.2200kikiiiiii امتیاز داد.1402/10/03سفر کشتی بامدادنوردسی. اس. لوییس3.85 00
kikiiiiiikikiiiiiiدنبال کردن@kikiiiiii5 دنبال شده5 دنبال کنندهکتابدوست(79 کتاب)0امتیازدنبال کردن 1یادداشت75امتیاز0لیستکتابخانهنمایش کتابخانهخواندهام79 کتابدر حال خواندن0 کتابخواهم خواند1 کتابیادداشتهاkikiiiiiiزوربای یونانینیکوس کازانتزاکیس3.738 تقابل دو شخصیت متفاوت، تقابل مطالعه و تجربه. زوربا پیر مردی با تجربه ولی بی سواد نترس، جاهل و بی اعتقاد در مقابل مردی جوان که همان راویست و دقیقا نقطه مقابل زورباست. با سواد و اهل مطالعه و بدون هر گونه سرکشیای. فلسفه زندگی زوربا شخصیت اصلی داستان فرا از یه اسم و شخصیت بود برا من. مفهوم آزادی و لذت از زندگی رو برام معنی کرد. زندگی و درک اون رو برای من تغییر داد. نیکوس کازانتزاکیس خالق زوربا واقعا جسارت به خرج داده. بارها شاهد تیکه های این نویسنده به ادیان و خرافات و اعتقادات مردم بودیم. کاری که جرأت و جربزه بسیاری میخواد. ترجمه محمد قاضی پدر ترجمه ایران جذابیت کتاب رو چند برابر کرده. کسی که در مقدمه کتاب خود رو زوربای ایرانی خطاب میکنه. مقدمه خواندنی و زیبای مترجم از زندگی زوربا طور خود جذابیت داستان رو براتون چند برابر میکنه. سنجش بعضی از جملات داستان با ضرب المثل و اشعار شاعرانی چون حافظ، سعدی، خیام ومولانا طوری بموقع و شایسته بود که گاهی اوقات به اصل نوشته شک میکردم. انگار اول نظمی بوده و نویسنده به نثر تبدیلش کرده. این کتاب رو با ترجمه زوربای ایرانی بخونید تا معنی واقعی زوربا بودن رو درک کنید. 06باشگاههااین کاربر هنوز باشگاهی ندارد.چالشهااین کاربر هنوز در چالشی شرکت نکرده است.بریدههای کتابkikiiiiiiسرخ و سیاهاستاندال3.98صفحۀ 590آدم هایی که تمجید میکنیم چیزی نیستند جز اراذلی که این اقبال را داشتند که حین ارتکاب جرم غافلگیر نشده اند. - سرخ و سیاه استاندال01فعالیتهاkikiiiiii امتیاز داد.1402/10/14شب های روشنفیودور داستایفسکی3.8149 00kikiiiiii کتاب را تمام کرد.1402/10/14شب های روشنفیودور داستایفسکی3.814900kikiiiiii امتیاز داد.1402/10/14آقای فوج.ام. کوتسی3.01 00kikiiiiii کتاب را تمام کرد.1402/10/14آقای فوج.ام. کوتسی3.0100kikiiiiii امتیاز داد.1402/10/10سرگذشت هکلبری فینمارک تواین4.07 00kikiiiiii کتاب را تمام کرد.1402/10/10سرگذشت هکلبری فینمارک تواین4.0700kikiiiiii میخواهد بخواند.1402/10/04انسانهای میمون نماژول ورن3.0100kikiiiiii پسندید.مهرداد محمدی یادداشت نوشت.1401/09/23زوربای یونانینیکوس کازانتزاکیس3.738 دست های تو را گرفتم، با آنکه نبودی. و گرم شدم، با آنکه نیستی. لعنت به خیال با بال های شکسته اش... _ سلام و درود. _ کتاب زوربای یونانی اثر کازانتزاکیس، ترجمه جناب قاضی. کتاب، تقابل 2 انسان که دارای دو فلسفه دو جهانبینی و دو نگاه متفاوت به زندگی دارند. یکی آلکسیس زوربا فردی خوشگذران، شاد، ابن الوقت و معتقد به امر لذت است و هر کاری را برای رسیدن به این هدف مجاز می داند. هیچ وقت دچار تکرار نمی شود و هر روز همه چیز را انگار بار اول است که می بیند و سر ذوق می آید. جسور و بی پرواست. دیگری، راوی یا همان ارباب، فردی است کتاب خوان که تعالیم بودا را دنبال می کند، دانته می خواند، درگیر مبارزه با نفس خود است، ولی در دل به فلسفه ی زوربا معتقد است و راه و روش زوربا را صحیح میداند. زوربا فردی است بی سواد ولی دنیادیده که قدم به قدم اربابش را به تکامل نزدیک و چشمش را به حقیقت باز می کند(که همانا دنیا فانی، پوچ و بی ارزش است) کتاب فارغ از ساختار روایی، بیشتر در بند محتوا و معناست و می خواهد بگوید: ( غلام همت آنم که زیر چرخ کبود...... ز هر چه رنگ تعلق پذیرد آزاد است) کازانتزاکیس در سال هزارو نهصدو پنجاه وهفت در سن 74 سالگی با یک رای کمتر نسبت به آلبر کامو جایزه ی نوبل را از دست داد. بریده ای از کتاب: زوربا با دهان باز به آسمان نگریست، گویی اولین بار است که آسمان را نظاره می کند. زمزمه کنان پرسید: آن بالا چه خبر است و چه حوادثی روی می دهند؟! ارباب، می توانی بگویی معنای تمام این کارها چیست؟ این همه چرخ ها را کدام دست می چرخاند؟ و برای چه؟ چرا مردم باید بمیرند؟ خجالت زده گفتم: نمی دانم. زوربا که چشمانش از تعجب گرد شده بود گفت: پس آن همه کتابهای لعنتی که خوانده ای به چه دردمیخورد؟ چرا اصلا آنها را می خوانی؟ اگر کتابها جواب این مسائل را به تو نمی دهند پس چه به تو می آموزند؟ گفتم: آنها درباره ی رنج و سرگشتگی و حیرت انسانی گفتگو می کنند که نمی تواند به سئوالی که هم اکنون تو کردی پاسخ بدهد. _ عشق بسی نیرومندتر از مرگ است. _ همه ی آدم ها جنون خاص خود را دارند، و اما بزرگترین جنون به عقیده ی من آن است که آدم جنون نداشته باشد. خوشحالم از این که این کتاب را خوانده ام. با مهر. 238kikiiiiii پسندید.نرگس یادداشت نوشت.1402/09/27زوربای یونانینیکوس کازانتزاکیس3.738 رمانی در ستایش زندگی.. داستان با تقابل دو شخصیتِ متفاوتِ باهم شروع میشه؛ نویسنده سیر داستانی خاصی رو دنبال نمیکنه و بیشتر داستان حول محور مکالمهی این دو فرد (راوی یا ارباب و زوربا) پیش میره. زوربا مردی بیسواد، خشن، نترس، تجربهگرا،بیتعصب،بی ایمان و خوشگذران. و ارباب مردی باسواد، متین، ترسو، کمالگرا، متعصب، با ایمان و ریاضتکِش. نزدیکی و دوستی اتفاقی این دو نفر باهم، تعامل و تأثیراتشون روی هم بنمایهی اصلی کتابه؛ تقابلی که برام جالب بود و باعث شد کتابو ادامه بدم. شاید شنیده باشید که این یک رمان مردانه (یا ضد زن) هست. البته که من هم یک زنم و خیلی از دیالوگها و اعتقادات رو دوست نداشتم، اما فکر نمیکنم به این سادگیها باشه! با انتقادی که نویسنده به کشیشها، کلیسا، مذهب و سنتهای مردم اون زمان میکنه، در حال نمایش دادن اشتباهات، اعتقادات و باور به خرافاتِ مردم اون زمانه هست که مثالهای زیادی هم داخل کتاب هست. همونطور که زن رو بد جلوه میده (وگاهی تا حد رفع شهوت پایین میاره) گاهی اون رو بالا میبره و میگه که زندگی مرد بدون زن عملاً غیرممکنه. ❌یک مثال از داخل داستان: هشدار اسپویل مثلا مردم مذهبیِ این زمانه، در روز “عید پاک” ، زنی رو به جرم رد کردن خواستگارانش به قتل میرسونن!!❌ خلاصه از شخصیتهای متفاوتی که نویسنده ساخته؛ که یکی عاقل و دیگری دیوانه، یکی فیلسوف و دیگری بیسواد، یکی بشاش و دیگری خموده و.. ( که حتی گاهی این صفات بین دو شخصیت جابجا میشه: مثلا ارباب به عنوان فیلسوف کتابخوار پرداخته شده اما سوالات فلسفی رو زوربا میپرسه..) میشه به این نتیجه رسید که نباید خودتون رو با برداشت منفی ازین کتاب اذیت کنین :)) گاهی لازمه کسی بهمون تلنگر بزنه تا دوباره به خطِ زندگی برگردیم، پس امیدوارم تو مسیر زندگیتون به زوربا(ها)ی عاشقِ زندگی بَربُخورید ^~^❤️✨ ترجمهی آقای محمدقاضی (زوربای ایرانی) با ضرب المثلهای فارسی و پاورقیهایی با اشعار خیام، عالی بود. حتی برای بعضی ضربالمثلها اصل متن هم تو پاورقی آورده شده! والبته هنوز فیلمی که بر اساس این کتاب ساخته شده رو ندیدم، که بعد به این یادداشت اضافه میکنم D: 430kikiiiiii یادداشت نوشت.1402/10/04زوربای یونانینیکوس کازانتزاکیس3.738 تقابل دو شخصیت متفاوت، تقابل مطالعه و تجربه. زوربا پیر مردی با تجربه ولی بی سواد نترس، جاهل و بی اعتقاد در مقابل مردی جوان که همان راویست و دقیقا نقطه مقابل زورباست. با سواد و اهل مطالعه و بدون هر گونه سرکشیای. فلسفه زندگی زوربا شخصیت اصلی داستان فرا از یه اسم و شخصیت بود برا من. مفهوم آزادی و لذت از زندگی رو برام معنی کرد. زندگی و درک اون رو برای من تغییر داد. نیکوس کازانتزاکیس خالق زوربا واقعا جسارت به خرج داده. بارها شاهد تیکه های این نویسنده به ادیان و خرافات و اعتقادات مردم بودیم. کاری که جرأت و جربزه بسیاری میخواد. ترجمه محمد قاضی پدر ترجمه ایران جذابیت کتاب رو چند برابر کرده. کسی که در مقدمه کتاب خود رو زوربای ایرانی خطاب میکنه. مقدمه خواندنی و زیبای مترجم از زندگی زوربا طور خود جذابیت داستان رو براتون چند برابر میکنه. سنجش بعضی از جملات داستان با ضرب المثل و اشعار شاعرانی چون حافظ، سعدی، خیام ومولانا طوری بموقع و شایسته بود که گاهی اوقات به اصل نوشته شک میکردم. انگار اول نظمی بوده و نویسنده به نثر تبدیلش کرده. این کتاب رو با ترجمه زوربای ایرانی بخونید تا معنی واقعی زوربا بودن رو درک کنید. 06kikiiiiii کتاب را تمام کرد.1402/10/04زوربای یونانینیکوس کازانتزاکیس3.73800kikiiiiii امتیاز داد.1402/10/03آخرین روز یک محکوم به همراه کلود بی نواویکتور هوگو4.025 00kikiiiiii کتاب را تمام کرد.1402/10/03آخرین روز یک محکوم به همراه کلود بی نواویکتور هوگو4.02500kikiiiiii میخواهد بخواند.1402/10/03شاهزاده کاسپینسی. اس. لوییس4.0300kikiiiiii امتیاز داد.1402/10/03شاهزاده کاسپینسی. اس. لوییس4.03 01kikiiiiii کتاب را تمام کرد.1402/10/03شاهزاده کاسپینسی. اس. لوییس4.0300kikiiiiii امتیاز داد.1402/10/03صندلی نقره ایسی. اس. لوییس4.22 00kikiiiiii کتاب را تمام کرد.1402/10/03صندلی نقره ایسی. اس. لوییس4.2200kikiiiiii کتاب را تمام کرد.1402/10/03صندلی نقره ایسی. اس. لوییس4.2200kikiiiiii امتیاز داد.1402/10/03سفر کشتی بامدادنوردسی. اس. لوییس3.85 00
kikiiiiii پسندید.مهرداد محمدی یادداشت نوشت.1401/09/23زوربای یونانینیکوس کازانتزاکیس3.738 دست های تو را گرفتم، با آنکه نبودی. و گرم شدم، با آنکه نیستی. لعنت به خیال با بال های شکسته اش... _ سلام و درود. _ کتاب زوربای یونانی اثر کازانتزاکیس، ترجمه جناب قاضی. کتاب، تقابل 2 انسان که دارای دو فلسفه دو جهانبینی و دو نگاه متفاوت به زندگی دارند. یکی آلکسیس زوربا فردی خوشگذران، شاد، ابن الوقت و معتقد به امر لذت است و هر کاری را برای رسیدن به این هدف مجاز می داند. هیچ وقت دچار تکرار نمی شود و هر روز همه چیز را انگار بار اول است که می بیند و سر ذوق می آید. جسور و بی پرواست. دیگری، راوی یا همان ارباب، فردی است کتاب خوان که تعالیم بودا را دنبال می کند، دانته می خواند، درگیر مبارزه با نفس خود است، ولی در دل به فلسفه ی زوربا معتقد است و راه و روش زوربا را صحیح میداند. زوربا فردی است بی سواد ولی دنیادیده که قدم به قدم اربابش را به تکامل نزدیک و چشمش را به حقیقت باز می کند(که همانا دنیا فانی، پوچ و بی ارزش است) کتاب فارغ از ساختار روایی، بیشتر در بند محتوا و معناست و می خواهد بگوید: ( غلام همت آنم که زیر چرخ کبود...... ز هر چه رنگ تعلق پذیرد آزاد است) کازانتزاکیس در سال هزارو نهصدو پنجاه وهفت در سن 74 سالگی با یک رای کمتر نسبت به آلبر کامو جایزه ی نوبل را از دست داد. بریده ای از کتاب: زوربا با دهان باز به آسمان نگریست، گویی اولین بار است که آسمان را نظاره می کند. زمزمه کنان پرسید: آن بالا چه خبر است و چه حوادثی روی می دهند؟! ارباب، می توانی بگویی معنای تمام این کارها چیست؟ این همه چرخ ها را کدام دست می چرخاند؟ و برای چه؟ چرا مردم باید بمیرند؟ خجالت زده گفتم: نمی دانم. زوربا که چشمانش از تعجب گرد شده بود گفت: پس آن همه کتابهای لعنتی که خوانده ای به چه دردمیخورد؟ چرا اصلا آنها را می خوانی؟ اگر کتابها جواب این مسائل را به تو نمی دهند پس چه به تو می آموزند؟ گفتم: آنها درباره ی رنج و سرگشتگی و حیرت انسانی گفتگو می کنند که نمی تواند به سئوالی که هم اکنون تو کردی پاسخ بدهد. _ عشق بسی نیرومندتر از مرگ است. _ همه ی آدم ها جنون خاص خود را دارند، و اما بزرگترین جنون به عقیده ی من آن است که آدم جنون نداشته باشد. خوشحالم از این که این کتاب را خوانده ام. با مهر. 238
kikiiiiii پسندید.نرگس یادداشت نوشت.1402/09/27زوربای یونانینیکوس کازانتزاکیس3.738 رمانی در ستایش زندگی.. داستان با تقابل دو شخصیتِ متفاوتِ باهم شروع میشه؛ نویسنده سیر داستانی خاصی رو دنبال نمیکنه و بیشتر داستان حول محور مکالمهی این دو فرد (راوی یا ارباب و زوربا) پیش میره. زوربا مردی بیسواد، خشن، نترس، تجربهگرا،بیتعصب،بی ایمان و خوشگذران. و ارباب مردی باسواد، متین، ترسو، کمالگرا، متعصب، با ایمان و ریاضتکِش. نزدیکی و دوستی اتفاقی این دو نفر باهم، تعامل و تأثیراتشون روی هم بنمایهی اصلی کتابه؛ تقابلی که برام جالب بود و باعث شد کتابو ادامه بدم. شاید شنیده باشید که این یک رمان مردانه (یا ضد زن) هست. البته که من هم یک زنم و خیلی از دیالوگها و اعتقادات رو دوست نداشتم، اما فکر نمیکنم به این سادگیها باشه! با انتقادی که نویسنده به کشیشها، کلیسا، مذهب و سنتهای مردم اون زمان میکنه، در حال نمایش دادن اشتباهات، اعتقادات و باور به خرافاتِ مردم اون زمانه هست که مثالهای زیادی هم داخل کتاب هست. همونطور که زن رو بد جلوه میده (وگاهی تا حد رفع شهوت پایین میاره) گاهی اون رو بالا میبره و میگه که زندگی مرد بدون زن عملاً غیرممکنه. ❌یک مثال از داخل داستان: هشدار اسپویل مثلا مردم مذهبیِ این زمانه، در روز “عید پاک” ، زنی رو به جرم رد کردن خواستگارانش به قتل میرسونن!!❌ خلاصه از شخصیتهای متفاوتی که نویسنده ساخته؛ که یکی عاقل و دیگری دیوانه، یکی فیلسوف و دیگری بیسواد، یکی بشاش و دیگری خموده و.. ( که حتی گاهی این صفات بین دو شخصیت جابجا میشه: مثلا ارباب به عنوان فیلسوف کتابخوار پرداخته شده اما سوالات فلسفی رو زوربا میپرسه..) میشه به این نتیجه رسید که نباید خودتون رو با برداشت منفی ازین کتاب اذیت کنین :)) گاهی لازمه کسی بهمون تلنگر بزنه تا دوباره به خطِ زندگی برگردیم، پس امیدوارم تو مسیر زندگیتون به زوربا(ها)ی عاشقِ زندگی بَربُخورید ^~^❤️✨ ترجمهی آقای محمدقاضی (زوربای ایرانی) با ضرب المثلهای فارسی و پاورقیهایی با اشعار خیام، عالی بود. حتی برای بعضی ضربالمثلها اصل متن هم تو پاورقی آورده شده! والبته هنوز فیلمی که بر اساس این کتاب ساخته شده رو ندیدم، که بعد به این یادداشت اضافه میکنم D: 430
kikiiiiii یادداشت نوشت.1402/10/04زوربای یونانینیکوس کازانتزاکیس3.738 تقابل دو شخصیت متفاوت، تقابل مطالعه و تجربه. زوربا پیر مردی با تجربه ولی بی سواد نترس، جاهل و بی اعتقاد در مقابل مردی جوان که همان راویست و دقیقا نقطه مقابل زورباست. با سواد و اهل مطالعه و بدون هر گونه سرکشیای. فلسفه زندگی زوربا شخصیت اصلی داستان فرا از یه اسم و شخصیت بود برا من. مفهوم آزادی و لذت از زندگی رو برام معنی کرد. زندگی و درک اون رو برای من تغییر داد. نیکوس کازانتزاکیس خالق زوربا واقعا جسارت به خرج داده. بارها شاهد تیکه های این نویسنده به ادیان و خرافات و اعتقادات مردم بودیم. کاری که جرأت و جربزه بسیاری میخواد. ترجمه محمد قاضی پدر ترجمه ایران جذابیت کتاب رو چند برابر کرده. کسی که در مقدمه کتاب خود رو زوربای ایرانی خطاب میکنه. مقدمه خواندنی و زیبای مترجم از زندگی زوربا طور خود جذابیت داستان رو براتون چند برابر میکنه. سنجش بعضی از جملات داستان با ضرب المثل و اشعار شاعرانی چون حافظ، سعدی، خیام ومولانا طوری بموقع و شایسته بود که گاهی اوقات به اصل نوشته شک میکردم. انگار اول نظمی بوده و نویسنده به نثر تبدیلش کرده. این کتاب رو با ترجمه زوربای ایرانی بخونید تا معنی واقعی زوربا بودن رو درک کنید. 06