سفر کشتی بامدادنورد
"ادموند" و "لوسی" را برای تعطیلات نزد پسرخاله ی بداخلاق شان، "اوستس"، می فرستد. اوستس، ادموند و لوسی را مسخره می کند، زیرا بچه ها همیشه درباره ی یک سرزمین خیالی به نام "مارینا" صحبت می کنند. در همین لحظه تابلوی یک کشتی بر روی دیوار اتاق، زنده می شود و هر سه کودک، به درون تابلو، به درون نارینا، به درون دریا، به درون کشتی سپیدپیما رانده می شوند. "کاسپین"، در جست وجوی هفت یار وفادار از پدرش که در زمان حکومت عمویش، "میراز"، از کشور تبعید شده بودند، به راه افتاده است و سوگند خورده است که تا آن ها را پیدا نکند، به نارینا بازنگردد. به همین دلیل کشتی سپیدپیما را به آب انداخته و عازم دریاهای دوردست و ناشناخته شده است؛ دریاهایی که کسی تاکنون چیزی از آن ها نشنیده. ادموند و لوسی و اوستس باید به کاسپین کمک کنند و خود نیز در این سفر با ماجراهای حیرت انگیزی روبه رو شوند و چیزهای بسیاری بیاموزند.
لیستهای مرتبط به سفر کشتی بامدادنورد
یادداشتهای مرتبط به سفر کشتی بامدادنورد