با تعجب گفتم:(( داستان زندگی ام؟ چه داستانی؟ کی به شما گفت که زندگی من داستانی دارد؟ من هیچ داستانی ندارم که ...))

آدم هارا فقط یک بار از دست نمی‌دهی.با شنیدنِ آهنگی که تورا به یاد لبخند آن‌ها می‌اندازد دوباره آن‌هارا از دست می‌دهی.با گذشتن از کنار نشانه‌ای قدیمی.خندیدن به جوکی که اگر آن‌ها بودند به آن می‌خندیدند.بارها و بارها آن‌هارا از دست می‌دهی.

My pops once said goodbye is the most impossible possible

حقیقت این است که من به هیچ عنوان از شب نمی‌ترسم. من در شب زندگی میکنم چشم هایت کم کم به شب عادت می‌کنند. دست هایت به اینکه بوسیده نشوند عادت میکنند و قلبت بی حس می شود و همان طور هم می‌ماند شب آن طور که فکر میکنم دشمن من نیست. وقتی خورشیدت خاموش میشود، ناخود آگاه شب از راه می رسد.

تو نورِ من، عشقِ من، دلیلِ من...

اما گاهی اوقات پدر و مادر‌ها اون چیزی که دلشون می‌خواد بچه‌شون باشه رو بیشتر از اون چیزی که واقعاً هست دوست دارن.

در این زندگی چیز های بیشتری از آن چه می توانیم ببینیم وجود دارد و هر یک از ما قادر به انجام کار های شگفت انگیزی هستیم ، بسیار فراتر از آن چیزی که فکر می‌کنیم امکان دارد .

ما سرنوشت خودمان را کنترل میکنیم .

این که یه حقه جواب بده یا نده ، فقط به من بستگی داره . مهم نیست که دیگران چی میگن ، چیکار می کنن یا فکرشون چیه

مردم فقط چیزی رو می بینن که فکر می کنن وجود داره ، نه چیزی که واقعا اون جاست

تو فقط با یه چیز می تونی این نور کوچیک رو به یه گلوله آتشین بزرگ تبدیل کنی : با ذهنت

احساسات غلط و درست ندارن ، اونا فقط احساساتن

گاهی لازمه از فکر کردن درباره ی چیزایی که باید بگیم ، دست برداریم و فقط چیزی رو بگیم که لازمه