مسیو ابراهیم
خدای عزیز! پسرک مرد. من هم چنان به همدمی و سرگرم کردن اطفال بیمار خواهم پرداخت. اما برای هیچ کس مامی روز نخواهم بود. فقط اسکار بود که مرا مامی رز می دانست. شمعی بود که امروز صبح خاموش شد. در نیم ساعتی که پدر و مادرش و من رفته بودیم قهوه ای بخوریم. او در غیبت ما مرد و من گمان می کنم که در انتظار همین چند دقیقه بود تا ما را از مشاهده مرگ خود معاف دارد. انگار می خواست ما خشونت کنده شدنش را از زندگی نبینیم. در حقیقت او بود که از ما محافظت می کرد.
بریدۀ کتابهای مرتبط به مسیو ابراهیم
نمایش همهیادداشتهای مرتبط به مسیو ابراهیم