بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

جان شیفته: جلد اول و دوم

جان شیفته: جلد اول و دوم

جان شیفته: جلد اول و دوم

رومن رولان و 1 نفر دیگر
4.3
24 نفر |
8 یادداشت
جلد 1

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

4

خوانده‌ام

41

خواهم خواند

37

کتاب جان شیفته: جلد اول و دوم، مترجم محمود اعتمادزاده ( م. ا. به آذین ).

بریدۀ کتاب‌های مرتبط به جان شیفته: جلد اول و دوم

نمایش همه

لیست‌های مرتبط به جان شیفته: جلد اول و دوم

یادداشت‌های مرتبط به جان شیفته: جلد اول و دوم

                جان شیفته جلد۱
متن زیر حاوی فاش شدن بخش‌هایی از داستان است.
ص۲۳۳ « در زندگی باید اشتباه کرد. اشتباه کردن یعنی شناختن. باید شناخت»
این توصیه مارسل به آنت‌ ریوی‌یر است پس از آن که آنت‌ تقریبا ناخواسته به نامزدی روژه درآمده و بعد در حالی که روح رهاطلب خود را در حصاری گیرافتاده یافته تصمیم به جدایی می‌گیرد. در زمان جدایی از روژه بچه‌دار می‌شود! و بعد در جواب به خواهرش که می‌گفت باید به پدرش حق بدهی بچه‌ را ببیند و یا اجازه بدهی خود بچه انتخاب کند که را می‌خواهد ببیند جواب می‌دهد:«محبت من برای او بس است». آنت در مورد سرکوفت‌های خواهرش که جامعه و طبقه‌ی برژوا کودک خارج از چارچوب ازدواج را برنمی‌تابد پاسخ داد که:«اخلاق را مردها ساخته‌اند» و درنهایت می‌رسیم به جمله‌ای که در ابتدا خواندین. 
آنت ریوی‌یر دختری از طبقه‌ی مرفه که پدر و مادرش را از دست داده و از طریق نامه‌های بجامانده‌ از پدر متوجه می‌شود که او همسر و دختر دیگری داشته است. آنت با خواهر ناتنی‌اش سیلوی آشنا می‌شود و این آشنایی آغازی می‌شود برای خروج آنت از زندگی محصور در خانه‌ی اعیانی خود و آشنا شدن با اجتماع و دیگر افکار. در این میان رومن رولان با چیرگی خارق‌العاده‌ی خود از لایه‌های مختلف، عمیق و گاهی متضاد احساسات و عواطف آنت پرده برمی‌دارد. چنان عشق سودایی او به خواهر، زیبایی‌ها، مردها و... به تصویر کشیده است که مخاطب غرق در این حالات خود را در دریایی مواج و گاه نیمه مواج کششها و تمایلات آنت می‌یابد. آنت در این زندگی تلاش می‌کند خود را پیدا کند و بیشتر خود را در مسیر این عواطف و احساسات قرار می‌دهد و کمتر به بررسی و تحلیل چرایی این حوادث و یا سنجیدن آنها و یافتن مبنایی برای چنگ زدن به آن می‌پردازد. اما یک چیز برای آنت اصل است.و آن روح آزاد و استقلال طلب آنتی است که همچون اسب‌های وحشی دوست دارد در دشت‌ها بتازد و زیر عنان ازدواج یا دیگر قراردادهای‌اجتماعی مرسوم نرود. از این جهت داستان در یک فضای ایده‌آلیست رمانتیک افراطی به پیش می‌رود و احتمالا توصیفات ادبی آن و کاویدن ظرایف روح زنانه‌ی آنت برای مخاطبان این سبک نوشته‌ها بسیار جذاب باشد.
ترجمه‌ی ادبی به‌آذین در ابتدا برای خواننده‌ی معاصر کمی سنگین و شاید بیش از حد ادبی جلوه کند اما با گذشت ۵۰ صفحه به ارزش کار او در انتقال ظرافت‌های قلم‌ رولان خواهید برد.
یک پرسش: اگر این کتاب را مطالعه کرده‌ایم لطفا بفرمایید این حال و هوای عشق سودایی آنت و خیالات او برای رسیدن به چیزی که خودش هم هنوز آن را نمی‌داند یک نقص(بیماری، افراطی‌گری، فاصله گرفتن از واقعیت) حساب می‌شود و یا صرفا از روح زلال و استقلال‌طلب برای بهتر زیستن ناشی می‌شود؟
        

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

زکیه

1400/04/17

            جانِ شیفته، از معدود کتاب هایی که جرعه جرعه خواندنش را با تمام حضور قلب و خاطر دوست می‌داشتم...
رومن رولان نویسنده ایست که در شرح جزییات، ولی به دور از زوائد و حواشی، بسیار حاذق است. او قلمی روان و گیرا دارد. در این کتاب صفحه ای را به خاطر ندارم که خواندنش  ملال‌آور  باشد.
و اما آنِت ریوی یر... قهرمان داستان و شخصیتی قابل باور و تحسین برانگیز... کاراکتری پخته، هم در ساحت عقل و تفکر، هم در ساحت احساس و عاطفه... هم در مقام روزمرگی و معاش، هم در عمیق‌ترین لایه های درونی... اما این پختگی دقیقا در طول داستان زندگی آنت فهمیده می‌شود... این کتاب در جنبه ای از تفاصیلش به روند بیداری زنان فرانسه اشاره می‌کند. 
چیزی در این رمان مرا به خود ملتزم میکرد، و آن آینه بودن آنت برای من بود، آینه ای تمام قد و بی زنگار که مرا با تمام زوایا و خفایای انتخاب ها و تمایلاتم، جسورانه و شوریده مواجه می کرد... دانستم که جانی شیفته‌ام و جای هیچ نوع پشیمانی نیست!
بخوانید و به از نوشیدن چای یا قهوه تان دوچندان متلذذ شوید!
          
            جان شیفته روایت بس شیرین و واقعی از روند یک زندگی است. محوریتش عشق عمیق به پدر، خواهر، دوست، فرزند و نهایت خود است! اما در خلال عشق، تاریخ و فرهنگ است. از فرانسه حدفاصل سالهای قبل جنگ جهانی اول تا قبل جنگ جهانی دوم می‌گوید! از آن تن‌ها و جان‌ها که انقلاب خود را به دست ارتجاع افتاده میبینند و انقلاب اکتبر شوروی رو نظاره‌گر میشوند و بتدریج عاشق آرمان‌های کمونیستی میشوند! 
مردم اروپا و حال و اوضاعشان در آن سالها را عریان به تصویر میکشد..
تب کتاب آنجایی شدیدتر میشود که رومن رولان نویسنده کتاب به ملاقات دو شخصیت اصلی میرود! و تاثیرگذاری کتاب دیگرش را بر شخصیت دوم داستان و عوض شدن زندگی‌اش را بیان میکند!
یا آنجا که در آخرین صفحات کتاب، پیوندی با اولین سطرهای داستان برقرار میشود و ابهام باقیمانده رفع میشود!

جان شیفته روند تحقق مثبت یا منفی آرمان‌های فرد را نشان میدهد! و من این فرد را پُر دوست میداشتم و دارم..! مثل دستی از فراز یک قرن پیش..مثل یک خواهر که داستانش عمق جانم را به لرزه درآورده، سخت تحت تاثیر قرار داده...! اما انگار وقت آنست که بارودخانه‌ی پرخروش او(فامیلی‌اش ریوی‌یر بود که در فرانسه به معنای رودخانه است) خداحافظی کنم:(((
          
بنیامین

1401/07/15

            جان شیفته در ۴ جلد، توسط رومن رولان نوشته شده. رمانی شدیدا مطول و پر از حشو و زائد. بالاخص نقد و بررسی انواع ایسم های رایج اعم از مارکسیسم و غیره. البته با نیم نگاهی به مکاتب اخلاقی.
آنت، جان شیفته این داستان، بانوی قهرمانی که شخصیت وی، در طول داستان، با ماجراها، تعاملات و روابط گوناگون صیقل می خورد. 
آنت برای من شخصیت آشنایی بود. او را خوب می شناسم. بهتر از دیگر خوانندگان کتاب. شاید یگانه انگیزه ام برای اتمام و تورق این ١٧٢٩ صفحه، تکمیل تصور شخصی ام از آنت بود. 
اما هیچ وقت نتوانستم مثل سایرین، جملات قصار و عبارات شاخص رومن رولان را در این کتاب، هایلایت کنم و علامت بزنم. حوصله نداشتم. گاهی اوقات سخت و ثقیل بودند. گاهی اوقات متعلق به زمان ما نبودند. گاهی اوقات هم من خسته و کندذهن بودم. این اواخر که صرفا مکالمه ها و وقایع را سرسری می خواندم و از فلسفه بافی های رولان فرار می کردم. احتمالا ۶ ماهی معطل این کتاب بودم. 
راست و حسینی، در نهایت کتابی نیست که خواندنش را به بقیه توصیه کنم.
          
            تموم شد.
وقتی تموم شد نیاز داشتم مدتی به خلا خیره بشم. نیاز داشتم برم توی بارون بهار قدم بزنم. نیاز داشتم چند ساعت سکوت کنم و همه ی این کارها رو انجام دادم.
حالا نوشتن ازش سخته! مثل وقتیه که عزیزی رو از دست دادی و بخوای همه ی اونچه که باهاش زندگی کردی رو برای دیگران بگی، هزاران هزار کلمه توی مغزت می چرخن و انتخاب کردن از بینشون غیر ممکنه. اما اگر نگم هم دلم می سوزه.
جلد اول (آنت و سیلوی) که تموم شد، فکر کردم خب شبیه هر کتاب عاشقانه ی کلاسیک دیگه ایه دیگه. مثل جین ایر و ربکا و چه و چه. نمی دونستم جلد دو می خواد چی پیش روم بذاره. جلد دو رو که خوندم فهمیدم با چیزی فراتر از اینها طرفم. فهمیدم قصه فقط درباره آنت و سیلوی نیست، قصه ی تمام آدم هاییه که آنت توی زندگیش ملاقاتشون می کنه، حتی خود رومن رولان!
منظورم از قصه ی زندگی هم این نیست که مثلا اشاره ای به زندگی هر کس بکنه! نه! کل داستان زندگی هر کس و دلیل این که چرا در اون لحظه اونجا حضور داره و این که کمبودهای کودکی و نوجوانیش الان دارن چه تاثیری روی بزرگسالیش می گذارن...
و خب! چه ترجمه ای! کیییییف کردم. ولی این که یک روز اصل این کتاب رو بخونم، رفت جزء آرزوهام.