بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

سندرم ژولیت

سندرم ژولیت

سندرم ژولیت

ضحی کاظمی و 1 نفر دیگر
3.3
21 نفر |
6 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

2

خوانده‌ام

46

خواهم خواند

40

ساکنان شهر تهران، از بعد رویداد شوم «سال سم» برای همیشه از تجربه ی عشق محروم شده اند. شرکت های فروش عشق، محصول نایاب خود را در نمایشگرهای بزرگ سطح شهر، به رخ شهروندان می کشند و حسرت به دلشان می ریزند. شهروندان فرودست غرب نشین برای مقابله با میراث نحس پیشینیان و آنهایی که از فلاکت آنها سود می برند، ابزاری در دست ندارند. افسردگی، اعتیاد و خودکشی بیداد می کند. شهریار، کاراگاه دایره ی جنایی پلیس، در پی مختوم کردن پرونده ی خودکشی دختری به نام نیلوفر و پسری که هم زمان در آپارتمان او اوردوز کرده، به حقایقی می رسد که او را ناخواسته از مسیر حل پرونده، منحرف می کند. شهریار به دنبال سرنخ های زندگی و مرگ نیلوفر، به سطوح ناشناخته ای از شهر پا می گذارد و ... سندروم ژولیت، هشتمین رمان بزرگسال و دوازدهمین اثر ضحی کاظمی است. او پیش از این رمان خاک آدم پوش را در ژانر فانتری-تاریخی و رمان های کاج زدگی، آدم نما، مجموعه ی سه جلدی دنیای آدم نباتی ها و باران زاد را در ژانر علمی تخیلی منتشر کرده است. رمان های سال درخت و باران زاد او به زبان انگلیسی هم منتشر شده اند.

لیست‌های مرتبط به سندرم ژولیت

یادداشت‌های مرتبط به سندرم ژولیت

            در یک کلام کتابی به غایت تلخ! تهران و حتی ایرانی که درآن عشق وجود ندارد و مردم باید آن را خریداری کنند. شرکت هایی که به مردم تلقین می کنند با عشقی که از ما می‌خرید حسی ناب و زندگی مرفه را تجربه می‌کنید و مردمی که صبح تا شب کار می‌کنند تا بلکه روزی بتوانند عشق بخرند! شبکه های اجتماعی ای که پر از فیلم و عکس از شرق نشینان تهران است و حسرت غرب نشینان بینوا را برمی انگیزد. من این کتاب را هم دوست داشتم و‌هم نه! دوست داشتم به خاطر قلم توانمند نویسنده، دوستش نداشتم، به خاطر تلخیِ بیش از حد آن! نمی‌دانم شاید در سبک ادبیات گمانه زن و پادآرمانشهر این تلخی عادی باشد و من زیادی حساسم!
داستان با خودکشی دختری به نام نیلوفر شروع می شود و پیگیری کارآگاه پلیسی به نام شهریار که مادرش صاحب یکی از همین شرکت های فروش عشق است! خودکشی و اعتیاد و خیلی از خلاف هایی که در غرب تهران برای اداره ی پلیس عادی شده و این قبیل پرونده ها معمولا زود  مختومه می‌شوند. اما انگار این پرونده برای شهریار معمولی نیست و رازهای زیادی در پشت آن نهفته است ...
          
            دوران دبيرستان درس هاى كتاب ادبيات يكي در ميون راجع به "عشق" بود و حالم از اين قضيه بهم ميخورد. تمام متن ها(چه از شاعر و نويسنده هاى معروف و چه از نويسنده هاى كمتر شناخته شده) عينا مثل هم بودن. يا بحث شمع و پروانه بود يا ديوانگى و فداكارى و خطرپذيرى عاشقان.

چيزى كه بيشتر اعصابمو خورد ميكرد اين بود كه تو بيشتر اين متن ها به اين موضوع اشاره ميشد كه فقط تظاهر كنندگان از "عشق" صحبت ميكنند و عاشقان واقعى هميشه خاموشند. و خب اين برام جاى سواله كه اين نويسنده ها خودشون رو عاشق ميدونند؟ اگه عاشقن پس چرا "كِلك از بنان افكنده" نيستن و اگه نيستن چجورى انقدر ازش صحبت ميكنن ؟ :/
————
البته اين حرفام همش به اين كتاب ربط نداشتن ولى چون بحث عشق بود گفتم بگم.

ايده كلى جذاب بود. البته بخش ترسناك قضيه اينه كه احساس ميكردم داستان همين امروزه نه آينده.(ترجيح ميدم مثال نزنم چون ممكنه اسپويل بشه)

اما جدا از ايده خوب، متاسفانه كل روند داستان قابل پيشبينى بود. كلا انگار هيچ چيز جديدى راجع به عشق وجود نداره.

براى "علمى-تخيلى" بودن نياز به محتواى بيشترى داشت و من تكنولوژى و علم خاصى نديدم.

به جز اسم شخصيت ها و چند تا مكان هيچ نشونه اى از ايرانى بودن تو كتاب وجود نداشت(البته اين كاملا سليقه ايه ممكنه ديگران مشكلى باهاش نداشته باشن)
همش خدا خدا ميكردم يه پيچش داستاني رخ بده و نظرم رو عوض كنه ولى نشد كه نشد.

2.5
          
لیلیان

16 ساعت پیش

                اوایل داستان کمی گنگه 
ولی هر چی جلوتر میره ...
زیبایی آثار هنری مثل رومئو و ژولیت تو این کتاب نشون داده شده 
و چه زیبا هستند افرادی مثل نیلوفر که اینجوری بی ریا و ساده عاشق میشوند 
        

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.