بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

یادداشت زهراخدائی

                در یک کلام کتابی به غایت تلخ! تهران و حتی ایرانی که درآن عشق وجود ندارد و مردم باید آن را خریداری کنند. شرکت هایی که به مردم تلقین می کنند با عشقی که از ما می‌خرید حسی ناب و زندگی مرفه را تجربه می‌کنید و مردمی که صبح تا شب کار می‌کنند تا بلکه روزی بتوانند عشق بخرند! شبکه های اجتماعی ای که پر از فیلم و عکس از شرق نشینان تهران است و حسرت غرب نشینان بینوا را برمی انگیزد. من این کتاب را هم دوست داشتم و‌هم نه! دوست داشتم به خاطر قلم توانمند نویسنده، دوستش نداشتم، به خاطر تلخیِ بیش از حد آن! نمی‌دانم شاید در سبک ادبیات گمانه زن و پادآرمانشهر این تلخی عادی باشد و من زیادی حساسم!
داستان با خودکشی دختری به نام نیلوفر شروع می شود و پیگیری کارآگاه پلیسی به نام شهریار که مادرش صاحب یکی از همین شرکت های فروش عشق است! خودکشی و اعتیاد و خیلی از خلاف هایی که در غرب تهران برای اداره ی پلیس عادی شده و این قبیل پرونده ها معمولا زود  مختومه می‌شوند. اما انگار این پرونده برای شهریار معمولی نیست و رازهای زیادی در پشت آن نهفته است ...
        
(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.