معرفی کتاب برای یک روز بیش تر اثر میچ آلبوم مترجم مریم یزدانیان

برای یک روز بیش تر

برای یک روز بیش تر

میچ آلبوم و 2 نفر دیگر
4.2
27 نفر |
9 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

47

خواهم خواند

18

ناشر
نشر نی
شابک
9643129594
تعداد صفحات
208
تاریخ انتشار
1386/10/5

توضیحات

        "چیک بنتو"، که زمانی قهرمان بیسبال بوده، اکنون به علت سرخوردگی، رانده شدن از سوی خانواده، و دعوت نشدن به جشن عروسی دخترش به شدت افسرده شده و تصمیم می گیرد به زندگی خویش پایان دهد. او برای این کار زادگاهش را انتخاب کرده و به سوی آن مکان به راه می افتد. او که به شدت خسته و تحت تاثیر الکل است و به علت تاریکی قادر به تشخیص جاده نیست، لحظه ای از مسیر منحرف شده و در اثر برخورد با یک تابلوی تبلیغاتی به سختی صدمه می بیند. چیک باقی مسیر را به سمت شهر زادگاهش پیاده طی کرده و وقتی به منزل مادر مرحومش می رسد، با کمال تعجب مادر را می بیند که در سلامت کامل در خانه زندگی می کند. چیک قادر به تجزیه و تحلیل این مساله نیست، اما از این که بار دیگر در کنار مادر است و از محبت و توجه های وی برخوردار، خوشحال است. او و مادر تمام آن روز را در کنار یک دیگر می گذرانند و به دیدن افرادی می روند که چیک کاملا مطمئن است سال ها پیش درگذشته اند. با این وجود، آن ها هستند و مادر به کمکشان رفته، مشکلاتشان را حل می کند. در طول این یک روز بنتو در کنار مادر، گذشته را مرور می کند و به بسیاری از مشکلات مادر پس از این که پدر آن ها را ترک کرد پی می برد. چیک بنتو احساس می کند بیش از پیش مادرش را دوست دارد و برایش احترام قائل است. درست زمانی که مادر، فرزندش را راهنمایی کرده و از وی می خواهد تا پدرش را ببخشد، چیک احساس می کند صداهایی او را به خود می خوانند و از وی می خواهند چشم هایش را باز کند. او چشم هایش را به سختی باز می کند و متوجه می شود مدتی را بر اثر تصادف، در بیهوشی به سر می برده است. او مطمئن است مادرش او را از مرگ نجات داده است. "چیک بنتو" پنج سال پس از این واقعه زندگی می کند، اما بر اثر آن چه که بر او گذشته بود نحوه و شیوه ی زندگی خویش را تغییر داده و سعی می کند انسان بهتری باشد.
      

یادداشت‌ها

1

          موضوع و نثر برای یک روز بیشتر به گونه ایست که ناخودآگاه در تک تک کلمات کتاب غرق می شوی و بی وقفه تا انتهای کتاب با نویسنده همراه میشوی. داستان در چهار بخش نیمه شب، صبح، نیمروز و شب روایت می شود و در مورد فردی است به نام چارلز که می خواهد به زندگی خود پایان دهد اما تنها یک روز بیشتر، همه چیز را تغییر می دهد. میچ آلبوم مفاهیم گوناگون و گسترده ای را چون جبران فرصت های از دست رفته، نقش والدین (مخصوصا مادر)، ارج نهادن و بی اهمیتی به آن ها و ... را بسیار ملموس روایت می کند. در این کتاب هم مانند سایر کتاب های آلبوم خانواده و مرگ دو عنصر جدایی ناپذیر داستان های او هستند و آلبوم مثل همیشه با رفت و برگشت بین حال و گذشته به روایت داستانی واقعی می پردازد.

 

* یکی از چیزهایی که در مورد میچ آلبوم و کتاب هایش دوست دارم این است که داستان هایش مملو از تلنگرهایی است که تو را با خودت درگیر می کند. طوری که قسمت هایی از کتاب همواره در ذهنت تکرار می شود و باعث تغییر بعضی رفتارها و یا به نوعی هوشیارانه عمل کردن در برخی ابعاد می شود.


        

2

رها

رها

1400/12/3

          پشت همه ی داستان ها همیشه داستان مادر ها قرار دارد.زیرا از آنجاست که همه ی داستان ها آغاز می شود
قصه ی این کتاب قصه ی فرزند نامهربانی است که مادر خود را خواسته یا ناخواسته می رنجاند و زمانی که مادرش دار فانی را وداع می گوید تازه متوجه می شود که چه گوهر گرانبهایی را از دست داده است
مرگ پدر و مادر موجب می شود احساس کنی در هر جنگی که به آن پا می نهی تنها هستی
مادری که دیگر هرگز نگاه گرمش را نخواهد دید و در آغوشش نخواهد کشید
وقتی به مادرت نگاه می کنی به ناب ترین عشقی می نگری که تا کنون شناخته ای
اما دست روزگار با قهرمان ما همراه میشود تا او بتواند یک روز دیگر با مادرش زندگی کند و تمام خاطرات خوب گذشته را دوباره تجربه کند
خیلی خوبه که تو یه روز رو با مادرت میگذرونی،بچه ها باید بیشتر از این کارا بکنن
از جمله تجربه ی خوب دوباره چشیدن دست پخت مادرش
نمی دانم در غذایی که مادر آدم درست می کند چه رازی است که مزه ی آن همیشه در خاطر می ماند...اکنون در حال خوردن صبحانه ای از زمان گدشته ،دور میزی از زمان گدشته با مادری از زمان گدشته بودم

حقیقت اینجاست که مهم نیست چند سال ،چند ماه یا چند روز رو با کسی که برات عزیز هست سپری میکنی ،دست آخرهمیشه احساس میکنی که این زمان کافی نبوده، همیشه و همیشه آرزو میکنی که ای کاش زمان بیشتری رو باهاش سپری کرده بودی ،بیشتر به حرفهاش گوش داده بودی و بیشتر بهش احترام  گذاشته بودی.این احساس کمبود و گناه تا همیشه با بشر همراه بوده و خواهد بود.تمام هدف این کتاب یادآوری این نکته است که، تا زمان باقی هست قدر لحظه های با هم بودنمان را بیشتر بدانیم،و اینکه اگربه واقع بدانیم که پدرها و مادرهایمان چه دشواری هایی را به خاطر ما تاب آورده اند با آنان به نامهربانی رفتار نخواهیم کرد
        

2

          **اگر می‌توانستید یک روز بیشتر با شخصی که از دست داده‌اید زندگی کنید، چه انجام می‌‌دادید؟ اگر فقط یک شانس داشته باشید تا به گذشته بازگردید و اشتباهی را که در زندگی مرتکب شده‌اید جبران کنید، از این فرصت بهره می‌گیرید؟ کتاب برای یک روز بیشتر (For one more day)، پاسخ به پرسش‌هایی فلسفی درباره‌ی مرگ را در بر دارد.
__________________
داستان زیبا و استثنایی بود، همراه با ریتمی آرام و تلنگرهایی گاه به گاه. داستان درباره ی مردیست بنام چارلز که با مرور خاطراتی از دوران کودکی و ارتباطی که با والدین ،بخصوص مادرش، داشته است داستان را روایت میکند. زیبایی داستان شخصیت مادر اوست که با وجود تمام مشکلات ، زنی مقاوم و مادری مهربان ست .اکنون او مرده و چارلز که دست به خودکشی زده است ارتباطی با روح مادرش برقرار میکند و پی به راز زندگی شان میبرد . ارتباط بین چارلز و روح مادر ،کشف حقایق زندگی و حتی وجود ارواح دیگر در داستان به زیبایی پردازش شده بود و در انتها نیز پایان قشنگی داشت.
        

1

hatsumi

hatsumi

1402/3/4

          داستان در مورد مردی هست که وارد یک شهر میشه ،و در جواب مردی که ازش شغلش رو می پرسه میگه من یک نویسنده ام و مرد بهش میگه فکر میکنم اون مرد داستان خوبی داشته باشه،مادرش همین اطراف زندگی می کرد و اون خودکشی کرده،نویسنده تصمیم می گیره داستان اون مرد به نام چیک بنتو رو بنویسه ،که خودکشی کرده و تونسته یک روز دیگه با مادرش که فوت شده بوده بگذرونه،
فکر میکنم این کتاب برای همه مناسب هست چه اون هایی که کسی رو از دست دادن و چه اون هایی که تجربه سوگ نداشتن،متن کتاب خیلی ساده و روان بودمثل بقیه کتاب های میچ آلبوم .برای من که تجربه سوگ مادرم رو داشتم این کتاب خیلی دردناک ،گریه آور و در عین حال تسکین آور بود ،چون فهمیدم تنها من نبودم که اینقدر ناراحت و در سوگ باقی موندم ،جایی خوندم که نوشته بود سوگ وقتی تموم میشه که اندوه مرگ عزیزان تموم بشه و اندوه هیچوقت تموم نمیشه همونجوری که میچ آلبوم توی این کتاب نوشته بود ممکنه یه روزی با حال بد بیدار بشی و ببینی دلت مادرت رو میخواد،و اینکه با مردن آدم ها اونها تموم نمیشن اون ها از طریق خاطراتشون در وجود ما ادامه پیدا میکنن،دوست دارم از میچ آلبوم بخاطر این کتابش تشکر کنم و جایی از داستان که من گریه کردم رو اینجا میذارم شاید سال ها بعد بهش برگردم و یادم بیاد روزی با یک قسمت کتاب خاطرات خودم از روزی که مادرم رو از دست دادم برام زنده شد و گریه کردم ......
‌.

                    امیدوارم هرگز این کلمات را نشنوی. مادرت مُرد. آن‌ها با بقیه کلمات فرق دارند. بزرگ‌تر از آن هستند که در گوش‌هایت جا بگیرند. آن‌ها به زبانی غریب، سنگین و پرقدرت تعلق دارند که به یک طرف سرت کوبیده می‌شود، توپی خرد کننده باز و باز به طرفت پرتاب می‌شود، تا آنکه عاقبت کلمات در مغزت سوراخی ایجاد کنند که در آن جا بگیرند و با این کار تو را درهم می‌شکنند.
..

به کتاب بخاطر جایگاهی که از لحاظ احساسی در قلبم پیدا کرد پنج ستاره میدم،که کتاب ها دست آخر به حدی که احساسات ما رو تکان میدن عزیز شمرده میشن♥️⁦ʕ·ᴥ·ʔ⁩
        

1