بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

روح گریان من: داستان واقعی یک جاسوس زن کره ای

روح گریان من: داستان واقعی یک جاسوس زن کره ای

روح گریان من: داستان واقعی یک جاسوس زن کره ای

هیون - هوی کیم و 1 نفر دیگر
4.0
34 نفر |
12 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

2

خوانده‌ام

77

خواهم خواند

42

کتاب روح گریان من: داستان واقعی یک جاسوس زن کره ای، نویسنده هیون - هوی کیم.

لیست‌های مرتبط به روح گریان من: داستان واقعی یک جاسوس زن کره ای

پست‌های مرتبط به روح گریان من: داستان واقعی یک جاسوس زن کره ای

یادداشت‌های مرتبط به روح گریان من: داستان واقعی یک جاسوس زن کره ای

            چه کسی راست می گوید؟ دغدغه ی اصلی من در زمان خوندن کتاب های مربوط به کره شمالی است. اینکه چرا در این روزهای قرنطینه کرونا یکمرتبه وسط کره شمالی و جنوبی و تاریخشان افتادم برای خودم هم سوال است. اما بعد از این افتادن ناخواسته به روایت هایی که از این کشور می شود علاقه مند شدم. روح گریان من را هم خیلی وقت پیش خریده بودم، صرفاً به این خاطر که محبوبیت کتاب های مربوط به کره شمالی رو به افزایش بود و می خواستم پیش از آنکه نوجوان های اطرافم به این کتاب ها جذب شوند با مزیت ها و معایبشان آشنا باشم. نگرانی م از این جهت بود که موج ترجمه ی چنین کتاب ها هدف خاصی داشته باشد.  اما خواندن کتاب تا به امروز و بعد از چاپ سفرنامه رضا امیرخانی به کره شمالی عقب افتاد. این عقب افتادن اتفاق مبارکی بود چون بعد خواندن روایت امیرخانی سوال «چه کسی راست می گوید؟» دارای ابهام کمتری بود.

کیم هیون هی دختر جوانی از کره شمالی است که برای جاسوسی آموزش می بیند و در ماموریتی هواپیمای کره جنوبی را منفجر می کند و دستگیر می شود و با عفو از طرف دولت کره جنوبی زنده می ماند. واضح است که کره جنوبی و کره شمالی دو کشور متخاصم هستند و نمی شود به طور کامل به روایتی که در کشور رقیب ارائه می شود اطمینان کرد. مثلا حجم مهربانی و عطوفت مأمورین کره جنوبی با کسی که 115 نفر از شهروندانشان را در هوا منفجر کرده عجیب و غیرطبیعی است. اما با کنار هم گذاشتن کتاب ها و سفرنامه های کره شمالی می توان به تصویری (هر چند ناقص) از واقعیت رسید. تصویری که نشان میدهد، فقر، اختناق، پروپاگاندای شدید و ویژگی های عجیب کره شمالی صرفاً افسانه و روایت آمریکا و کره جنوبی نیست. اما این تصویر هیچ وقت جنبه های مثبت زندگی در کره شمالی را نشان نمی دهد. همان طور که جنبه های منفی زندگی در کشورهای سرمایه داری را مخفی می کند.

اما دستاورد اصلی من چیزی فارغ از سوال «چه کسی راست می گوید؟» بود. برای ما متولدین دهه 70 کمونیسم حقیقتی است که واقعا در زباله دان تاریخ است. برای همین هیچ گاه مثل پدر و مادرهایمان عمق شعار نه شرقی نه غربی را درک نکرده ایم. و این عدم اطلاع از روایت شرق و لمس کردن روایت غرب بعضاً باعث می شود که به تصویر کاریکاتوری از کمونیسم برسیم. تصویری مبارز و ضدآمریکا که حتی دوست داشتنی هم جلوه می کند. زیاد شنیده ایم که «جمهوری اسلامی» مسیر سومی برای جهان دوقطبی ترسیم کرد اما این جمله بعد از فروپاشی شوروی چندان قابل لمس نیست.
شاید مشکل اساسی خواندن چنین کتابی این باشد که سوال «چه کسی راست می گوید؟» ما را اسیر دوگانه کاذب کاپیتالیسم سوسیالیسم می کند. کدامشان بهترند؟ سرمایه داری یا کمونیسم؟ پیشرفت کره جنوبی بهتر است یا برابری کره شمالی؟ آزادی بیان بهتر است یا یکسانی سلیقه؟ شمالی های راست می گویند یا جنوبی ها؟ آمریکایی ها یا چینی ها؟ کره شمالی بد است پس آمریکا خوب است. آمریکا جنایتکار است پس کره شمالی راست می گوید. 
اما حقیقت اصلی همانی است که ما از کودکی شنیده ایم اما لمسش نکردیم. اینکه جهان دو تکه نیست و سیستم حکومتی به دو نوع واحد تقسیم نمی شود و مجبور به انتخاب یکی از این دو نیستیم. دعوای شرق و غرب که در بطن همه ی این کتاب ها نهفته است در نهایت می تواند ما را  درک یک مساله برساند. آن هم این است که راه رهایی بشریت کوچک ترین ارتباطی به این دو مسیر ندارد

دستاورد دیگرم از چنین کتاب هایی این بود که استعمار هر چه که بود فارغ از آنچه جنوبی ها می گویند و آنچه شمالی ها وانمود می کنند. بلایی بر سر کره آورده که هیچ ارتباطی با این دعوا ندارد. کشوری با تاریخ، فرهنگ، زبان، اقلیم و ... مشترک یکمرتبه دو تکه شده. و هر تکه به راه متفاوتی رفته است. مهم نیست کدام یک از نظام های سرمایه داری و کمونیستی بهترند. مساله اینه است که این خطوط و مرزهای جعلی مستقیماً فرهنگ و هویت های تاریخی را نشانه رفته است. چیزی شبیه آنچه بر سر ما و افغانستان آمد.

جدای سوال «چه کسی راست می گوید؟» سوال «چرا این قدر این کتاب ها ترجمه می شود؟» هنوز برایم حل نشده است. آیا واقعا دست پنهانی قصد در مقایسه ایران و کره شمالی دارد؟ که به نظرم تلاشی تا حدی بی نتیجه است. چون هر انسان عاقل و سلیم النفسی با خواندن این روایات به تفاوت واضح ایران و کره شمالی پی می برد. جواب این سوال همچنان برایم نامشخص است و شاید ناشر صرفاً از دیدی منفعت طلبانه و به خاطر پرفروشی این کتاب ها سراغشان رفته است.

جدای تمامی این تفاسیر ایدئولوژیک، روایت کتاب جذاب و متفاوت و روان است و در کنار رمز و راز کره شمالی و پروپاگاندای غربی این ویژگی هم سبب محبوبیتش شده. و با همه ی ملاحظاتی که ذکر شد ارزش خواندن (خصوصا برای علاقه مندان به تاریخ کره) دارد.