بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

آدمی: یک تاریخ نویدبخش

آدمی: یک تاریخ نویدبخش

آدمی: یک تاریخ نویدبخش

روتخر برخمان و 1 نفر دیگر
4.3
18 نفر |
7 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

10

خوانده‌ام

28

خواهم خواند

44

کتاب آدمی: یک تاریخ نویدبخش، مترجم مزدا موحد.

لیست‌های مرتبط به آدمی: یک تاریخ نویدبخش

پست‌های مرتبط به آدمی: یک تاریخ نویدبخش

یادداشت‌های مرتبط به آدمی: یک تاریخ نویدبخش

            اگر شما هم مثل من پردازش افکار منفی در ذهن‌تون بیشتر از افکار مثبت هست، این کتاب رو شدیداً بهتون توصیه می‌کنم.

اوایل مقاومت سختی درون خودم برای پذیرش مطالب کتاب داشتم و در عین حال که نویسنده با دلایل و براهن محکم و حساب شدهٔ علمی هر موضوعی رو کنکاش می‌کرد، سعی می‌کردم پیش خودم فراموش نکنم که ایشون یه فرد بسیار خوش‌بین و مثبت‌نگر هست و سرد و گرم روزگار برِش کارساز نبوده و طبیعیه که رد صحبت‌هاش برام راحت‌تر از پذیرش‌ش باشه؛ اما به مرور گیراییِ قلمش و بررسی همه جانبهٔ هر موضوعی از تاریخی گرفته تا اجتماعی، روانشناسی و فرهنگی، من رو بر این داشت که واقعیت امر رو ببینم و بالاخره بپذیرم که شاید نقطه نظرم رو یه کلیتِ منفی در برگرفته و نباید اینطور باشه؛ در نتیجه تا انتهای کتاب طی هر فصل سعی کردم این بستر ذهنی‌م رو تغییر بدم و پذیرای دغدغهٔ فکری نویسنده باشم، که این همسویی باعث شد هم بیشتر از کتاب لذت ببرم و هم بیشتر ارتباط برقرار کنم باهاش و یاد بگیرم ازش.

"منفی بافی" پدیده‌ایه که خیلی در جوامع امروزی و فضای اجتماعی رایج شده و تصور عمومی به این صورته که اگر نگرش مثبتی داشته باشند و بتونن راحت‌تر به دیگران اعتماد کنند، قطعا قراره از این اعتمادشون سوء استفاده بشه،،
اما اگر پیش خودمون به این موضوع فکر کنیم، متوجه می‌شیم که ما در خیلی از موقعیت ها اصلا تجربهٔ ناکامی نداریم و قرار هم نیست که همیشه اتفاق بدی بیفته، در عین حال ذهنمون بطور پیش‌فرض ترجیح میده بدترین حالات رو در نظر بگیره و گاردش رو برای خطرات احتمالی حفظ کنه؛
شاید این برای شمایی که الان یادداشت من رو می‌خونید هم خیلی منطقی بنظر بیاد، اما حقیقت امر اینه که با کنکاش دقیق‌تر متوجه می‌شیم  به مرور حفظ این گارد بهمون خیلی بیشتر از اعتماد کردن به دیگران آسیب میزنه؛ انقدر انرژی مضاعف خرجش میشه که توان ما رو برای ارتباط برقرار کردن با افراد کاهش میده، در حالیکه شاید پیامدهای ناشی از یه اعتمادِ اشتباه این‌قدر نباشه! 

قبل از شروع کتاب، از عنوانش فکر می‌کردم قراره مثل خیلی از کتاب‌های دیگه من رو با وجوه تاریک «آدمی» مواجه کنه و کلی با ورق به ورق کتاب همذات پنداری کنم و حس درک شدنی که بهم میده، منو از خوندنش راضی کنه، کما اینکه من هیچ توجهی به ادامهٔ عنوان کتاب که «یک تاریخ نویدبخش» هست نکرده بودم😅
منتظر بودم از همون صفحات اول شروع به کلی بدی گفتن از «آدمی» و استدلال براش آوردن کنه اما کلا برعکس شد، جناب روتخر حتی از دل جنگ هم زیبایی و انسانیت بیرون می‌کشه و بهتون نشون میده تا شما واقعا بپذیرید که ماها اکثراً یک گونه هستیم و تعداد انسان‌هایی که در گونهٔ بد ذات‌ها قرار می‌گیرن در اقلیته نه اکثریت. جنگ تعداد محدودی عامل داره و بقیه فاعلن که از قضا اکثر خیلِ همون فاعلان هم با خواستهٔ قلبی تن بهش نمیدن و اگر اجبار عاملان نبود، جنگ خیلی قبل‌تر از ایجاد فاجعه تموم میشد؛ باید افرادی باشند که در این بین از بلوا سود ببرند و به تداومش دامن بزنند وگرنه که ما اصولاً جنگ طلب نیستیم.

خلاصهٔ کلام آنکه: این کتاب می‌تونه عامل ایجاد یک بینش جدید در شما بشه، این فرصت رو بهش بدید⁦。⁠◕⁠‿⁠◕⁠。⁩

پ.ن۱: یکی از جالب‌ترین بخش‌های کتاب برای من مربوط به جزیرهٔ ایستر {🗿} بود که عوام چه در مورد ساکنانش شنیده‌اند و واقعیتِ ماجرا چیست.

 پ.ن۲: من اخیراً بیشترین تعداد بریده رو از این کتاب باهاتون به اشتراک گذاشتم اما یک بریده از کتاب جامونده که دوست دارم اینجا بگذارمش: «سفر قاتل تعصب، تحجر و کوته‌فکری است.» 
احیاناً شما هم مثل من با خوندنش به یاد این آیه از قرآن نیافتادید که می‌فرماید: قُل سيروا فِي الأَرضِ فَانظُروا كَيفَ كانَ عاقِبَةُ الَّذينَ مِن قَبلُ؛
بگو: در زمین به گردش بپردازید و بنگرید که فرجام پیشینیان چگونه بوده است. ~ الروم(آيه: ۴۲)
[ البته این توصیه ۴ مرتبه در قرآن در سوره‌های انعام۱۱, نمل۶۲, عنکبوت۲۰ و روم ۴۲ تکرار شده و نشان از اهمیت موضوع داره؛ پس بیایم با دید بازتری پذیرای تفاوت‌های جامعهٔ بشری باشیم و آدمیت رو در خودمون پرورش بدیم. :-) ]
          
            آدمی

آدمی در عالم خاکی نمی‌آید به دست
عالمی دیگر بباید ساخت وزنو آدمی

1)
"آدمی: یک تاریخ نویدبخش" (Humankind: A Hopeful History) کتابی است نوشته "روتخر برخمان" (Rutger Bregman)؛ مورخ هلندی؛ که در سال 2020 میلادی نگاشته شده است. این کتاب در سال ۱۳۹۹ توسط "مزدا موحد" به فارسی برگردانده شده و در انتشارات "فرهنگ نشر نو" به چاپ رسیده است. البته کتاب ترجمه‌های دیگری هم دارد. 

2)
در میان آراء رنگارنگ  فلاسفه عصر روشنگری، دو متفکر در دو سر طیف توصیف سرشت انسان قرار دارند. یکی "توماس هابز" (Thomas Hobbes) انگلیسی است که انسان را ذاتاً شرور می‌داند و لذا برای مهار آدمی تمدن را در قالب نسخه‌ای قهری پیشنهاد می‌نماید و دیگری "ژان ژاک روسو" (Jean-Jacques Rousseau) فرانسوی که انسان را ذاتاً نیک می‌داند و تمدن را برساخته‌ای مزاحم می‌پندارد که این ذات نیک را به‌سوی پلیدی و تباهی می‌راند. دیدگاه "هابز" بعدها زمینه‌ساز نظریه‌ای شد که "لفافه" (Veneer Theory) نام گرفت  با این مضمون که تمدن صرفاً لفافه‌ای زیبا است به دور ذات پلید انسان. "برخمان" در تمام کتاب تلاش دارد برتری طولانی‌مدت "هابز" را خاتمه دهد و "روسو" را بر "هابز" چیره سازد. 

3)
کتاب معروف "سالار مگس‌ها" (Lord of the Flies) نوشته‌ی "ویلیام گولدینگ" (William Golding)  در سال 1954 میلادی تفسیری است از ذات پلید و پنهان بشر: کودکانی که در جزیره‌ای گیر می‌افتند و به‌تدریج تبدیل به هیولاهایی وحشی می‌گردند. اما "برخمان" نسخه‌ای واقعی از چنین داستانی را بازگو می‌کند که دقیقاً نتایج وارونی به بار آورده است. کودکان گیر افتاده در جزیره در واقعیت و تا لحظه نجات از هیچ‌گونه کمکی به هم فروگذار نکردند. "برخمان" بر این اعتقاد است که ما با شامپانزه‌ها و بونوبوها به یک میزان اشتراک ژنتیکی (بین 98 تا 99 درصد) داریم، اما برخلاف تصور غالب نه بر اساس خودخواهی شامپانزه‌ها که بر اساس همیاری بونوبوها سرشته شدیم. 

4)
کتاب سرشار است از مثال‌ها و تحلیل‌های ژرفی که تلاش دارند دیدگاه غالب و برآمده از نظریه لفافه را نقض کنند. اما آیا چند صدسال یا چند هزار سال ذهنیت بناشده بر نظریه لفافه به این راحتی قابل‌زدودن است؟ حتی اگر این‌گونه باشد آیا این دیدگاه جدید و رادیکال به فراتر از مرزهای اروپا هم قابل‌تعمیم است؟ کتاب "برخمان" تلاش دارد این ذهنیت سنتی مبنی بر پلیدی ذات انسان را در هم بشکند و بنایی نو بسازد که خودش آن را یک "تاریخ نویدبخش" نام نهاده است. تاریخی که اگر صحیح باشد باید در بسیاری از بنیان‌های تمدن و جامعه انسانی بازنگری کرد و بسیاری از نهادهای آن را از نو بنا نهاد.