بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

آرش یزدان پرست

@arash_y

6 دنبال کننده

                      
                    

یادداشت‌ها

باشگاه‌ها

این کاربر هنوز باشگاهی ندارد.

چالش‌ها

این کاربر هنوز در چالشی شرکت نکرده است.

فعالیت‌ها

            تعریف دقیقی از اینکه خوب زیستن دقیقاً چیست ارائه نشده. نویسنده برای پاسخ به این پرسش می‌گوید نمی‌دانم! در واقع از طرفی بیان دارد که تعریف خوب زیستن مثل تعریف خداچیست می‌باشد. تنها می‌توان گفت که چه چیز نیست؟ (خداشناسی سلبی) نمی‌شود گفت که زندگی خوب دقیقا چیست ولی می‌توان با اطمینان گفت که چه چیزی نیست. اگر زندگی ما خوب نیست خودمان این را می‌فهمیم. اگر زندگی یکی از دوستانمان زندگی خوبی نیست این را هم به وضوح متوجه می‌شویم. این کتاب به بیانی یک جعبه ابزار است. حاوی ۵۲ ابزار برای کمک به ساختن یک زندگی مثبت همراه با حال خوب. رولف دوبلی به تحریر این کتاب بسنده نکرده و به آن جامه عمل پوشانده. یعنی این ابزارها را در زندگی روزمره خود به کار برده است. این ۵۲ ابزار شاید تضمین کننده یک زندگی خوب نباشند اما می‌تواند به ما فرصتی برای مبارزه بدهد. یاری دهنده‌ای برای رویارویی با چالش‌های کوچک و بزرگ زندگی. درمورد زندگی خودش که جواب داده. برای ما خواننده ها چطور؟ در واقع نویسنده نگفته که چه کار کنیم و چه کار نکنیم. او به صورت داستان مانند، الگوهایی برای ۵۲ مسئله مهم زندگی مطرح کرده است. ما در هنگام لغزش‌های زندگی نیاز داریم که جعبه‌های پر از ابزارها و راه حل‌هایی داشته باشیم که در مواقع نیاز برای مواجهۀ درست با مشکلات به آن رجوع کنیم. داشتن یک زندگی خوب و به دنبال آن رفتن مسئله تازه‌ای نیست. انسان‌ها از روزگاران قدیم هم به دنبال پاسخ این سوال بوده‌اند که اصلاً معنای داشتن یک زندگی خوب چیست؟
در میانه کتاب متن جالبی توجه من را به خود جلب کرد آن هم این بود که جمله معروفی را به شدت رد کرده بود. «هر روز را طوری زندگی کن که انگار آخرین روز است.» این جمله را تنها یک نصیحت ابلهانه به شمار آورده. او می‌گوید که بخشی از یک زندگی خوب پیش‌بینی برای آینده است. این که خطرها و چگونگی رد شدن از کنار آنها را باید از قبل شناسایی کنیم. مغز ما به صورت خودکار با هر سه لایه زمان مواجه است. گذشته، حال و آینده. مهم این است که ما بر روی کدام بخش از زمان بیشتر تمرکز کنیم. پیشنهاد یکی از ابزارها این است که برنامه ریزی‌های بلند مدت داشته باشیم اما در هنگام تدوین آنها کاملاً زمان حال را مورد توجه قرار دهیم. به بیانی دیگر به جای نگران شدن برای آینده حداکثر بهره را از تجربه‌های اکنون ببریم. مثلاً هنگام غروب به جای اینکه مدام عکاسی کنیم خودمان طعم آن لحظه را بچشیم. به جای اینکه مدام در فکر افزودن تجربه‌ها به بانک خاطره‌ها باشیم حیرت آن لحظه زندگی را درک کنیم. چون در بستر مرگ که بیفتیم حسابمان در این بانک برای همیشه مسدود خواهد شد. زندگی ما بیشتر قابل برنامه ریزی به نظر می‌رسد اما شانس و تصادف نقش بیشتری ایفا می‌کند. اگر مفهوم تقدیر را عمیق‌تر درک کنیم و آن را به فراموشی نسپاریم، یک اتفاق بد آنچنان ما را متحیر یا غمگین نخواهد کرد.