معرفی کتاب خواهرم، قاتل سریالی اثر اوینکان بریث ویت مترجم پگاه ملکیان

خواهرم، قاتل سریالی

خواهرم، قاتل سریالی

2.5
34 نفر |
13 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

1

خوانده‌ام

78

خواهم خواند

35

شابک
9786227094701
تعداد صفحات
246
تاریخ انتشار
1399/4/21

توضیحات

        «کوردِه» پرستار نیجریه ای، خواهر کوچک تری دارد به نام «ایولا» که عادت بدی دارد: کشتن دوست پسرهایش؛ اما او برای تمیزکاری و خلاصی از شر اجساد، متکی به مهارت و استعداد کورده است. چون او بهترین راهکارها را برای پاک کردن رد خون را بلد است: سفید کننده ها. ایولا فرزند طلایی خانواده است. زیبا، جذاب و فریبنده. لوس و ننر و احتمالاً جامعه ستیزی که خواهر صاف و ساده و مسئولیت پذیری مثل کورده هرگز نمی تواند امیدی برای رقابت با او داشته باشد؛ اما وقتی توجه ایولا به دکتر خوش تیپ و جذابی جلب می شود که از قضا کورده مدت هاست عاشق اوست، مجبور می شود تصمیم بگیرد. آیا او می تواند جان مردی را که عاشقش است نجات دهد و درعین حال، راز خواهرش را هم در سینه نگه دارد؟
      

یادداشت‌ها

          داستان جذابی که به خوبی نشون می‌ده گذشته‌ی یه فرد یا افراد یه خانواده، چطور می‌تونه رو تمام زندگی‌شون سایه بندازه و مسیر و نقش‌هاشون رو تعیین کنه. هرچند منتظر پایان متفاوتی بودم؛ یه تصمیم بهتر، یه اتفاق یا تغییر در جهت درمان زخم‌های قدیمی... ولی خب، ظاهرا زندگی گاهی وقتا همینه.

اینکه داستان تو یه جامعه‌ی سنتی روایت می‌شد هم جالب و متفاوت بود و هم تلخ. تلخ به خاطر افکار مردسالارانه و خشنی که توش جریان داشت و به دخترای داستان آسیب زده بود، به خاطر نفرین زیباییِ (!) خواهر کوچکتر و تسلیم شدن خواهر بزرگتر به اینکه انگار تنها نقشش در زندگی محافظت از خواهر کوچیکشه و سهم خودش حسرته، به خاطر مردهایی که فقط زیبایی یه دختر براشون مهم بود و هیچ‌کدوم از ویژگی‌های دیگه‌ش رو نمی‌دیدن. و تلخ به این خاطر که این مسائل و موارد مشابه دیگه‌ای که تو داستان وجود داشت، فقط منحصر به جامعه و آدم‌های این کتاب نمی‌شه (هرچند به همه‌ی مردها و زن‌ها هم تعمیمش نمی‌دم).

با وجود این‌ها داستان کشش زیادی داشت و مدت‌ها بود کتابی رو اینقدر سریع تموم نکرده بودم.
یه دوراهی اخلاقی هم برای آدم می‌ذاشت که واقعا تو اون موقعیت‌ها چه تصمیمی درسته... و واقعا می‌شه قضاوت مطلقی کرد؟ نمی‌دونم.
        

16

        بنظرم اصلا محتوای داستانی باحالی نداشت و اینجوری نبود که داستان تموم بشه و فقط نویسنده نشون داد که این اتفاق افتاده و نگفت که چرا
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

0

          عنوان کتاب، وعده‌ی یه داستان جذاب رو بهم می‌داد ولی متاسفانه، انتظاراتم برآورده نشد. در واقع این رمان، بنظرم یه جنایی متوسط بود که پایانش هم چندان نتونست نظرم رو جلب کنه.
دلیل امتیاز پایینم به این کتاب، یکی پایانش بود که بنظرم چندان جالب نبود. یکی هم کوتاه اومدن زیاد کورید در برابر کارهای خواهرش بود که به نظرم چندان منطقی به نظر نمی‌‌رسید. 
داستان در مورد دو خواهر به نام کورید و آیولاست. آیولا یه قاتل سریالیه که دوست پسرهاشو به قتل می‌رسونه. کورید که خواهر بزرگتریه، خودش رو موظف می‌دونه مواظب آیولا باشه و گندکاری ‌هاش رو بپوشونه.
آیولا که از حمایت‌های خواهرش مطمئنه، همچنان به کارهاش ادامه میده و کورید هر چند خسته شده، اما هوای خواهرش رو داره.
تا اینکه آیولا با دکتری به نام تِید آشنا میشه که همکار کوریده و کورید بهش علاقه داره. آیولا، تِید رو شیفته خودش می‌کنه و کورید به ناچار خودش رو کنار میشه. اما مدام استرس اینو داره که بلایی که سر پسرهای قبلی اومد، سر تِید هم بیاد.
آیا کورید می‌تونه از تِید در برابر خواهرش محافظت کنه؟ کورید بین عشق و خواهرش، کدوم رو انتخاب می‌کنه؟
امتیاز در گودریدز: ۳.۶۶
        

0